تحلیل از چپ و راست؛
بازی آذربایجان با آتش
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها ، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
در بسته پیشرو تحلیلهای سیاسی را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بخوانید.
نمیگذاریم قفقاز را بحرانی کنند
سعدالله زارعی در یادداشت روز «کیهان» نوشته است: «آنچه آمریکا، رژیم صهیونیستی، دولتهای ترکیه و آذربایجان و به طور کلی غرب در مناطق شمالی ایران دنبال میکند، اولاً واکنش به توفیقات بزرگ جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت میباشد. ... در اینجا بعضی اشتباه کرده و میگویند معامله «سیونیک» با قرهباغ شمالی، موضوعی میان دولتهای آذربایجان و ارمنستان است و چیزی نیست که مخالفت ایران با آن وجهی داشته باشد و میگویند بله اجرای این توافق برای موقعیت منطقهای ایران ضرر دارد، اما این ضرر به صورت طبیعی اتفاق میافتد و حقی را برای ایران به وجود نمیآورد تا مخالفت آن مشروعیت داشته باشد. پاسخ این موضوع روشن است؛ در اینجا صحبت بر سر توافق دو کشور در مورد منطقهای مورد اختلاف نیست بلکه توافق بر سر ایجاد منطقهای برای ضربه زدن به موقعیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی یک کشور ثالث است ... با یک جنگ نیابتی از نوع «نیمهسخت» مواجه میباشیم. وقتی الهام علیاف در حین مصاحبه رسانهای، با صراحت از وجود گسترده نیروها و ادوات اسرائیلی در قفقاز و در حل و فصل بحران قرهباغ سخن میگوید، در واقع پرده از یک جنگ نیابتی برمیدارد. یک نکته دیگر که از یکسو جنبه جنگ نیابتی را در تحولات مرزی شمال غرب ایران نشان میدهد و از سوی دیگر ابعاد و گستره آن را بیان میدارد، اقدامات سعودی است. سعودیها با صراحت اعلام کردهاند که در حال راهاندازی یک شبکه 24 ساعته تلویزیونی برای منطقه ترکنشین قفقاز با عنوان «ترکنشنال» هستند. به چه دلیل رژیم سعودی در قفقاز، درصدد راهاندازی یک شبکه تلویزیونی است؟ مردم در این منطقه نه عرب و نه سنی هستند که منطقی باشد تا مخاطب یک کشور سنی عرب واقع شوند. در عین حال کاملاً پیداست که این تصمیم نمیتواند بدون موافقت و همراهی دولتهایی در این منطقه عملی باشد.
طبعاً در این صحنه، ایران نمیتواند سکوت پیشه کند و چشم بر ابعاد و پیامدهای اقدامی که در مرزهای آن جریان دارد، ببندد. پس باید واکنش داشته باشد اما چه واکنشی؟ تردیدی وجود ندارد که درگیری نظامی و کشاندن پای ایران به معرکه نظامی سیاست شناخته شده جبهه آمریکاست، از سوی دیگر میدانیم که آنچه برای منطقه قفقاز در نظر گرفته شده، یک جنگ نظامی تمامعیار نیست، چه رسد به اینکه جنگی منطقهای و چندجانبه مدنظر باشد. پس در اینجا بحث جنگ نظامی به معنایی که از آن یاد میشود، نیست. سخن بر سر اقدامات برهمزننده آرامش این منطقه و مصالح قدرتهای اطراف آن است. ... ایران البته به خوبی میداند که از تحولات چگونه به ضرر دشمنان خود استفاده کند. جمهوری اسلامی طبعاً با مذاکره شروع میکند تا موضوع به صورت برادرانه بین همسایگان در دو سوی مرزهای شمال غربی ایران حل و فصل شود. آمریکا، ترکیه و رژیم صهیونیستی در طول دو دهه گذشته در هر فتنهای که به پا کردهاند، در نهایت باخته و با سرافکندگی از آن خارج شدهاند. آنان در حالی که قدرت تحمل و مدیریت جنگ را ندارند، فتنهگری میکنند. اگر این فتنهگریها کنار گذاشته نشود، با اقدامات ایران با شکست مواجه خواهد شد.»
