امام به روحانی چقدر پول داد؟
حجتالاسلام حسن روحانی بعد از ورود امام به پاریس از لندن خود را به امام رساند تا از امام کسب تکلیف کند که در ایران بماند یا به تهران برگردد. امام بعد از دیدار هدیهای پولی به روحانی داد که باعث تعجب روحانی و حتی اطرافیان امام شد.
خبرگزاری فارس:حضرت امام خمینی (ره) در بدو ورود به فرانسه به پاریس منزل غضنفرپور رفت. ماموران فرانسوی با خودروهای سیاه رنگ از لحظه نشستن هواپیما در فرودگاه تا رسیدن امام به خانه، مراقب اوضاع بودند. امام چند روزی را در پاریس بودند.
در نخستین شب اقامت در منزل غضنفرپور، دوبار زنگ خانه به صدا درآمد. نخستین بار پلیس فرانسه بود که یادآور شد امام کنار پنجره نایستد چراکه ممکن است به ایشان شلیک شود. دومین تماس از کاخ الیزه بود گه اعلام کردند فعالیت سیاسی امام ممنوع است. وقتی دولت فرانسه به امام اجازه سخنرانی و یا مصاحبه با خبرنگاران را نداد، این موجب شد که آقای عسگرپور ویلایی در دهکده نوفل لوشاتو را جهت اقامت معرفی کنند که مورد موافقت امام قرار گرفت.
این ویلا یک حیاط کوچک هم داشت و مثل خانههای شمال کشور بود. طبقه بالا فضای بزرگی بود و یک اطاق کوچکی در کنار سالن بزرگ قرار داشت. شبها امام ملاقاتهای چنددقیقهای را در این اتاق انجام میداد و هر شب هم بعد از نماز سخنرانی داشتند.
بعد از ورود امام به نوفل نوشاتو نخستین کسانی که از ایران به فرانسه آمدند آقایان سید شهابالدین اشراقی، داماد و وکیل آیتالله، سید محمود مرعشی نجفی، فرزند آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی نفری بودند.
از دیگر مسافرانی که در روز هفدهم مهر خود را به پاریس رساند، حسن روحانی بود. او از لندن آمده بود؛ «راجع به اوضاع ایران مطالبی که در نظرم بود، گفتم و در پایان هم از ایشان سؤال کردم که در شرایط فعلی آیا آنجا بمانم و یا به تهران برگردم؟ امام فرمودند: فعلا همین جا بمانید. نیاز اینجا بیشتر از ایران است، ولی برنامه سخنرانیهایتان را بیشتر کنید. به دانشگاهها بروید و برای دانشجویان صحبت کنید. حتی امام فرمودند: با خارجیها صحبت کنید و آنها را از اوضاع ایران مطلع نمایید. فرمودند: حتی اگر یک یا دو نفر هم هستند، برای شان صحبت کنید، نگویید دو نفرند.
دیدار شاید حدود نیم ساعت طول کشید و از محضرشان مرخص شدم. چند دقیقه بعد از آن، آقای اشراقی داماد امام، که ظاهرا همان روز از تهران آمده بودند، من را صدا زدند و از طرف امام یک پاکت پول (ده هزار تومان) به من دادند. من به آقای اشراقی گفتم: فعلا نیاز به پول ندارم. آقای اشراقی خندید و گفت: مثل اینکه شما امام را نمیشناسید؟ امام به کسی پول نمیدهد؛ نمیدانم چطور شده که این را برای شما فرستادهاند... بگیرید. من هم پول را گرفتم که... برای من برکت زیادی داشت.»
دیدگاه تان را بنویسید