ترور شهید فخریزاده و مسئله مقابله ایران و اسرائیل از نمای بالا
تحولات اخیر در منطقه و در رابطه با ایران باعث طرح سوالی شده است مبنی بر اینکه وضعیت تقابل ایران و رژیم صهیونیستی در نگاه کلی در چه وضعیتی قرار دارد.
خبرگزاری تسنیم: شهید محسن فخری زاده، دانشمند هسته ای ایران روز جمعه در آبسرد دماوند ترور شد. البته او اولین دانشمند ایرانی نیست که طی حدود یک دهه اخیر ترور می شود، بلکه در این مدت 6 دانشمند هسته ای ایران ترور شده اند که یکی از آنها ناموفق بوده است. در اکثر این ترورها انگشت اتهام به سمت رژیم صهیونیستی بوده است که با چراغ سبز و همکاری آمریکا دست به این کار زده است.
رسانه های غربی و صهیونیستی پس از ترور روز جمعه، به فضاسازی و عملیات روانی علیه ایران پرداختند تا اینکه چهره ای ناامن یا شکست خورده از ایران القا کنند. در اینکه از دست دادن دانشمندی برجسته و ممتاز همچون شهید فخری زاده ضایعه ای بزرگ است، شکی نیست. در اینکه کشورمان باید پاسخ قاطع و حساب شده ای به این ترور بدهد نیز ابهامی نیست. اما سوال این است که واقعیت نبرد و تقابل ایران با رژیم صهیونیستی و آمریکا در چه وضعیتی است؟
تقابل همیشگی
نگاه نقطهای و ناظر به روز جمعه شاید تصویری کامل پیش رو نگذارد. با یک نگاه پانورامایی، میتوان دریافت که تقابل ایران و رژیم صهیونیستی در چه وضعیتی قرار دارد. اول این که این تقابل چندین دهه قدمت داشته و مسبوق به سابقه است. رژیم صهیونیستی که سرزمین فلسطین را اشغال کرده است، بقای خود را در بحران می بیند و برای خروج خود از حالت یک بازیگر غیرنرمال تلاش میکند خطر و بحران جدیدی را تعریف و ایجاد کند. دوم این که، این رژیم، ایران را به عنوان یکی از مهمترین حامیان آرمان فلسطین و جهان اسلام می داند. سوم این که، این رژیم با وجود داشتن چند صد کلاهک هسته ای و برنامه هسته ای نظامی که تحت نظارت آژانس قرار ندارد، از پیشرفت برنامه هسته ای صلح آمیز ایران به شدت هراس دارد!
تل آویو پیشرفتهای برنامه صلحآمیز هستهای ایران و تبدیل شدن کشورمان به یک الگوی جدی را یک تهدید حیاتی برای موجودیت خود میبیند. به همین دلیل تلاش کرده است سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را بر اساس منافع خود تنظیم کند. سیاست غنی سازی صفر درصدی در ایران که در دولت های مختلف آمریکا از جمله جورج بوش و دونالد ترامپ دنبال شده است، تا حدودی ریشه در دیدگاههای صهیونیست ها دارد. توسعه برنامه هسته ای ایران طی سالهای گذشته باعث شده است که این سیاست آمریکا و هدف تل آویو در عمل به در بسته بخورد. بنابراین صهیونیست ها و آمریکایی ها از سر ناچاری مجبور به حذف فیزیکی دانشمندان هسته ای ایران، استفاده از جنگ سایبری و سایر اقدامات امنیتی شده اند.
مفهوم استفاده اسرائیل از تروریسم در تقابل با ایران
روند اقدامات امنیتی غرب و صهیونیستها نشان میدهد که آنها از طریق تحریم ایران نتوانستهاند به خواسته مطلوب خود برسند، بنابراین به سیاست حذفی روی آورده اند. سیاست حذفی این دو رژیم به نوعی اعتراف به شکست سیاست تحریم و فشار آنهاست. هر چند که از دست دادن دانشمندان هسته ای برای ایران، دردناک و مهم است، اما برنامه ریزی کشورمان که در برهه های مختلف با حضور همین دانشمندان بوده است، به گونه ای بوده که برنامه هسته ای صلح آمیز کشورمان با حذف چند نفر متوقف یا کند نشود. به عبارتی، خون این شهدا باعث شده است که اراده و قاطعیت همکاران آنها برای ادامه راهشان مضاعف شود.