محاصره ایران از سوی کدام «دوستان»؟
احمد غلامی . سردبیر روزنامه «شرق» در سرمقاله امروز نوشته است: «یکی از ویژگیهای سیاستهای منطقهای ایران دقیقا واقعبینی آن در برابر دیگر کشورهاست. اغراق نیست اگر بگوییم ایران هرگز روابطش را براساس دوستی با کشورهای قدرتمند و نقشآفرین در منطقه پیریزی نکرده است. ایران شرکای تاکتیکی و استراتژیک دارد. حتی بسیاری از موضعگیریهایش در منطقه مبنای ایدئولوژیک ندارد و بر اساس تأمین منافع حداکثری پیش میرود، با پرهیز از منازعاتی که پایانش در اختیار ایران نیست. در سیاست منطقهای ایران نمیتوان از این گزاره استفاده کرد که این کشور در باتلاق سوریه، عراق و یمن گرفتار شده است. سیاست منطقهای ایران بر این اساس شکل گرفته که دوست و دشمن ابدی وجود ندارد. اگر شرایط اقتضا کند میتواند از این کشورها خارج شده و سیاست نگاه به درون را پی بگیرد. میتوان گفت دست بر قضا افغانستان برای روسیه و آمریکا باتلاق بوده است. با اینکه برای دخالت ایران در افغانستان انگیزه قوی همچون سرنوشت وخیم اهالی شهرهای شیعهنشین وجود داشته، اما تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. این عملکرد شاهدی بر این مدعاست که سیاست منطقهای ایران، سیاستی ایدئولوژیک نیست. از طرف دیگر نزدیکی ایران به طالبان معنایی جز نزدیکی به شر ندارد تا ایران بتواند رفتارهای این گروه تندرو و متعصب را رصد کند ... در اینکه چین و روسیه کشورهای قدرتمندی هستند و در سیاستهای داخلی و خارجی ایران نقش تعیینکنندهای دارند، تردیدی وجود ندارد، اما اشتریان در یادداشت خود از ایران به گونهای سخن میگوید که گویا ایران اصلا نقشی در توازن قوا ندارد و دچار «انفعال سیاسی» است. ایران در منطقه با دوستان و همپیمانانش نقشی عملگرایانه دارند. این فاعلیت سیاسی گاه به نفع روسیه و چین و گاه به ضرر آنان تمام شده است. بدیهی است ایران تلاش میکند این فاعلیت در تضاد منافع با شرکایش نباشد؛ با این وجود همهچیز باز به شرایط بستگی دارد. ایران نشان داده در سیاستهای منطقهای و جهانی خاصه منطقهای خونسرد و منطقی است و از منافع و دستاوردهایش در منطقه به راحتی نخواهد گذشت. بزرگترین اشکال یادداشت اشتریان نادیدهانگاشتن نقش فاعلی ایران است. نادیدهانگاشتنی که پرسشهای اساسیای را به ذهن متبادر میکند: «مگر روسیه حامی اسرائیل نمیدانست که اگر در سوریه کنار ایران قرار بگیرد موجب افزایش توان نظامی این کشور در مرزهای اسرائیل خواهد شد؟ آیا چین نمیدانست ادامه خرید نفت از ایران در شرایط تحریمها موجب تقویت توان اقتصادی ایران خواهد شد که جدیترین دشمن اسرائیل است؟ ترکیه نمیدانست کمک به ایران در دورزدن تحریمها موجب تقویت توانمندی این کشور شده و در نتیجه ضربات جدی به نیروهای نیابتیاش در سوریه خواهد زد؟ چین و روسیه نمیدانند همکاری اقتصادی و نظامی با ایران باعث افزایش نظامی ظرفیتهای ایران در یمن شده و این یعنی تهدیدی برای امنیت ملی عربستان سعودی است؟ آمریکا نمیدانست با خروج از عراق، ایران در این کشور دست بالا را پیدا خواهد کرد؟ آمریکا نمیدانست در خلأ خروجش از افغانستان، ایران نقش بازیگری جدی را پیدا خواهد کرد؟ از این پرسشها به راحتی نمیتوان گذشت؛ پرسشهایی که بیانگر فاعلیت ایران است نه بازیگری منفعل و گرفتار «دوستان» یا گرفتار در «واسطه استراتژیک».
