خبرگزاری فارس: تدابیری که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در دوران مبارزه، پیروزی انقلاب و دهه استقرار و تثبیت انقلاب اسلامی ایران به خرج دادند، منبعث از توفیقات الهی و بکارگیری تعالیم وحی و سیره نبوی و ائمه اطهار (ع) بوده است. پس از ارتحال حضرت امام و انتخاب حضرت آیت الله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، شاهد ادامه مشی و سیره بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مدیریت نظام اسلامی بودیم. دوستداران، شیفتگان و یاران وفادار حضرت امام خمینى (ره) و حضرت آیت الله خامنه اى (حفظه الله تعالى) مى دانند که این دو گوهر ناب، یک حقیقت با دو تجلى هستند که وظیفه همه ما، درک و معرفى شایسته و بایسته این حقیقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشریت تشنه امروز و فردا است. نگاه عمیق و دقیق به روشهاى مدیریتى امام راحل (ره) و مقام معظم رهبرى (حفظه الله)، عقل را بر آن مى دارد که میان روش هاى مدیریتى این دو بزرگوار، شباهت هاى اصولى و اساسى بسیارى وجود دارد. اگر فضاى تصمیم گیرى سیاسى را به الف) سازمانیافته و برنامه ریزى شده ب) استراتژیک، ج) بحرانى تقسیم کنیم، جمهورى اسلامى تاکنون همواره در فضاى
بحرانى به سر مى برده است و این مقتضاى طبیعى انقلابى است که به آرمان هاى متعالى خود مى اندیشد، اما هم دوستانى اندک و کم توان و هم دشمنانى بى شمار و باهوش و تا دندان مسلح دارد؛ بنابراین تصمیم گیرى در چنین شرایطى بسیار حساس و نیازمند تصمیم گیران آگاه، هوشمند، مدبر و جامع نگر و شجاع مى خواهد. عبور موفقیت آمیز از این بحرانها و تبدیل کردن آنها به فرصت هاى مغتنم، از شاخص هاى بارز دیپلماسى جمهورى اسلامى ایران بوده و هست. تسلط و احاطه بى نظیر حضرت امام و مقام معظم رهبرى بر امورى همچون مسایل نظامى، تهدیدات همه جانبه دشمنان و خصوصاً تهاجم فرهنگى، نیازهاى نسل جوان، مطالبات و نیازهاى دانشگاه ها، بایسته هاى حوزه هاى علمیه، شناخت دغدغه هاى نیروهاى انقلاب و درک شایسته اى از بایسته هاى نظام اسلامى، شناخت قابلیتها و ظرفیت هاى ساختار انقلابى نظام و... در کنار مصادیق بىشمارى از مطالعه دقیق و تحقیق راهبردى و کاربردى، مشورت، استقامت، صبر، متانت در شیوه هاى مدیریتى و از همه مهمتر، ابعاد عرفانى و معرفتى ایمان به خدا و وعده هاى صادق او و ایمان به رسالت الهى خود و ایمان به مومنین اهل حقیقت... همه
گوشه هایى از ابعاد بى نظیر و گران سنگى است که در وجود این دو امامین انقلاب موج مى زند. این تسلط و احاطه همه جانبه در هر دو رهبر، باعث گردیده تا حتى بدخواهان نظام نیز از این همه وسعت و جامعیت و احاطه ایشان بر امور، در موارد گوناگون و متعددى گاه ناخواسته لب به تمجید و تجلیل بگشایند. برخى روش ها و شیوه هاى مدیریتى مشترک میان امامین انقلاب عبارتند از: الف: واکنش واقع گرایانه یکى از ویژگى هاى مشترک مدیریت امام و رهبرى، واکنش هاى واقعگرایانه نسبت به تحولات منطقه اى و جهانى بوده است. براى مثال جلوه واکنش واقع گرایانه در مدیریت حضرت امام (ره) را مى توان در عدم دخالت مستقیم در جنگ لبنان یافت و این در حالى بود که بسیارى از نیروهاى حزب اللهى و دلسوز نظام، بر اساس یک تحلیل احساسى و غیر واقع گرایانه اعتقاد به دخالت مستقیم در جنگ لبنان و اعزام نیرو به آنجا و گشودن جبهه جدیدى داشتند. جلوه هاى واکنش هاى واقع گرایانه در شیوه مدیریتى رهبر فرزانه انقلاب نیز کم نیست. یکى از این نمونه ها «حمله آمریکا به عراق براى آزادسازى کویت» بود که در آن هنگام برخى از سیاسیون چپ سیاسى کشور، پیشنهاد
