روزنامه شرق:١٥تیرماه، درست ١٨ سال از توقیف روزنامه سلام میگذرد؛روزنامهای که به علت انتشار نامهای محرمانه منتسب به سعید امامی از سوی دادگاه بهمدت پنجسال توقیف شد اما برای همیشه به محاق رفت. آدمهایی همسو با پیشینه سیاسی و اجرائی، عمدتا از مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری روزنامهای متفاوت و منتقد را به مدت ٩سال منتشر کردند که خروجیاش، پرورش روزنامهنگارانی متفاوت و حرفهای در فضای رسانهای آن روزگار شد. سعید حجاریان، از گردانندگان، گفته است: «روزها در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری بودم و عصرها میرفتم سلام». او درباره نگاه هاشمی به رابطه مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری و سلام هم گفته است: «هاشمیرفسنجانی یک گیر داشت و میگفت که انگار اینجا تحریریه روزنامه سلام است و پشتوانه فکری روزنامه سلام درست کردهاید. آقای خوئینیها هم که چهارسال بیشتر آنجا نبود. دغدغه آقای هاشمی ساخت سد و اقتصاد بود... ما معتقد بودیم که آقای هاشمی هر نظری را میخواهد داشته باشد اما ما کار خودمان را بکنیم و ایشان هم بالاخره خواهد فهمید که پروژهاش به بنبست میرسد و توسعه اقتصادی عوارضی دارد که ناچار، پیشنیاز
رفع آن توسعه سیاسی خواهد بود». اکبر اعلمی، دبیر سرویس گزارش سلام، معتقد است که «حجاریان عضو هیأت سهنفره گزینش بوده که در تأیید یا رد داوطلبان همکاری با «سلام» گاهی روی اسم افراد حساسیت نشان میداد». بعد از توقیف، سیاسیون عمدتا به کار پیشین خود بازگشتند و روزنامهنگارانش جذب روزنامههای دوران اصلاحات شدند. روزنامه سلام در خیابان فلسطینجنوبی، نبش دومین کوچه از سمت چپ در یکی از طبقات یک ساختمان ششطبقه واقع شده بود. در اصلی رو به خیابان باز میشد و در دیگر داخل کوچه. روزنامه «سلام» از روز نخست انتشار تا سال ٧٥ در این ساختمان منتشر میشد و بعد به انتهای خیابان کوچ کرد.
بعد از ردصلاحیتهای افراد منتسب به جناح چپ در انتخابات مجلس چهارم، مجمع روحانیون در اعتراض به ردصلاحیتها اطلاعیهای صادر کرد که امکان بازتاب در هیچ رسانهای نیافت. این برای نخستینبار بود که آنها با بایکوت خبری گسترده مواجه شده بودند. بهاینترتیب مجمع روحانیون تصمیم به راهاندازی یک روزنامه گرفت که نظرات آن جناح را بازتاب دهد. جلساتی تشکیل شد و از موسویخوئینیها تقاضا شد که این مسئولیت را قبول کند. او در ابتدا به دلیل آنکه سختیهای این کار را درک میکرد مردد بود اما در نهایت پذیرفت. گفته میشود که مرحوم سیداحمد خمینی هم در جریان مذاکرات اولیه تشکیل سلام بود و حتی نام روزنامه به پیشنهاد او انتخاب شد. نگاه و هدف اصلی روزنامه، سیاسی بود و بههمینخاطر بیشتر انتصابات اولیه هم با اولویت سیاست شکل گرفته بود. دبیران سرویس هر یک چهره سیاسی بودند. سلام بیش از یک روزنامه بود. افراد اصلی جناح چپ در همه سطوح با آن ارتباط و رفتوآمد داشتند. تقریبا فرد مهمی در این جناح نبود که بهنوعی با سلام مرتبط نباشد. چه سنتی و چه مدرن. «عباس عبدی» درباره سلام گفته است: «اهمیت انتشار سلام در شکستن حلقه بسته مطبوعات و بهویژه
روزنامههایی بود که بدون رقابت جدی تاختوتاز میکردند. روزنامه سلام تجربه منحصربهفردی برای فعالان آن بود. ضوابط فعالیت نیز روشن بود و کمترین اختلاف در آن دیده میشد». به بهانه سالگرد توقیف این روزنامه، سراغ برخی «سلامیها»ی سابق رفته و روایت اعضای تحریریه را از آن دوران و از زبان خودشان جویا شدیم.
سایه مرگ بر سر سلام
مهرنوش جعفری، دبیر سرویس خبر و بعد هم سیاسی: بنده از همان پیششمارههای اولیه سلام همکاری خودم را با روزنامه آغاز کردم. از طریق افرادی که سالها با هم دوست و همکار و در مورد مسائل سیاسی روز دیدگاههای نزدیک بههم داشتیم که در آن روزها به جریان خط امام و نیروهای چپ شهرت داشت، از تصمیم آیتالله موسویخوئینیها برای انتشار روزنامهای که «سلام» نام گرفت، مطلع شدم و بهاینترتیب این همکاری شروع شد. من پیشتر به دلیل اشتغال در خبرگزاری جمهوری اسلامی تجربه کار رسانهای و خبری داشتم و در امور فرهنگی و سیاست خارجی نیز سابقه کاری داشتم. شرایط سیاسی پس از درگذشت مرحوم امام خمینی و بهویژه شرایط پس از انتخابات مجلس چهارم و خبرگان دوم برخی از نیروها را به سمت فعالیتهایی از این دست سوق میداد و من هم یکی از این افراد بودم.
سلام از این حیث که یک روزنامه و یک رسانه بود، از همان اول سعی داشت که به اصول کار حرفهای پایبند باشد یعنی اقتضائات آن را خوب بداند و ظرایف کار را فرابگیرد و در عمل درست به کار ببندد. آموزش حین کار افراد از همان اول اهمیت داشت. البته برخی نیروها چون عموما با انگیزه مشخص و نزدیک بههم، کنار یکدیگر گرد آمده بودند، بهتر و سریعتر توانستند به کار روزنامهنگاری احاطه نسبی پیدا کنند. همزمان از تجربیات افراد باتجربه نیز استفاده میشد. نقش دوستانی مثل مهندس عبدی بسیار ارزشمند بود و در این مسیر هزینههای سنگینی را متحمل شد.
سلام هدف مشخصی داشت که عمدتا میتوان بازتاب آن را در کمک به ایجاد فضای نقادی و ایجاد جریان متکثر رسانهای در جامعه ضمن دلبستگی به آرمانهای اصیل فکری، اجتماعی ملهم از آموزههای دینی و اهداف سیاسیاش توصیف کرد. بنابراین سلام توانست خیلی زود مخاطبان خود را در بین اقشار بهخصوص جامعه پیدا کند. از تفاوتها یا بهتر بگویم ویژگیهای سلام، شخصیت ممتاز مدیرمسئول و صاحبامتیاز آن بود. آقای موسویخوئینی را تا پیش از سلام چندان نمیشناختم، منظورم شناخت از نزدیک است؛ اما فرصت همکاری با سلام موجب شد با ایشان از نزدیک آشنا و در واقع همکار شوم.
سلام با یادداشتها و مقالات متنوع و نیز ارائه نوآوریهایی مثل ستون «الو سلام» که کار بدیعی محسوب میشد، ارتباط با خوانندگان را از همان اوایل کار بهخوبی برقرار کرد. ارتباط دوسویه با مخاطب به ادامه حیات سلام کمک فراوانی کرد و شاید این خصوصیات را بتوان ویژگی ناب یک رسانه زنده بهشمار آورد. بله، سلام با همه مشکلات مالی و محیط بیرونی غیردوستانه و حتی ناامنیای که تجربه میکرد، یک روزنامه زنده و پویا و تأثیرگذار بود. از دیگر ابتکارات سلام توجه به مسائل حقوقی و تلاش برای تثبیت اصل قانونگرایی بود که باعث شکلگیری گفتمانی شد که امروز هم سایه آن بر برخی گفتمانهای تصنعی غلبه دارد و حتی آنان که نسبتی با قانونگرایی ندارند، در سر بزنگاههایی عَلَم آن را گاهی بلند میکنند. در کنار ویژگیهای سلام، طول عمر سلام را هم باید ویژگی مهم دیگر آن دانست. در کشور ما عمر ٩ تا ١٠ساله برای یک روزنامه «خصوصی» عمر بالایی محسوب میشود! البته دلیل تداوم عمر سلام و اینکه زودتر احتمال مرگ آن وجود داشت؛ ولی اینهمه دوام آورد، در این نکته هم نهفته بود که رفتار عاقلانه، متین و بهدور از ماجراجویی داشت. در روزهای توقیف من به دلیل
مسئولیتی که در وزارت ارشاد داشتم، در روزنامه نبودم؛ اما فقط میتوانم بگویم تا پیش از آن چند بار در زمان فعالیت روزنامه، سایه مرگ بر سر سلام در رفتوآمد بود. بالاخره اجل آمد و شد آنچه نباید میشد. به نظرم هنوز هم جای خالی سلام را روزنامهای نتوانسته پر کند. این به منزله کاستن از ارزش کار دیگران نیست؛ اما... شاید این فقط یک احساس باشد؛ اما بیشتر که فکر میکنم میبینم فراتر از یک حس نوستالژیک است؛ چون بهنظرم حتی منتقدان و مخالفان سلام هم ضرر کردند و بیش از همه مردم ضرر کردند.