رسانه ملی در تراز انقلاب اسلامی
عبدالله متولیان امروز در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشته است: «حضرت امام خامنهای درحکم انتصاب دکتر پیمان جبلی به ریاست رسانه ملی موضوعات قابل تاملی درباره وظایف، رویکردها و رسالت رسانه ملی، «ارتقای سطح آگاهی و معرفت عمومی»، «هدایت فرهنگی»، «تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی»، «پراکندن امید و نشاط» و «ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی» را به عنوان اولویتهای کاری رسانه ملی در دوره جدید ابلاغ فرمودند. مسئله «ارتقای معرفت و آگاهی عمومی» یکی از وظایف مهم رسانهها است که عمدتاً در سالیان گذشته مورد غفلت و کم توجهی قرار گرفته است. صدا و سیما به عنوان رسانه ملی نیز در این غفلت و کم توجهی سهیم بوده است. ... حاصل این کم توجهی، ظهور سلبریتیهایی هستند که متأسفانه تمام قد در خدمت تبلیغ و ترویج فرهنگ بیگانه بوده و علناً بر علیه فرهنگ و سبک زندگی ایرانی اسلامی وارد میدان شده و حتی گاهی پا را فراتر از حوزه تبلیغ فرهنگ مهاجم بیگانه گذاشته و در حوزههای سیاسی، امنیتی و اجتماعی نیز برای مردم و نظام دردسر ساز شده و هزینه مادی و معنوی تولید کرده و گاهی بر سرنوشت سیاسی کشور نیز تأثیر منفی گذاشته و مردم را به ناکجاآباد سیاست بازی غربی دعوت کردهاند. ... آنچه که در حکم انتصاب رئیس جدید رسانه ملی مشاهده میشود، دغدغه جدی مقام معظم رهبری است که در حکم رئیس پیشین رسانه ملی نیز مورد توجه بوده، اما با اهتمام جدی مواجه نشده است. در حالیکه رسانه ملی در حوزه فرهنگ، باید به برجستهسازی و نهادینهسازی نمادهای فرهنگی و الگوسازی باورها و ارزشهای فرهنگی بپردازد، خواسته (نفوذ) یا ناخواسته به برجستهسازی و الگوسازی آدمها (سلبریتی پروری) پرداخته است و تلاشهای رسانه ملی در حوزه صیانت از فرهنگ توسط سلبریتیها، آسیب دیده، یا نابود و یا تحریف شده است. با توجه به شناختی که از ظرفیتها، دانش، تجربه، تخصص و تعهد رئیس جدید رسانه ملی وجود دارد انتظار میرود رسانه ملی در دوره جدید در جایگاه رسانه تراز انقلاب اسلامی و با رویکرد ثبیت و ارتقای فرهنگ تمدن بزرگ و نوین اسلامی، با انجام اقدامات زیر ایفای نقش نماید:
۱- با مهندسی، برنامه ریزی و اقدامات آفندی نسبت به تحقق مطالبات رهبری موفق عمل کند.
۲- با تولیدات ارزشمند در چارچوب انتظارات رهبری در راستای پدافند مقابله با ویروسهای مخرب بیگانه با جذب حداکثری مردم به رسانه ملی، عملاَ چراغ رسانههای مهاجم را خاموش و اقدامات امپراتوری فرهنگ مهاجم را بیاثر کند.
۳- برای اقدامات سایر رسانههای کشور در صیانت و حراست از فرهنگ و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی الگوسازی کند.
٤- با آموزش و ترویج سواد رسانه، مردم را در مقابله با تهدیدهای فرهنگ مهاجم مسلح کرده و مطالبات رهبری را با مردمی کردن اثربخشتر کند.
۵- با فراخوان مردم به میدان رسانه از ظرفیتهای فراوان جوانان مستعد کشور استفاده کند.»