همراهى با صدام علیه آمریکارا مى دادند. در چنین شرایطى رهبر معظم انقلاب با درک صحیح تحولات منطقه و با معیار اصولگرایى، موضع بى طرفى ایران را رسماً اعلام کردند. البته این بى طرفى به معناى سکوت در برابر جنایات ناشى از جنگ نبود بلکه در عین حال بى طرفى، انتقادى را برگزیدند. بعدها اسنادى که منتشر شد نشان داد که این جنگ سناریوى تعریف شده آمریکا براى اهداف چندمنظوره بود. نمونه دیگر حادثه ۱۱ سپتامبر بود. اکنون که مواضع اتخاذشده از سوى گروهها و شخصیت هاى مختلف در آن زمان مورد بررسى قرار مى گیرد، کاملاً نشان مى دهد که رویکرد رهبر معظم انقلاب چقدر مدبرانه بوده است. جریانات سیاسى به اصطلاح اصلاح طلب اصرار داشتند که ایران از این فرصت استفاده کند و وارد گفتگو با آمریکا شده و در ائتلاف بزرگ ضد تروریستى شرکت نماید. در حالى که رهبر معظم انقلاب از ظاهر این تحول گذشته و درونى ترین انگیزه این تحولات و روندهاى آن را هدف قرار داده بودند و بر این اساس سکان سیاست خارجى کشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سیاست هاى تهاجمى پس از ۱۱ سپتامبر هدایت کردند. آنچه در نمونه هاى بالا ملاحظه شد، دقیقاً بیانگر
واکنشها و رویکردهاى واقع گرایانه نسبت به تحولات منطقه اى و جهانى بوده است. ب: تشخیص به موقع رویدادها و روندهاى سیاسى پایه و مایه اصلى این تشخیص، درک، بینش، بصیرت، علم و آگاهى فوق العاده درباره رویدادها و جریان شناسى روندهاى سیاسى داخلى، منطقه اى و جهانى است. در زمان حضرت امام (ره) پناه نبردن به آغوش شوروى سابق، على رغم پیشنهاد برخى از اطرافیان انقلاب، همچنین شناخت و بریدن دست قدرتمند جاسوسى ایالات متحده آمریکا در روزگارى که آمریکا در اوج قدرت استراتژیک خود قرار داشت و در اواخر عمر با برکت ایشان، نامه پر معنا و پر مغز و محتواى ایشان به گورباچف (رهبر شوروى) و پیشبینى فروپاشى قریب الوقوع اتحاد جماهیر شوروى، از مصادیق مهم این تشخیص هاى صحیح است. در مدیریت رهبر معظم انقلاب نیز مى توان به مصادیق بارز و محکمى اشاره کرد: هشدار رهبرى در خصوص شبیخون فرهنگى در اوایل دهه ۱۳۷۰، افشاى سناریوى یلتسینى کردن ایران (فروپاشى از درون)، افشاى سیاست هاى پنهان آمریکا در خاورمیانه، هشدار نسبت به سناریوى اختلاف افکنى بین اقوام و مذاهب ایرانى از یک سو و راه انداختن جنگ شیعى و سنى از سوى دیگر،
بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام هراسى و اسلام ستیزى غرب و... نمونه هایى از درک سریع و به موقع تهدیدات و واکنش مناسب نسبت به آن بوده است. ج: هدایت دیپلماسى هوشمندانه در مدیریت حضرت امام (ره) استقامت و رادمردى در مقابل قطع رابطه با آمریکا از طرف این کشور، حمایت از دانشجویان خط امام در قبال تسخیر لانه جاسوسى، عدم پذیرش نمایندگان رسمى و غیر رسمى آمریکا، فرمان ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر و عدم پذیرش بسیارى از قطعنامه ها و پیشنهادات آتش بسى که در آن مصالح و عزت جمهورى اسلامى لحاظ نشده بود، از نمونه هاى هدایت دیپلماسى هوشمندانه است. در مدیریت مقام معظم رهبرى نیز موارد متعددى از این مدیریت به چشم مى خورد. یکى از مهمترین عرصه هاى تجلى این دیپلماسى در موضوع هسته اى ایران است. همه متفق القولند که سکاندار اصلى تحولات هسته اى ایران چه در بعد فنى و چه در ابعاد سیاسى و دیپلماتیک آن، رهبر معظم انقلاب بوده است. * تفاوت در شرایط و وضعیتها خصوصیت جهاد در زمان حضرت رسول اکرم (ص) با امام على (ع) اینگونه است که در زمان حضرت رسول اکرم (ص)، جهاد در راه تنزیل است، اما جهاد در