بهترین خاطره من از سلام یک دوره کامل سلام است؛ هدیه مدیرمسئول به بنده که تداعیکننده همه لحظاتم در همه عصرها و شبهایی است که در سلام بهعنوان دبیر سرویس خبر و بعدا دبیر سرویس سیاسی کار و بهتر بگویم زندگی کردم.
فضای اولیه سلام ، با امروز متفاوت است
کریم ارغندهپور، دبیر اجتماعی: من از پیششماره سوم همکاریام را با سلام آغاز کردم. ابتدا به سرویس سیاسی رفتم، بعد از چند ماه در سرویس اجتماعی مطلبی نوشته شد که با خط مشی روزنامه فاصله داشت. موسویلاری، عباس عبدی، محمد نعیمیپور و ابراهیم اصغرزاده تیم اولیه سردبیری بودند. اصغرزاده در همان مراحل اولیه انتشار روزنامه اختلاف پیدا کرد و همکاریاش را قطع کرد. نعیمیپور در واقع معاون اجرائی بود و کارش تا بازداشت اول عباس عبدی در سال ٧٠ یا ٧١ ادامه یافت. موسویلاری کمتر در جزئیات ورود میکرد. این شد که کمکم عباس عبدی برای مدتی در شورای سردبیری محوریت یافت. البته دبیران سرویس چهرههایی نبودند که فرمانبر باشند. بهایندلیل گاهی انتقاد میشد که با این دبیران، سلام به یک مجمعالجزایر مستقل تبدیل شده!
آن زمان اینترنت نبود. حتی فکس هم تازه راه افتاده بود و خیلی ابتدایی بود. ما یک تلکس خبرگزاری جمهوری اسلامی داشتیم و یک تلکس آسوشیتدپرس. حروفچینی کامپیوتری تازه راه افتاده بود. فکر میکنم کیهان و اطلاعات هنوز با حروف سربی منتشر میشدند. ما در مرحله پیش شمارهها در داخل روزنامه هنوز کامپیوتر برای حروفچینی نداشتیم. با دفتری قراردادی بسته شده بود، برای حروفچینی. پیکی استخدام شده بود که با موتور مرتب مطالب را به آن دفتر میرساند و از آنجا مطالب حروفچینیشده را برمیگرداند. این هم خودش داستان جالبی بود؛ چون بیشتر همکاران حرفهای نبودند، دستخطهایشان کاملا خوانا نبود و بههمینخاطر مطالب حروفچینیشده با غلطهای زیاد برمیگشت. همکاران غلطگیری میکردند؛ ولی درآنمیان وسوسه میشدند جملاتی را حذف و مجددا مطالبی اضافه کنند. این کار را با همان دستخطهای سختخوان انجام میدادند؛ در نتیجه رفتوبرگشت مطالب برای حروفچینی تمامناشدنی به نظر میرسید و صفحهبندی را با تأخیر زیاد مواجه میکرد. صفحهبندها در شیفت صبح برای روزنامه کیهان کار میکردند و از این همه رفتار غیرحرفهای گاهی به ستوه میآمدند. همکاران ما تایپ
بلد نبودند و تندنویسی هم یاد نگرفته بودند. خلاصه اوضاعی بود. فضای روزنامه اولیه کاملا مردانه بود. همکاران زن خیلی معدود بودند. امروزه بیشتر همکاران خوب روزنامه خانمها هستند. اگر فضای اولیه سلام را بازسازی کنیم، با آنچه امروز هست، تفاوت زیادی دارد.
ستون «الو سلام» در ابتدا با حالت آزمونوخطا به وجود آمد؛ ولی رفتهرفته به یکی از اصلیترین بخشهای روزنامه تبدیل شد. ایجاد «الو سلام» یکی از نوآوریهای ماندگار روزنامه بود. کمکم همه روزنامههای دیگر از این ستون الگو گرفتند؛ ولی هیچیک نتوانستند مشابه آن را بازسازی کنند. اصلیترین پیامها آنها بود که خود مدیرمسئول یا در مواردی عضوی از سردبیری آنها را جواب میدادند. این پیامها و پاسخهایشان گاهی از یادداشتهای اصلی روزنامه پرمخاطبتر و جذابتر بود.