انرژی، نقطهقوت یا پاشنهآشیل ایران؟
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «در ایران، بهطور متوسط، به هر نفر در سال، ۱۹ میلیون تومان یارانه انرژی پرداخت شده است. آنچه گفته شد ظاهر ماجرا است. اگر خسارات این نحوه قیمتگذاری را در ایران محاسبه کنیم بسیار بیش از آن است که ابتدا به نظر میرسید. با یکی از مدیران موفق استارتآپی درباره شرایط توسعه این شرکتها گفتوگو میکردم. او معتقد بود که یکی از مهمترین موانع رشد این شرکتها قیمت انرژی در ایران است. برآورد وی چنین بود که با آزادشدن قیمت کل حاملهای انرژی، شرکتهای مزبور به صورت تصاعدی رشد خواهند کرد. البته فرصت نبود که درباره جزییات این ادعای وی گفتوگو کنم، ولی اجمالا میتوان تصور کرد که پرداخت این حجم از یارانه یا بهتر بگوییم شکاف قیمتی در بخش انرژی زمینه را برای شکلگیری شرکتهایی که مبتنی بر قیمتهای واقعی هستند فراهم نمیکند. در واقع شرکتهای استارتآپی میتوانند با استفاده از بالا بودن قیمت انرژی، شرایطی را فراهم کنند که کالاهای انرژیبر ارزانتر به دست مصرفکننده برسد. همان کاری که شرکت اوبر یا همان تاکسیهای اینترنتی در حملونقل انجام داده است. در مقابل تولیدکنندگان فولاد، پتروشیمی، سیمان که صنایع انرژیبر هستند از این ارزانی استقبال میکنند و هیچ نیازی به نوآوری و افزایش بهرهوری ندارند. این سیاست قیمتگذاری است که موجب اختلال در مصرف این کالای مهم شده است. کالایی که هر چه مصرف آن بیشتر باشد، نتیجهای جز اتلاف منابع و آلودگی محیط زیست و هوا ندارد. پرسش این است که چرا این سیاست را دنبال میکنیم؟ اگر همین رقم یارانه پنهان مستقیما به مردم پرداخت شود، بخش مهمی از فقر از میان میرود. نابرابری بهشدت کم میشود. همان سال 1389 که به صورت ناقص و البته غیرقانونی انجام شد، ضریب جینی کشور تا 36/0 نیز کاهش یافت و اگر این فرآیند تکمیل میشد، بهطور قطع نابرابری کمتر میشد و مصرف انرژی نیز متعادل میگردید و امروز نگران تامین گاز زمستان نبودیم. به علاوه با فروش انرژی به کشورهای همسایه از جمله نفت و بنزین و... بخش مهمی از کاهش درآمدهای ارزی ناشی از تحریم جبران میشد. ... در سال ۱۳۹۸ که یک اقدام محدود برای تغییر قیمت بنزین رخ داد بزرگترین اعتراضات و تلفات را شاهد بودیم. چرا؟ به این علت که از یکسو صدای واحدی از حکومت در سیاستگذاری اقتصادی شنیده نمیشد. و از سوی دیگر اعتماد کافی میان مردم و سیاستگذاران وجود نداشت. اقدام به شناور کردن قیمت حاملهای انرژی نیازمند شرایط سیاسی و اجتماعی مناسبی است که متاسفانه هر گاه به دست آمده، به دلایل گوناگونی از دسته رفته است. با این حال اکنون چارهای جز این نیست. واقعیت این است که یارانه پرداختی سال ۱۳۸۹، به ازای هر نفر ۴۵ هزار تومان در ماه، معادل حدود ۱۵ دلار بود، یعنی یک خانواده ۴ نفری ماهانه ۶۰ دلار یارانه میگرفت. به عبارت دیگر از ابتدا هم باید پرداختها معادل ارزی بود که در این صورت امروز حدود 5/1 میلیون تومان در ماه برای خانوار ۴ نفری بود ولی با بیارزشی این مبلغ اعتماد مردم نیز از این سیاست بیش از پیش کمتر شده است. ضمن اینکه شرایط اقتصادی دولت مناسب نیست و احتمال دارد که این اقدام با هدف جبران کسری بودجه انجام و فشارش به طبقات ضعیف وارد شود. در نهایت باید گفت که تاخیر در اجرای آزادسازی قیمتهای حاملهای انرژی با هدف افزایش بهرهوری اقتصادی و کاهش شدت مصرف انرژی و کاهش نابرابری اقتصادی و جلوگیری از کمبود انرژی از اقدامات لازم ضروری و فوری دولت است. منتقدان نیز باید به آنان کمک کنند، هر چند آنان در سال ۱۳۸۹ برخلاف این رفتار کردند. البته آن سیاست هم که منحصر به تغییر قیمتها باشد قابلقبول نیست، باید هدف آزادسازی انرژی را از کسری بودجه دولت خارج و طرح قیمتگذاری را به کلی حذف کرد. انرژیای که نقطهقوت ایران بود، اکنون پاشنهآشیل ایران شده است.»