سیاست ترور و حذف فیزیکی تقریبا آخرین راه و تیر در خشاب طرف مقابل است و نشان می دهد که تمامی اقدامات و سیاست های مختلف آنها به درد بسته خورده است. بنابراین در نمایی عمده و کلی، می توان دریافت که ترورها ضربهای تاکتیکی به کشورمان است؛ کشوری که به لحاظ راهبردی در موقعیت بهتری قرار دارد، یا دست کم در نبرد هسته ای شدن یا نشدن ایران، دست برتر را دارد. دستاورد رژیم صهیونیستی در این نبرد فقط انجام چند اقدام تروریستی و حذف چند دانشمند بوده است، اما کشورمان به لحاظ راهبردی، و با توسعه برنامه هسته ای، ضربه سختی را به حریف خود وارد کرده است.
ناکامی طرحهای مقابله با نفوذ ایران در منطقه
البته تقابل ایران و رژیم صهیونیستی و آمریکا فقط به موضوع هسته ای محدود نمی شود. ایران طی دهه های گذشته با تقویت و حمایت از جریانهایی مانند حزب الله لبنان، حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین توانسته است در بیخ گوش اسرائیل، شمشیر داموکلس را بالای سر تل آویو نگه دارد. تحولات سال های اخیر نیز در بلندمدت به نفع تهران رقم خورده است. حضور ایران در سوریه و عراق گسترش یافته است و آنچه که از آن تحت عنوان «محور مقاومت» یاد می شود، این روزها لرزه بر اندام صهیونیست ها و آمریکایی ها می اندازد. بماند که روز به روز با اضافه شدن به حامیان ایران مانند یمنی ها و سایر بازیگرها، جای پای ایران در منطقه محکم تر می شود. به عبارتی نظم نوینی در منطقه شکل گرفته که عده ای را نگران و هراسان ساخته است. اقدامات امنیتی و حرکات ایذایی صهیونیست ها یا آمریکایی ها با هدف ایجاد اخلال در این نظم و ائتلاف با محوریت ایران است.
منطقه امروز در شرایطی قرار دارد که رژیم صهیونیستی احساس می کند تحت محاصره ایران قرار گرفته است. آمریکایی ها هم بر این باورند که منافع و پایگاههای آنها در منطقه در تیررس ایران است. ایران علاوه بر حوزه هسته ای در حوزه منطقه ای نیز، جایگاه راهبردی خاصی را پیدا کرده است. به همین دلیل است که طرف مقابل به شدت اصرار دارد موضوعات منطقه ای و موشکی را در دستور کار مذاکرات قرار دهد. آنها به دنبال این هستند که این نقطه قوت ایران را از درون تهی کرده و آن را به نقطه ضعف تبدیل کنند. عدم موفقیت آنها باعث شده است که به اقدامات امنیتی تاکتیکی روی بیاورند.
تکاپو برای فشار بر ایران و واقعیتهای موجود
باید گفت ایران نیز بازی خود را بلد است و بر اساس محاسبات خاص خود به نحو مقتضی و بر اساس شرایط رفتار می کند. اما اقدامات مقطعی دشمن، که معمولا با پیوستی رسانه ای و پروپاگاندا همراه است، نباید باعث شود که فراموش کنیم که رفتار تاکتیکی آنها ناشی از شکست راهبردی در قبال ایران است. در یک بازی، معمولا طرفی که بازنده است بیشتر دست و پا می زند و داد و قال به راه می اندازد. وگرنه طرف برنده نه دستپاچه می شود و نه نیازی می بیند که راه و بیراه، داد و بیداد کند.
دولت ترامپ در آمریکا با خروج از توافق هسته ای، تصور می کرد طی دو یا سه ماه ایران تسلیم شده و به دست و پای واشنگتن می افتد. چنین تصوری ناشی از مشکل شناختی و محاسباتی عمیق آمریکایی هاست. سیاست فشار حداکثری که به مدد صهیونیست ها و تعدادی از کشورهای عربی پیگیری شد، امروز به اذعان خود مقامات آمریکایی شکست خورده است. چرا که اگر شکست نخورده بود، چه نیازی به اقدامات دیگر و برگزاری جلسه پنهانی در عربستان بود؟ صهیونیست ها هم که به لحاظ سنتی روابط نزدیکی را با واشنگتن دارند، دوران سیاست فشار حداکثری را دورانی طلایی برای خود می دیدند. تکاپوهایی لحظه آخری آنها شبیه به تلاش تیمی هست که در دقایق آخر بازی چند گل خورده و عقب است و برای خروج از شکست به آب و آتش می زند.
