فرهیختگان : ظریف در مرز ساده اندیشی!

کد خبر: 1226048

چند روز قبل محمدجواد ظریف در پستی با واژه کنشگر مرزی قصد داشت بگوید ما باید با عقلانیت، بین آنچه داریم و آرمان‌ها و آرزوهایی که در سر داریم، بالانسی برقرار کنیم و سه‌شنبه‌شب هم در گفت‌وگوی مفصل خود سعی داشت همان منطق را به نوعی اسطوره‌سازی کرده و حتی خود را فدایی ملت معرفی کند و تا آنجا پیش رفت که مدعی شد در دوره حضور ترامپ او قصد مذاکره داشته است و به داخل قول داده است که اگر نتیجه نگرفتیم بنده را محاکمه کنید!

فرهیختگان : ظریف در مرز ساده اندیشی!

فارغ از آنکه این جمله نوعی سفیدشویی ترامپ است و بسیار رمانتیک است اما کل ایده استاد ظریف را می‌شود این‌گونه بیان کرد: ایشان معتقد است که با اعتدال و دوری از تندروی می‌شود کشور را نجات داد و ظاهرا دوباره به همان ایده دوره مدیریت جناب روحانی بازگشته‌اند و با این‌ جملات قهرمانانه سعی دارند نشان دهند راه کنشگر مرزی فعلی جلوگیری از تندروی و روی آوردن به عقلانیت و اعتدال است برای نجات کشور و مردم!

ایده دکتر فراستخواه این است که در تاریخ ایران افراد زیادی مثل امیرکبیر و فروغی پدر و رشدیه و... حضور داشته‌اند که با دقت خاصی بدون آنکه در جنگ عاملیت و ساختار حذف شوند یعنی یا به مردم توجه کنند یا به حکومت‌ها، توانستند صور خیالی که می‌توان همان تخیل اجتماعی ایرانی دانست را در مقطع خودشان شکل دهند که این تخیل اجتماعی با توجه به عمل سیاسی و اجتماعی آنها در آن دوره باعث شده است ایران از هم پاشیده نشود، یا ایران به‌عنوان فلاتی که وجود دارد حفظ شود.

 این متفکران به‌نوعی مثل یک پدر خانواده از فروپاشی و گسست جلوگیری کردند.

 ظریف نوعی انگاره ذهنی را مدام ایجاد می‌کند که چون این وسط‌گرایی و اعتدال نبوده ما به نوعی عقب‌افتاده هم شده‌ایم. یعنی چون اندازه امکانات خود آرمانخواهی نکردیم، این بی‌خردی نوعی سلاخی را برای ایران و جامعه به همراه داشته که خروجی این نگاه همان ترومای اجتماعی یا به تعبیری ترومای فرهنگی و جمعی شده است که تحقیر روانی را درپی دارد و روزبه‌روز جامعه را با روان زخمی‌تر به ناامیدی دعوت می‌کند.

در ساحت روانشناسی فردی فهمیده می‌شود که در حوزه جامعه‌شناسی هم به نوعی تئوریزه کردن نابرابری و تئوریزه کردن ظلم یا کوتاهی در مفهوم آزادی و عدالت معنی می‌شود که خروجی آن به علت فاصله‌ای که رقم می‌خورد بین واقعیت‌ها و باید‌ها، به شکلی ناامیدی گسترده‌تر را صورت می‌دهد. مثل همان امیدی که در فردای برجام‌ به نوعی افسردگی تبدیل شد و جامعه‌ای که به دنبال آرزو‌های خاصی در پس توافق بود، بعد از رویایی با واقعیت دیگر کاری نمی‌توانست بکند و دچار نوعی خودتحقیری یا نوعی رهاشدگی در دل زندگی روزمره شد.

 به نظر می‌رسد ظریف به علت آنکه بحث تئوریک را به خوبی متوجه نشده، یا خواسته یا ناخواسته سعی دارد مساله را صرفا ساده‌سازی کند و به فهم عامه‌پسند فروبکاهد.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها