حجاریان: اولین استادی بودم که از دانشگاه اخراج شدم

کد خبر: 901456

فعال سیاسی اصلاح طلب در دانشگاه تربیت مدرس گفت: من چند سالی در این دانشگاه تدریس کردم؛ گروه خوبی بود؛ هم آقای موسوی بودند، هم آقای بهشتی و من اولین استادی بودم که از دانشگاه اخراج شدم.

حجاریان: اولین استادی بودم که از دانشگاه اخراج شدم

خبرگزاری فارس: سعید حجاریان فعال سیاسی اصلاح طلب عصر امروز در برنامه «بازگشت به دانشگاه» که توسط انجمن اصلاح طلب این دانشگاه مدرس برگزار شد، شرکت کرد و یکی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس متن سخنرانی وی را قرائت کرد.

حجاریان در این متن آورده بود: در مدت زمان منتهی به شانزدهم آذر سال جاری، چند دعوتنامه برای حضور و سخنرانی در دانشگاه‌ها دریافت کردم. دانشجویان از آینده کشور و مسائل و مصائب دانشگاه پرسیده بودند و من با ذهن تحلیلی قادر نیستم پرسش‌های بزرگ را پاسخ دهم، زیرا اساسا تا نتوانم مسئله‌ای را تجزیه کنم و به اجزا‌یش بپردازم، پاسخگویی برایم ممکن نیست.

وی با تاکید بر این شعر که می‌گوید «بار غم عشق تو را گردون نیارد تحمل؛ چون می‌توان کشیدن این پیکر لاغر من» ادامه داد: سعدی علیه‌الرحمه در باب چهارم گلستان درباره فوائد خاموشی فرموده است: نشنیدی که صوفی‌ای می‌کوفت؛ زیر نعلین خویش میخی چند؟؛ آستینش گرفت سرهنگی، که بیا نعل بر ستورم بند. من، نهایتاً بتوانم به کفش خود میخی بکوبم و توان نعل‌بندی ستور شما را ندارم! البته واقف هستم، زمانی که اوضاع سخت می‌شود، قافله‌ها در گردنه نعل‌بندان گیر می‌کنند و همانجا، مشکل آغاز می‌شود.

حجاریان یادآور شد: نمی‌دانم نام عسگر گاریچی را شنیده‌اید یا نه؟ وی، فردی خودسر بود و در همان گردنه - که در راه قم و تهران است - به ناموس و اموال مردم تعرض می‌کرد. در پی این اتفاق‌ها، سیدین سندین به شاه نامه نوشته و ضمن درخواست برای تأسیس عدالت‌خانه، برکناری علاءالدوله، تغییر موسیو نوز و اجرای قوانین اسلام، برکناری عسگر گاریچی را هم خواستار شدند.

وی افزود: اول بار که نامه را خواندم، به‌نظرم خنده‌دار رسید که در میان خواسته‌های بلند بالا، خواسته‌ای به این کوچکی هم از طرف مرحومین بهبهانی و طباطبایی مطرح شده است اما، اکنون فکر می‌کنم شاید مسئله خودسر‌ها - که امنیت مردم را به خطر می‌اندازند - دست‌کمی از مصائب عمده کشور نداشته باشد.

حجاریان گفت: امروزه کار خودسر‌ها به جایی رسیده است که دست به هر عملی می‌زنند و دست و پای دولت را در پوست گردو می‌گذارند و دولت هم باید پاسخگوی رفتار آن‌ها باشد، از دوم خرداد به این سو، حضور خودسر‌ها پررنگ‌تر از قبل شد تا جایی که حتی دست به قتل‌های زنجیره‌ای زدند. در همین ماجرای ۱۶ آذر افرادی که برخلاف قانون، مسلحانه وارد دانشگاه شدند و سه تن از دانشجویان را به قتل رساندند، اعضای گارد شاهنشاهی بودند. به یاد دارم، هر سال در سالگرد این واقعه، یکی از شعار‌های دانشجویان به‌هنگام ورود گارد به محوطه دانشگاه چنین بود: مرگ بر این پلیس قانون‌شکن.

