آب به کدام آسیاب میریزید؟!
شرایط کنونی جهان اسلام و آوردگاه میان اسلام با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران و استکبار جهانی با میدانداری آمریکا و صهیونیستها یادآور حکایتی از زبان سعدی است و هشدار به افراد یاد شده که، آب به کدام آسیاب میریزید؟!
حسین شریعتمداری در یادداشتی در کیهان نوشت:
۱- نگارنده در جایگاهی نیست که قلم به نصیحت بگرداند و زبان به اندرز بچرخاند! ولی با توجه به تجربهای که صاحب این قلم از رخدادهای چند دهه اخیر اندوخته است و تقریباً در هیچیک از آن رخدادها نیز ناظر بیطرف نبوده است، به خود اجازه میدهد که توصیهای مشفقانه و دوستانه خطاب به برخی از گروهها و جریانات سیاسی انقلاب داشته باشد. بخوانید!
۲- در این چند گزاره که فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست دقت کنید.
الف: یکی از مدعیان اصلاحات و از دستاندرکاران این جریان سیاسی که سابقه محکومیت به جرم فروش اطلاعات به بیگانگان را نیز در کارنامه خود دارد، در شهریورماه سال ۱۳۹۵ (قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶) در مصاحبه با نشریه «صدا» میگوید: «مهمترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران برنامه ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان است. این هدف در ۵ سال گذشته به نحو مطلوبی پیش رفته. نهائی کردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار مهم است. اصلاحطلبان باید نقش «قُوِه»ای را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند»!
ب: اظهارات دیگری از یک مدعی اصلاحات را بخوانید.
روز ۵ مهرماه ۹۱ در مصاحبه با «عصر ایران» میگوید: «آقای ناطق اگر از جایگاه فعلیاش در جناح راست (لقب تقلبی که مدعیان اصلاحات به نیروهای طرفدار انقلاب داده بودند) خارج شود و به اصلاحطلبان بپیوندد، چیزی به اصلاحطلبان اضافه نمیکند. اهمیت آقای ناطق در این است که در آنسو قرار دارد نه در این سو! ناطق نوری اگر به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست میدهد. آقای ناطق باید در آن سو خوب بازی کند»!
ج: اوایل آذرماه ۱۳۹۴، دبیرکل حزب اشرافی کارگزاران در مصاحبه با روزنامه شرق با اشاره به آقای لاریجانی میگوید: «ما بعد از پیروزی در انتخابات 92 روش نامعقولی به کار نگرفتیم. دولت از طرف مقابل یارگیری کرده است مثلا در سیاست خارجی و برجام. در مجموع بازی طرفداران دولت در گروههای سیاسی به واسطه همین سربازگیری از جبهه مقابل بوده است و در مجلس هم میتواند اتفاق بیفتد»!
... و دهها نمونه دیگر که شرح آن به درازا میکشد!
۳- دیروز یکی از اعضای مطرح جبهه اصلاحات که عنوان نظریهپرداز این جبهه را نیز یدک میکشد در توئیتی اعلام میکند که نسبت به بیانیه انتخاباتی این جبهه (بیانیه موسوم به راه گشایان) نقد جدی دارد ولی به خاطر شرایط انتخابات و رقابتهای پیشروی جناح اصلاحطلبان با نیروهای انقلابی، از بیان موارد مورد انتقاد خویش خودداری میکند و مینویسد؛ انتقادات خود را به بعد از انتخابات موکول میکنم!
۴- حالا به آنچه این روزها در میان برخی از جریانات انقلابی میگذرد، نیم نگاهی بیندازید! چه میبینید، تخریب هواداران این کاندیدا علیه نامزد دیگری از همین طیف و تهمت و تخریب متقابل از آن سوی به این سوی! هرطیف نیز نامزد خود را قدیس و برحق و طرف مقابل را بیرون از این دایره معرفی میکند! و در همین حال رسانههای وابسته به دشمنان بیرونی و برخی از دنبالههای داخلی آنها با چه آب و تابی این بده بستانهای ناپسند را پوشش میدهند و با دُمشان گردو میشکنند!
۵- به جرأت و با اطلاع میتوان گفت که این حرکت زشت و پلشت و دشمنپسند فقط از سوی برخی از مدعیان هواداری (تاکید میشود مدعیان هواداری و نه هواداران واقعی) این یا آن کاندیدا در جریان است و بدیهی است که طرفداران واقعی و نامزدها از این جرگه بیرونند بنابراین انتظار آن است و انتظاری خدا پسندانه و قانونمدارانه نیز هست که نامزدها به صراحت از تهمتزنندگان اعلام برائت کنند و آنها را - که عدهای قلیل هم هستند- دعوت به رعایت اخلاق کنند و اگر از این حرکت پلشت دست نکشیدند در ادعای هواداری آنها تردید کرده و آنان را از خود برانند.
۶- حالا به این توصیه حکیمانه رهبر معظم انقلاب که باید برای همگان فصلالخطاب باشد و هست توجه کنید. حضرت ایشان در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی -رضوانالله تعالی علیه- تاکید فرمودند:
«در رقابتهای پیشروی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد، بدگویی کردن، تهمتزدن، لجنپراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند». و در چهاردهم خردادماه ۱۴۰۰ نیز فرموده بودند: «توصیه به نامزدها؛ انتخابات را صحنه جنگ قدرت قرار ندهید. نگاه نکنید به آن چیزی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی معمول است که برخوردهای اهانتآمیز آبرویشان را برد».
۷- با توجه به توصیه حکیمانه حضرت آقا بدون کمترین ابهام و تردیدی میتوان گفت؛ عده اندک و کمشماری از مدعیان هواداری این یا آن کاندیدا که زبان و قلم به تخطئه و تخریب کاندیدای دیگر میچرخانند، نمیتوانند و باور کردنی نیست که خود را تابع رهبر معظم انقلاب بدانند!
۸- این داستان هم شنیدنی و درسآموز است. چند صد سال قبل -در دوران صفویه- با صلاحدید و تصمیم دانشمندان و عالمان دینی، مرحوم شیخ بهائی به نجف اشرف اعزام شد تا از مرحوم مقدس اردبیلی که عالمی بلندمرتبه و جلیلالقدر و ساکن نجف اشرف بود برای حضور در ایران و تقویت حوزههای علمیه دعوت کند. شیخ بهائی که خود دانشمندی برجسته و بلندآوازه بود پس از رسیدن به نجف اشرف و زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیهالسلام، بیدرنگ به مجلس درس مقدس اردبیلی وارد شد. در اثنای درس، اشکالی به نظر شیخ رسید و به روال جاری حوزههای علمیه، ضمن طرح اشکال خویش، پاسخ مقدس را طلبید. مرحوم مقدس با ارائه دلایلی اشکال شیخ را ناوارد دانسته و پاسخ داد. مرحوم شیخ بهائی، اشکال دیگری را مطرح کرد و این بار نیز پاسخ مستند و مستدلی شنید و در ادامه درس برای بار سوم، اشکال کرد ولی مرحوم مقدس اشکال اخیر را بیپاسخ گذاشت، چنانکه گویی برای آن پاسخی ندارد. فردای آن روز -و یا چند ساعتی بعد از پایان مجلس درس- مرحوم مقدس اردبیلی اشکال سوم مرحوم شیخ بهائی را پاسخ داد. شیخ پرسید؛ آیا حضرت استاد بعد از مطالعه بیشتر به این پاسخ مستدل رسیدهاند؟ و مقدس گفت؛ پاسخ اشکال سوم شما را نیز بهنگام طرح آن میدانستم و در مقابل سؤال آمیخته به تعجب شیخ بهائی که چرا همان هنگام پاسخ ندادید؟! فرمود؛ این روزها، ایران با همت عالمان بزرگ دینی به کانون گسترش مکتب تشیع تبدیل شده و چشم و گوش جهان اسلام به آن سوی دوخته است و شما یکی از استوانههای شناخته شده این کانون هستید، و من به عنوان یک طلبه -تواضع و خلوص مقدس را ببینید- ترجیح دادم مراتب علمی شما در نگاه حاضران، برتر از این طلبه تلقی شود، زیرا بیم آن داشتم که با پاسخ سؤال سوم شما، این استوانه ترک بردارد و خدای نخواسته از این رهگذر به کانون عظیم تشیع ایران که در آینده نقش سرنوشتسازی در جهان اسلام خواهد داشت، آسیبی وارد شود.
۹- شرایط کنونی جهان اسلام و آوردگاه میان اسلام با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران و استکبار جهانی با میدانداری آمریکا و صهیونیستها یادآور این حکایت از زبان سعدی است و هشدار به افراد یاد شده که، آب به کدام آسیاب میریزید؟!
طریقتشناسان ثابت قدم
به خلوت نشستند چندی به هم
یکی زان میان غیبت آغاز کرد
در ذکر بیچارهای باز کرد
کسی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کردهای در فرنگ؟
بگفت از پس چار دیوار خویش
همه عمر ننهادهام پای پیش
چنین گفت درویش صادق نفس
ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمن نشست
مسلمان ز جور زبانش نرست
کیهان
دیدگاه تان را بنویسید