زمان امیر المومنین على بن ابیطالب (ع)، جهاد در راه تاویل است. خصوصیت مجاهدت هاى زمان پیغمبر (ص) این بود که جبهه حق و باطل کاملا روشن بود و یک طرف ایمان و طرف دیگر کفر قرار داشت. در یک طرف مسلمانها و پیامبر (ص) و طرف دیگر کفار و مشرکان بودند. علت جهادهاى امیرالمومنین (ع)، همانگونه که خود آن حضرت اشاره فرموده، زیاده خواهى عده اى و رواج بدعتها در جامعه بود. امیرالمومنین (ع) آنگاه که قدرت پیدا کرد، به حکم «حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ» وظیفه داشت با همان مسلمان هاى نمازخوان و مسجدى، همان کسانى که سالها در جنگ هاى بدر و حنین و احد در راه اسلام جنگیده بودند و مجروح شده و اموالشان را براى رواج اسلام داده بودند، بجنگد؛ چرا؟ براى آنکه دین خدا احیا شده و بدعتها از بین برود. آیا این امر مخصوص زمان حضرت على (ع) بود و دیگر مصداق نخواهد داشت؟ و اینگونه تفاوت در وضعیتها رخ مى نمایاند. چه امام حسن (ع) با آن همه صبورى و خوددارى، اگر در شرایط و وضعیت امام حسین (ع) قرار مى گرفت، همان راه و همان شیوه ها را انتخاب مى کرد که اباعبدالله انتخاب کرده بودند. این اصل مهم در
مدیریت انقلاب نیز به آسانى قابل ملاحظه است. اگر انقلاب اسلامى را به دو مرحله الف:کاشت و ب: داشت و ارشاد تقسیم کنیم، آنگاه خواهیم دریافت که حتى یک مدیر به خودى خود، اگر در دو مرحله مجزا قرار گیرد، تصمیمات و روش ها و تدابیر مدیریتى متفاوتى را بر خواهد گزید؛ چه رسد به آنکه دو مدیر و رهبر (ولو با تمام ویژگى هاى مشترک) در دو مرحله، یک انقلاب را مدیریت کنند. براى مثال حضرت امام (ره) آنگاه که در مرحلة ایجاد انقلاب اسلامى قرار گرفتند، از همه گروه هاى مخالف رژیم دعوت به همگرایى بر سر آرمان هاى مشترک کردند و آنگاه که مردم در رفراندم تاریخى خود، راى قاطع به جمهورى اسلامى دادند، در یک حرکت حساب شده و هدفمند، بنیان هایى همچون مجلس خبرگان قانون اساسى، سپاه پاسداران، بسیج، کمیته هاى مختلف انقلاب اسلامى، بنیاد شهید، وزارت اطلاعات، سازمان جهاد سازندگى، شوراى نگهبان قانون اساسى، مجلس خبرگان رهبرى، بنیاد مسکن و دهها سازمان و نهاد انقلابى را شکل دادند که نشان از نیازهاى زمان خود براى نیل به اهداف انقلاب و کسب تجربه در جهت آن اهداف بود. درباره مدیریت حضرت آیت الله خامنه اى (مد ظله العالى) در شرایط خاص خود، تنها به
چند جمله بسنده مى کنیم: در زمان زعامت و ولایت ایشان، مراحل تثبیت انقلاب و ایجاد دولت اسلامى و تشکیل جامعه اسلامى تا کنون شکل گرفته است و مى رویم تا به مرزهاى تشکیل تمدن نوین اسلامى دست یابیم. در همین راستا و با توجه به قدرت سیاسى و اقتصادى و فرهنگى کشور، هیچ فرد منصفى نمى تواند منکر این مهم شود که دستاوردهاى نظام درعرصه هایى، چون پیشرفت هاى هسته اى، موشکى، سلول هاى بنیادى، تولید داروها و واکسن هاى مهارکننده بیمارى هایى، چون ایدز و برخى سرطان ها، ترمیم ضایعات نخاعى، دستیابى