وی تصریح کرد: وقتی پلیس قانون‌شکن باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد، در قضیه کوی دانشگاه هم پلیس قانون‌شکنی فراوان کرد. در جریان حمله به سفارت‌های انگلیس و عربستان هم پلیس نظاره‌گر بود و عملاً راه را برای خودسر‌ها باز گذاشت. در قضایای سال ۸۸ هم همچنین.

حجاریان یادآور شد: علت پیدایش گروه‌های خودسر چیست؟ معمولاً می‌توان چند علت را برای این پدیده برشمرد. اولین آن‌ها ضعف دولت مرکزی است. مثلاً، در عراق به علت ضعف دولت، میلیشیا‌های مختلفی شکل گرفته و هر یک در حوزه‌ای دست به اعمال خلاف قانون می‌زنند. علت دوم، مستور بودن دولت است.

وی گفت: در این حالت، گروه خودسر وابسته به دولت است اما، برای آنکه دولت مسئولیت اعمال خود را نپذیرد، دست به دامن این گروه‌ها می‌شود و آنها، با علم به اینکه مورد تعقیب قرار نمی‌گیرند دست به اعمال خودسرانه می‌زنند و دولت هم معمولاً ادعای بی‌خبری می‌کند یا حداکثر، پس از اعمال فشار جامعه یا نهاد‌های جهانی بعضی عوامل دست دوم را قربانی می‌کنند. مانند قتل‌های زنجیره‌ای یا قتل جمال قاشقچی.

وی تاکید کرد: علت سوم، تسویه حساب‌های درونی دولت گانگستری است. گاهی فساد بیش از حد دامن‌گستر می‌شود و باند‌های مافیاییِ درون دولت به جان هم افتاده و، چون هر یک به حیطه دیگری تعرض می‌کنند، به دست گروه‌های خودسر ادب می‌شوند. این مدل را در امریکای لاتین بسیار دیده‌ایم. علت چهارم، ایدئولوژی است. شاید بعضی گروه‌ها وابسته به سازمان مشخص و قدرت نباشند، اما آن‌ها به علت تعلق‌شان به ایدئولوژی یا دکترینی خاص، خود را محق می‌دانند تا دیگران را از میان بردارند.

حجاریان ادامه داد: وظیفه دانشجویان در این شرایط، افشاگری تا حد ممکن است، معمولاً این گروه‌ها درون دخمه‌های تاریک به سر می‌برند و تاباندن نور بر این دخمه‌ها آن‌ها را وادار می‌کند از حالت اختفاء بیرون آیند و دست خود را رو کنند یا لااقل از عواقب کار بترسند. افشاگری به هر طریق ممکن، وظیفه دانشجویانی است که، علاقه دارند کشور را به نحوی از شر این گروه‌ها خلاص کنند. شاید روزنامه‌ها نتوانند آنچنان که باید و شاید به این کار مبادرت ورزند، اما فضای مجازی محل مناسبی برای روشنگری است. ولی باید دقت کرد اطلاعات صحیح و بررسی شده را در اختیار مردم گذاشت و الا، فضای مجازی هم تبدیل به لجن‌زاری می‌شود و خودسر‌های مجازی در تاریکی می‌ایستند و به سمت روشنایی تیر می‌اندازند و با اسامی مجعول و حتی ربات به جنگ اشخاص حقیقی می‌روند.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: یاد روز‌های گذشته بخیر. من چند سالی در این دانشگاه تدریس کردم؛ گروه خوبی بود؛ هم آقای موسوی بودند، هم آقای بهشتی و من اولین استادی بودم که از دانشگاه اخراج شدم. فکر می‌کنند یک بار در ایران انقلاب فرهنگی شده است چراکه در دنیای معجزه هم انقلاب فرهنگی شد؛ هم اخراج دانشجو و هم اساتید بود و هم ماجرای بورسیه‌ها پیش آمد. نباید گذاشت این‌ها فراموش شود.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در خاتمه با اشاره به برخی پلاکار‌هایی که در دستان دانشجویان قرار داشت، گفت: من این‌ها را می‌بینم اگر می‌شد این گلوله را از سر من در بیاورند جواب آن‌ها را می‌دادم. شارژ من در همین حد است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت