سرویس سیاسی فردا؛ محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی موضوع حضور محمد علی نجفی در انتخابات مجلس را منتفی خواند؛ اما در عین حال می گوید آقای عارف یکی از گزینه های جریان اصلاحات برای انتخابات مجلس اسنت. در ادامه مشروح گفتگوی این فعال سیاسی با نشریه مثلث را می خوانید:
باتوجه به اینکه دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی روز هفتم اسفند یعنی ۳ ماه دیگر برگزار میشود، بفرمایید اصلاحطلبان با چه مدلی میخواهند پا به عرصه رقابت سیاسی پیش رو بگذارند هماکنون «ورود مستقل»، «ائتلاف با جریان حامی دولت» و «ائتلاف با برخی اصولگرایان» مدلهای احتمالی ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات مجلس شورای اسلامی معرفی میشوند، کدام یک را شما قرین به واقعیت میدانید؟
معتقدم مدل سوم اتفاق میافتد یعنی آنچه که از آن بهعنوان پیوند اعتدال و اصلاحات یاد شد. در واقع این گرته برداری شده از همان اتفاقی است که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ رخ داد. چنین فضایی بر رقابتهای انتخابات مجلس شورای اسلامی حاکم خواهد شد. در مدل دومیکه اشاره شد در واقع دولت اساسا نه میتواند و نه قانونا حق دارد در عرصه فعالیتهای انتخاباتی ورود پیدا کند. دولت، کارگزار و برگزارکننده انتخابات مجلس شورای اسلامی است، نمیتواند نقش حزبی به خود بگیرد و بخواهد از ظرفیتهای دولت به نفع ایدهها و اندیشههای خودش استفاده کند. درباره مقولهای هم که تحت نام مدل ورود مستقل از آن یاد شد این روند حضور استقلالی مشابهت دارد با بند آخری که اشاره کردم. اصلاحات امروز بستر گستردهای از مجموعه فرآیند فعالیتهای سیاسی حزب اعتدال و توسعه است که در انتخابات گذشته پشتیبان آقای روحانی بود، این تیم در درون جریان اصلاحات تعریف میشود. در واقع ما دولت را در اندیشه رقابتی خودمان در پارلمان نمیتوانیم دخالت دهیم. آنها هم علاقه مند نیستند و شخص آقای روحانی هم به چنین باوری اعتقاد ندارد، او حضور دولت را صرفا در حد انجام تکالیف
حقوقیاش به رسمیت میشناسد و دخالت دولت را در معادلات و عرصه رقابتهای انتخابات مجلس شورای اسلامی قبول ندارد اما جریان پشتیبان دولت که اعتدالوتوسعه است به دلیل رویکردها و نگاهشان به آینده عملا در درون جریان اصلاحات تعریف میشوند و دوستان موثر ما در جبهه گسترده اصلاحات این معنا را پذیرفتند که اعتدال و توسعه هم میتواند قطعهای از نقش اصلاحطلبی خودش را در درون جبهه اصلاحات ایفا کند. لکن نکتهای که درباره طیف آقای لاریجانی باید بگویم که تصور نمیکنم آنها خیلی علاقهمند باشند با جریان اصلاحات پیوند بخورند. به این معنا که هویت اصولگرایی و حفظ این هویت به هر حال یک ارزش است و این را نباید دچار خدشه کرد، کما اینکه اصلاحات هم یک هویت مستقل و ارزشی است که نباید خودش را درگیر با فضای دیگر کند. آنچه که شاید از اردوگاه اصلاحطلبان به گوش میرسد بعضا از حضور شخصیتهایی مثل آقای ناطق و آقای لاریجانی دفاع میشود که در واقع تاکیدی است بر حضور میانهروها و عناصری که به واقع بینی و عقلانیت در فرآیند سالهای پیش معروف شدند. جبهه اصلاحات از این حضور استقبال میکند و بنا ندارد که یک ادغام و یک جبهه مشترکی صورت دهد
هر چند اگر ما به چنین اعتبار و وزن همسوگرایانهای که بین میانهروهای دو جریان شکل بگیرد دست پیدا کنیم میتواند یک ارزش باشد اما فضای سیاسی موجود و رقابتهای حزبی ما در شرایط موجود بهگونهای نیست که بتوانیم چنین احتمالی را عملیاتی ببینیم بنابراین پیشبینی شخص من این است که آینده رقابت پارلمانی ما در ایران بین دو جریان معتدل، میانهرو و واقع بین جریان اصولگرا و جریان اصلاحطلب سامان پیدا خواهد کرد و این رقابت محورها و نمادهایی را هم از خودش نشان میدهد. شخصیتهایی مثل آقای ناطق نوری و آقای لاریجانی در جریان اصولگرایی میتوانند نماد این حضور و پشتیبانی باشند، متقابلا در حوزه اصلاحات هم نماد این فعالیت طبعا در حوزهای تعریف میشود که شخصیت موثر و شاخصش آقای خاتمی، پشتیبان معنویاش جناب آقای هاشمی است و شاید کارگزار و مجری صحنه هم جناب آقای عارف باشد.