آمریکایی ها علاوه بر این، پس از حدود 20 سال جنگ و حضور در افغانستان، نتوانسته اند حضور خود را مشروعیت ببخشند و برای فرار آبرومندانه از این کشور حتی به مذاکره با طالبان رضایت داده اند. در عراق هم حضور آمریکا با مشکل مواجه شده است. پارلمان این کشور بحث خروج آمریکا را تصویب کرده است و هر از گاهی از پنتاگون زمزمه خروج آمریکا از عراق به گوش می رسد. پس از ترور ناجوانمردانه شهید قاسم سلیمانی در عراق، ایران هدف راهبردی خود را خروج آمریکا از منطقه اعلام کرد. از آن روز تا کنون تحولات و شرایط به نفع و در راستای هدف ایران پیش رفته است. نفوذ آمریکا در منطقه کاهش یافته و حضورشان هم رفته رفته کمتر می شود.
عده ای معتقدند که با ترور شهید فخری زاده صهیونیست ها و آمریکایی ها به دنبال تحریک تهران و آغاز جنگ با ایران هستند. این در حالی است که جنگ مدتهاست که آغاز شده است. ایران همچنان در روز روشن همکاری خود با محور مقاومت را ادامه می دهد و تا حیات خلوت آمریکا نفتکش می فرستد و تجارت می کند. اما آمریکایی ها جرات نکرده اند که اقدامی را علیه نفتکش متعلق به ایران انجام دهند. بنابراین کوبیدن بر طبل جنگ و هراس افکنی از سایه جنگ، نه مبنایی در واقعیت دارد و هم اینکه بیش از آنکه منافع کشور را تامین کند، کمک به «بازی بزدل» طرف مقابل است.
ابتکار عمل دست کیست؟
در مجموع نگاه جامع الاطرف به تحولات و شرایط نشان می دهد که ایران از گردنه فشارها، تحریم ها، تهدیدها جان سالم به در برده و به لحاظ راهبردی در وضعیت برتری نسبت به حریف قرار دارد.هر چند که در هر نبردی هر طرفی هزینه هایی را نیز متحمل می شود؛ نکته این است که تیم مقابل هم هزینه کرده و هم شکست خورده است. شاید این سوال مطرح شود که چه نیازی به هزینه دادن بود. پاسخ اینجاست که رژیم صهیونیستی و حامی آن آمریکا، موجودیت ایران را برای خود تهدیدی حیاتی تلقی می کنند و هدف غایی آنها نه تغییر رفتار، بلکه براندازی و تجزیه ایران است؛ اما آنها هدف خود را تکه تکه کرده و به دنبال رسیدن پلکانی به آن هستند. بنابراین اولین گام عقب نشینی به معنا افتادن از پله های دیگر نیز خواهد بود. اصرار بر ظرفیت و توان دفاعی و راهبردی کشور هم با هدف تامین امنیت و کاهش آسیب پذیری کشور و مصون کردن آن از دامن جنگ است.
ایران چاره ای جز قوی شدن و مقاومت فعال ندارد؛ چه بسا که همین مقاومت فعال بارها به داد ایران رسیده است. اصرار و التماسهای رهبران غربی برای دیدار روسای جمهوری ایران و آمریکا در نیویورک به روشنی نشان داد که غربی ها به هیچ چیز جز قدرت احترام نمیگذارند.
ماجرای ترور شهید فخری زاده، هر چند ضربه ای مهم بود، اما به ایران این امکان و حق را می دهد که برای جبران و پاسخ آن اقدامی را که لازم میداند انجام دهد. بنابراین رژیم صهیونیستی و آمریکا باید منتظر باشند تا مورد جدیدی را به لیست باخت های خود در منطقه اضافه کنند.
دیدگاه تان را بنویسید