آذربایجان و بازی با آتش
حسن هانیزاده، تحلیلگر مسائل بینالملل امروز در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: « اقدام اخیر مشترک جمهوری آذربایجان، ترکیه و رژیم اسرائیل در برگزاری مانور نظامی مشترک در نزدیکی مرزهای شمالغربی ایران نشان میدهد که آذربایجان تلاش دارد تا پای رژیم صهیونیستی را به منطقه قفقاز و دریایخزر باز کند. پس از جنگ میان آذربایجان و ارمنستان و پیروزی نسبی باکو در جنگ قرهباغ، الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان دچار نوعی غرور کاذب شد و تلاش کرد تا با بهرهگیری از فضای بهوجود آمده در میان آذریها و ترک زبانها بهنوعی خود را قهرمان منطقه مطرح کند و به همین دلیل آذربایجان و شخص الهام علیاف با ایجاد یک جبهه گسترده تلاش دارد تا حوزه نفوذی خودش را در قفقاز و آسیای میانه و دریایخزر گسترش دهد. اظهارات اخیر الهام علیاف در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی ترکیه و اتهامزنیهای غیرمنطقی علیه ایران ثابت کرد که رئیسجمهور آذربایجان هرگز تاریخ و جغرافیای آذربایجان را مطالعه نکرده و این احساس باید به او دست بدهد که آذربایجان زمانی جزء قلمروی ایران بوده و بر اثر بیتدبیری دولتهای قاجار، آذربایجان از پیکره ایران بزرگ جدا شد. از سوی دیگر پشتیبانی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه از سیاستهای تهاجمی الهام علیاف ثابت کرد که ترکیه و حزب توسعه و عدالت درصدد بازسازی رویای شکلگیری امپراطوری نوعثمانی برآمدهاند و به همین دلیل، هم ترکیه و هم آذربایجان برای آسیب رساندن به مرزهای ایران و جمهوری اسلامی ایران تلاش دارند تا پای رژیم صهیونیستی را به منطقه باز کنند. از سوی دیگر این رژیم نامشروع برای تقابل با ایران و انزوای ایران تلاش دارد تا یک کمربند امنیتی و نظامی پیرامون ایران برای ایجاد ناامنی در داخل ایران ایجاد بکند. حضور وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در بحرین و مانور مشترک نظامی ترکیه، آذربایجان و اسرائیل در حقیقت بخشی از راهبردهای شوم اسرائیل برای حضور فیزیکی پیرامون ایران از اربیل اقلیم کردستان تا جنوب خلیجفارس و قفقاز قابل تعریف است و به همین دلیل رژیم اسرائیل که در داخل با یک بحران امنیتی و نظامی مواجه است تلاش دارد تا از طریق نزدیک شدن به مرزهای ایران ناامنیها را در داخل ایران تشدید کند. به همین دلیل ایران تلاش دارد تا از طریق تحرکات دیپلماتیک به نوعی موضوع اظهارات اخیر علیاف و تحرکات مشترک ترکیه، رژیم صهیونیستی و آذربایجان را به شکل مسالمتآمیزی مهار کند اما صبر و خویشتنداری ایران در نهایت حدی دارد و ایران سازوکارهای لازم را برای تقابل با سیاستهای تهاجمی ترکیه و آذربایجان دارد. اغلب مردم آذربایجان با سیاستهای علیاف علیه ایران مخالف هستند و ایران نفوذ فوقالعادهای به لحاظ اعتقادی و قومیتی در میان مردم جمهوری آذربایجان دارد و اگر الهام علیاف بخواهد به سیاستهای تخریبی خود علیه ایران ادامه دهد، مردم آذربایجان علیه حاکمیت موروثی الهام علیاف قیام خواهند کرد و رژیم الهام علیاف را سرنگون خواهند کرد. از سوی دیگر آسیبپذیری ترکیه هم بسیار جدی است. حضور 15 میلیون شیعه و علوی و20 میلیون کرد که نزدیک به نیمی از جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند، گرایش شدیدی نسبت به ایران دارند بنابراین ایران تاثیرگذارترین کشور در جامعه ترکیه تلقی میشود و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران ضمن خویشتنداری هشدارهای لازم را هم به تحرکات مشترک ترکیه و آذربایجان و رژیم صهیونیستی علیه ایران داد و اگر شرایط اقتضا کند طبیعتا ایران برگهای برنده دیگری را نیز ارائه خواهد داد و موجب خواهد شد که تحرکات الهام علیاف که با پشتوانه آمریکا و اسرائیل و ترکیه صورت میگیرد، کاهش پیدا کند.»