سلام در دوم خرداد هم نقش اصلی را در تبلیغ و حمایت رسانهای از آقای خاتمی برعهده داشت. همچنین باید ضدتبلیغهای گسترده را خنثی میکرد. نقش اصلی سلام این بود که اولا شعارهای اصلی را بسط دهد و ثانیا گفتمان اصلاحطلبانه او را جا بیندازد. بین سلام و آقای خاتمی در آن زمان اندک فاصلهای نبود. سلام البته یک روزنامه محدود و بیامکانات بود؛ ولی انتظارات از آن در آن مقطع تاریخی فوقالعاده بالا بود.
همه میتوانستند در مقاله و یادداشتنویسی در روزنامه نقش داشته باشند؛ ولی فرمان اصلی در دست مدیریت روزنامه بود. در اینجا نمیتوانم به نقش و جایگاه محسن میردامادی در دو سال آخر کار سلام اشاره نکنم. میردامادی پس از اتمام درسش وقتی از انگلستان برگشت، مستقیم به روزنامه آمد و محوریت سردبیری را برعهده گرفت. با وجود این در مطالب اصلی و تعیینکننده معمولا با آقای موسویخوئینیها هم مشورت میشد.
سلام، تریبون یک طیف سیاسی
فیضالله عربسرخی دبیر تحریریه و اجرائی: من درس روزنامهنگاری در دانشگاه خوانده و قبلا هم در معاونت مطبوعاتی کار کرده بودم. بنابراین در فرصت جدید همکاری با روزنامه سلام، یک تجربه کاری روزنامهنگاری هم پیدا کردم و وقتی هم که کنارش نشریه «عصر ما» شروع به کار کرد، تجربیات سلام در نشریه عصر ما هم به درد ما خورد.
الان تعداد روزنامههای اصلاحطلب و غیراصلاحطلب با همه محدودیتهای موجود، قابلمقایسه با آن زمان نیست. آن زمان سلام تنها روزنامهای بود که به جناح چپ تعلق داشت؛ برای همین کاملا دیده میشد، هم توسط نیروهای همراه و هم نیروهای مخالف. تعدادی تماموقت بودند و تعدادی پارهوقت و بعدازظهرها میآمدند. عباس عبدی وقت بیشتری میگذاشت. تعدادی هم روزنامهنگار تماموقت و حرفهای بودند. یادداشتها یا حتی خبرهای سلام کاملا با جهتگیری خاصی منتشر میشد. البته نه به این معنا که فقط اخبار یک طیف خاص منتشر شود، بلکه به این معنا که روزنامه خطمشی مشخصی داشت و کاملا متفاوت بود. تیپ یادداشتهای سلام را تقریبا در هیچ روزنامه دیگری نمیشد دید. خبرها و گزارشهایش هم متفاوت بود. یادم هست ستون «الو سلام» یک ستون معمولی نبود؛بسیار مهم بود.
هیچوقت برای پرکردن صفحه مطلبی منتشر نمیشد. برای سوژهها و موضوعها از قبل فکر و تصمیمگیری میشد و با هدف معینی کار میشد. شرایط به شکلی بود که عدهای سیاسی وارد کار روزنامهنگاری شدند اما بعد از دوم خرداد تقریبا شرایط تغییر کرد و این ضرورت از بین رفت. یکی از دلایلش این بود که تعداد روزنامهها و روزنامهنگارها زیاد شد و آن ضرورتی که قبلا توسط نیروهای سیاسی در انتشار روزنامه دیده میشد، از بین رفت. تعداد زیادی روزنامهنگار جوان با گرایشهای مختلف وارد این عرصه شدند و از سویی شکلگیری دولت اصلاحات نیاز به این داشت که آن نیروهای سیاسی وارد کار اجرائی شوند، آن هم درحالیکه این نیروها قبلا هم حوزه کاریشان سیاسی و اجرائی بود و وقتی که روزنامهنگار شدند هم دوشغله بودند.
شاید حضور این افراد در تحریریه سلام باعث میشد سطح دسترسی و نگاه این افراد به اطلاعات با کسانی که صرفا روزنامهنگاری را بهعنوان یک شغل انتخاب کرده بودند، متفاوت باشد. روزنامه سلام در کنار اینکه یک روزنامه بود، تریبون یک طیف سیاسی هم بود. بنابراین کارکردن امثال آقای موسویلاری یا عبدی یا میردامادی در روزنامه کاملا متفاوت از کارکردن یک روزنامهنگار صرف در تحریریه بود و برای همین سطح دسترسیها به اطلاعات متفاوت بود.