به فناورى شبیه سازى، به راه افتادن نهضت تولید علم و جنبش نرم افزارى در حوزه و دانشگاه، دمیده شدن روحیه اعتماد به نفس در جوانان و جوان گرایى و... در گرو دغدغه ها و پیگیرى هاى مستمر ایشان صورت گرفته است. از دیگر ابتکارات تأثیرگذار ایشان، نامگذارى سالها به عناوینى همچون سال پیامبر اعظم (ص)، رفتار علوى، حماسه حسینى، سال امام خمینى، پاسخگویى مسؤولان، انضباط اجتماعى، خدمتگزارى به مردم، عدالت خواهى، اتحاد ملى و انسجام اسلامى، تلاش مضاعف و همت مضاعف، جهاد اقتصادى و بالاخره تولید ملى، حمایت از کار و سرمایه ایرانى و حمایت
از کالاى ایرانى است، نامگذارى هایى که در واقع یک نوع فرهنگ سازى در جامعه اسلامى بوده است. بازگشت اصولگرایان به صحنه قدرت که با تدابیر ویژه و فرهنگ سازى هاى مستمر ایشان در قالب گفتمان عدالت خواهى و اصلاحات یعنى مبارزه با فقر، فساد و تبعیض صورت پذیرفت، از دیگر تدابیر سرنوشت ساز ایشان است که پرداختن به آن مجال واسع ترى را طلب مى نماید. آینده نگرى و پیگیرى هاى مستمر و مستدام ایشان باعث گردید مسئولان نظام سندى به عنوان سند ۲۰ ساله را تدوین نمایند که بر اساس آن، نظام اسلامى در سال ۱۴۰۴ هجرى خورشیدى باید در زمینه علمى، فناورى و اقتصادى به قدرت اول آسیاى جنوب غربى (خاورمیانه، آسیاى میانه و قفقاز) تبدیل گردد. از دیگر ابتکارات ایشان، احیاى اصل ۴۴ قانون اساسى است که کارشناسان از آن به عنوان یک انقلاب و جهش اقتصادى نام مى برند. با اجراى اصل ۴۴، از تصدى گرى دولت در مناصب اقتصادى کاسته شده و بخش خصوصى و تعاونى ها، چرخه تولید و تجارت کشور را به حرکت در خواهند آورد. تزریق امید به ارکان دولت و مردم در سختترین و بحرانىترین شرایط، از دیگر هنرهاى ناب رهبرى ایشان در طول بیست و نه سال گذشته بوده است، به
گونه اى که در بحرانى ترین شرایط فرموده اند: «من خود را غرق در عنایات و نعمات خداوند متعال مى دانم.» اگر هر مدیر و مسئولى صرفا کار خود را خوب انجام دهد، دیگر هیچ نگرانى و دلهره اى ندارم. این مهم را باید بدانیم که اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهایى دفاع مقدس، براى حفظ موجودیت و بقاى خود مى جنگیدیم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمریکا و متحدانش که در گذشته اى نه چندان دور با تفرعن از تغییر جغرافیاى سیاسى در جهان اسلام و تشکیل خاورمیانه جدید سخن مى گفتند، اینک از ظهور و تولد خاورمیانه جدید با محوریت ایران اسلامى سخن مى گویند و ایرانى که زمانى بانک مرکزى، تروریسم و محور شرارت نام گرفته بود، اینک به محور امید و رهایى آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و منطقه خاورمیانه تبدیل شده است. افزایش اقتدار و نفوذ ایران؛ تبدیل شدن ایران به یک کشور شکست ناپذیر و مقاوم، شکسته شدن مجدد ابهت آمریکا و متحدینش، تعمیق منطقه ژئواستراتژیک ایران، هر کدام از دیگر دستاوردهاى نظام در دوره رهبرى حضرت آیت الله خامنه اى (حفظه الله) است. دوستداران، شیفتگان و یاران وفادار حضرت
امام خمینى (ره) و حضرت آیت الله خامنه اى (حفظه الله تعالى) مى باید بدانند و نیک هم مى دانند که این دو گوهر ناب، یک حقیقت با دو تجلى هستند که وظیفه همه ما، درک و معرفى شایسته و بایسته این حقیقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشریت تشنه امروز و فردا است.
دیدگاه تان را بنویسید