توطئه در مرزهای شمال غرب
روزنامه جمهوری اسلامی امروز در یادداشتی نوشته است: « برگزاری رزمایش ارتش جمهوری اسلامی ایران در شمال غرب کشور که از دیروز شروع شده، هرچند با تاخیر انجام میشود ولی اقدامی ضروری و کاملاً بجاست. این رزمایش، با هدف نشان دادن قدرت رزمی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به کشورهای ترکیه، پاکستان و جمهوری آذربایجان است که در حال انجام تحرکاتی با هدف ایجاد جابجائیهای مرزی در شمال غرب کشورمان در مرزهای مشترک با قرهباغ و ارمنستان هستند. این تحرکات، از جنگ اخیر قرهباغ شروع شد و اکنون کشورهای یادشده و روسیه درحال سوءاستفاده از نتایج آن هستند. آنها میخواهند جمهوری اسلامی ایران را از امتیاز برخورداری از راه ارتباطی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و ترکیه محروم کنند و با جابجائیهای مورد نظر خود، بدون آنکه نیازی به خاک ایران داشته باشند، ارتباط میان مسکو و آنکارا را از داخل سرزمینهای مورد منازعه برقرار نمایند.
از میان این چند کشور، روسیه چون پدرخوانده جمهوری آذربایجان محسوب میشود، طبیعی است که خود را صاحب حق بداند هرچند در واقع حقی ندارد و فقط خوی سلطهطلبی تزاری است که در وجود آقای پوتین و سایر مسئولین این کشور حلول کرده و آنها را وادار به چنین اقدامات خلاف میکند. برای اثبات نادرست بودن لاف دوستی روسیه با جمهوری اسلامی ایران دلایل زیادی از گذشتههای دور و نزدیک وجود دارد ولی همین مورد به روشنی میتواند این واقعیت تلخ را به اثبات برساند.
در مورد پاکستان این نکته مهم را باید در نظر داشت که در جابجائی مرزها در شمال غرب ایران به ظاهر منافعی ندارد ولی ارتش پاکستان که توسط سازمان اطلاعات خود (ISI) هدایت میشود، اهداف بلندمدتی را در منطقه دنبال میکند. حضور ارتش پاکستان در افغانستان و کمک به گروه تروریستی طالبان، یکی از این موارد است. میان مردم ایران و مردم پاکستان از گذشتههای دور روابط دوستی و برادری عمیقی وجود داشته و اکنون نیز دارد. دو ملت، خواهان عمیقتر شدن این روابط هستند ولی عملکرد مسئولین پاکستان با این هدف منطبق نیست.
حساب ترکیه و جمهوری آذربایجان به دلیل منافعی که در جابجائی مرزها دارند جداست. با اینکه جمهوری اسلامی ایران در جنگ قرهباغ نسبت به جمهوری آذربایجان نظر مثبتی داشت، متاسفانه مسئولین این جمهوری نمکنشناسی کرده و درصدد سوءاستفاده در مرزهای شمال غرب کشورمان هستند.
جمهوری اسلامی ایران برای خنثی کردن توطئهای که در مرزهای شمال غرب کشورمان در جریان است، باید علاوه بر رزمایش، چند اقدام دیگر نیز انجام دهد.
1- امام جمعه اردبیل که در این ماجرا مواضع مبهم و دوپهلوئی دارد، لازم است موضع خود را شفاف نماید.
2- مسئولان سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی هوشمندی در استان بکار گرفته شوند که بتوانند تحولات را دقیقاً رصد کنند و تصمیمسازان خوبی برای مرکز باشند.
3- نیروهای مسلح در شمال غرب کشور برای خنثی کردن هرگونه توطئه آمادگی داشته باشند.
ملت ایران با ملت جمهوری آذربایجان سابقه دوستی و برادری دیرینهای دارد. ما با این مردم خوب هیچ مشکلی نداریم ولی لازم است با زیادهخواهیهای مسئولین جمهوری آذربایجان برخورد شود.»
دیدگاه تان را بنویسید