تفاوتی که نیروهای روزنامه سلام با نیروهای دیگر روزنامهها داشتند، این بود که این کار را کاملا با اعتقاد سیاسی انجام میدادند. مسئله اصلیشان دستمزدها نبود. پرداختهای مالی در سلام مثل باقی روزنامهها که وضع خوبی داشتند نبود اما کسانی که زندگیشان از طریق روزنامه تأمین میشد، به آن اندازه دریافت میکردند که بتوانند از این راه گذران زندگی کنند. روزنامه تکفروشی داشت، آگهی میگرفت و بالاخره نیروهایی که سرمایهگذاری کرده بودند، هرجا لازم بود از روزنامه پشتیبانی میکردند.
اولین انتخابات تحریریه، در سلام بود
نقی آقالو دبیر سرویس خبر: من از پیششماره ١٤ یا ١٣ سلام به آن پیوستم. من قبلا در روزنامه اطلاعات کار کرده بودم و بعد هم که جذب روزنامه سلام شدم، همکاریام را از سرویس علمی پژوهشی با دبیری دکتر حسینی، برادر وزیر ارشاد سابق (دولت احمدینژاد) آغاز کردم و در سرویسهای دیگر هم کار کردم تا آنکه دستآخر دبیر سرویس خبر شدم.
سلام در زمان خودش یک پدیده بود. خیلی چیزها در سلام ماند و کسی آگاه نشد. اولین انتخابات تحریریه در سلام و بعد در روزنامه همشهری انجام شد. خروجی آن انتخابات این بود که احمد زیدآبادی منتخب تحریریه شد. سلام از سرویسهای مختلف تشکیل میشد. در مقطعی شورای سردبیری تصمیم گرفت همه خبرنگاران را در یک سرویس به نام خبر متمرکز کند که هماهنگی بیشتر شود. حدود ١٤ خبرنگار با حوزههای کاری مختلف در سرویس خبر جمع شدند. چهار نفر هم حوزه نداشتند و وظیفهشان تنظیم خبر بود. در این شکل، بقیه گروهها به جز گروه ورزشی که خبرنگار خودش را داشت و خبر ورزشیاش را خودش تهیه میکرد، خبرنگاری که حوزه خبری داشته باشد، نداشتند. آنهایی که از بیرون به درون سلام نگاه میکنند، با یک مجموعه بسیار منسجم مثل حزب طرف هستند درحالیکه سلام هم درون خودش از چند طیف تشکیل شده بود. روزنامه سلام تصویری بود از آنچه درون جامعه میگذشت و این تفاوتها در روزنامه سلام انعکاس داشت. عدهای کمی تندروتر و عدهای میانهرو و عدهای محافظهکارتر بودند. یک گروه تماموقت از هشت صبح تا پنج عصر در روزنامه بودند و بهویژه دبیرها گاهی تا ١٠ شب روزنامه میماندند. یک عده
هم نیمهوقت بودند که عمدتا بعدازظهرها میآمدند.
روزنامه سلام نیروهای کیفی خوبی داشت. یادداشتهایش، بهویژه یادداشتهای آقای عبدی تأثیرگذار بود. مثل سایر روزنامهها نبود که بیتفاوت از روی مسائل بگذرد. دوره خاصی بود که نام سخنگوی اپوزیسیون به سلام داده بودند. همه متفقاند که الو سلام، ویژگی منحصربهفرد روزنامه بود. مهمترین نکته آن هم این بود که همه اعضای تحریریه در پاسخدادن به سؤالات مردم مشارکت داشتند. آقای گلابی مسئول پیادهکردن سؤالهای مردم از روی نوار بود. بعد از تنظیم آنها را به مدیرمسئول میداد و او هم براساس موضوعها، سؤالها را به دبیران ارجاع میداد. دبیران یا خودشان جواب میدادند یا خبرنگار جواب میداد. بعد جوابها از سوی دبیر به سردبیر و مدیرمسئول داده میشد. اما اکثر مسائل مهم در الو سلام که جنبه استراتژیک داشت، از سوی حاجآقا خوئینیها یا سعید حجاریان و عباس عبدی پاسخ داده میشد. شب توقیف من در سلام نبودم. مراد ویسی مسئول شیفت شب بود.
دیدگاه تان را بنویسید