پس چرا حزب کارگزاران سازندگی و حزب اعتدال و توسعه آن طور که باید برای تقویت جایگاه آقای عارف تلاش نمیکنند؟
این یک تلقی غیرواقعبینانه است. مگر باید چه کار کنند؟ آنها بهعنوان یک بخش موثر از جریان اصلاحات فعال هستند و این همکاری و همفکری در چارچوب آن تیمی که ذیل نام شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان شکل گرفته و آقای عارف بهعنوان متولی، مسئول و سخنگویش به رسمیت شناخته شده است بروز و ظهور دارد. در واقع اصلاحطلبان و مشخصا حزب کارگزاران از این تئوری هم حمایت کردند و هم این نقش را بهطور عملی در آن قالب دارند ایفا میکنند. شاید تصوری که در ذهن منتقدان ایجاد شده متأثر از پیشرس بودن برخی اظهارات از ناحیه بنیاد ایرانیان که محورش جناب آقای عارف است، باشد که این فضا را به وجود آورده است؛ به این معنا که مثلا شاید برخی اصلاحطلبان موافق نباشند، خیر، این طور نیست. چیزی که از اردوگاه اصلاحطلبی و مشخصا در جریان کارگزاران مورد تاکید قرار داشت این بود که سرنوشت و سرشت انتخابات پارلمانی با آنچه در گذشته پیرامون انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ رخ داد دوماهیت جداگانه دارد و از یک جنس نیست، آن پروژه سیاسی کاملا هوشمندانه هدایت شد و موفق بود چون با نوعی همگرایی موفق یک نتیجه ثمربخش و قابل احترامی را به وجود آورد و آن پیروزی
آقای روحانی بود. در واقع پیروزی یک جریان معتدل اتفاق افتاد اما وضعیت موجود ما در امر انتخابات مجلس شورای اسلامی متفاوت از آن است. سخن این بود که به حساب اینکه در گذشته عقلانیت جناب آقای عارف به موفقیت آقای روحانی کمک کرد آیا این گام عقلانی جناب آقای عارف امتیاز، مزیت و یک حق اولویتی برای آن عزیزان در انتخابات مجلس شورای اسلامی فراهم میکند؟ ما صحبتمان این بود که خیر، آن پدیده و پرونده تمام شد و در پرونده جدید باید از نو و متناسب با اقتضائات دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برنامهریزی کرد. به عبارت دیگر شاید اگر برخی از باورها دچار تردید شده به خاطر این نوع نگاه بوده است.
اما از محافل خبری نزدیک به حزب کارگزاران صحبت از سرلیستی و ریاست مجلس آقای نجفی در انتخابات مجلس شورای اسلامی شد یا همان جمله معروف شما که همچنان در تحلیلهای رسانههای مختلف مطرح میشود مبنیبر «ترجیح نقد لاریجانی به نسیه عارف» یا یادداشت آقای قوچانی که نوشت «آقای عارف میتواند رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، سرلیست و حتی رئیس فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس دهم باشد اما نه رئیس مجلس» با اینها چطور با آنچه بیان کردید «آقای عارف کارگزار و مجری صحنه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی است» میتواند قابل جمع باشد؟
حتما قابل جمع است. هیچ کدام تعارضی با هم ندارد. در بحث آقای نجفی، چه کسی گفته او کاندیدا و نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی است؟ با شناختی که از آقای نجفی دارم اساسا او خیلی تمایلی به نقش آفرینی پارلمانی ندارد و در طول ۳۷ سال سابقه و فعالیتش نیز کاملا شفاف و نیرومند عمل کرده و هیچ گاه نقشی در پارلمان نداشته است. به عبارت دیگر همواره در حوزه اجرا، برنامهریزی و مدیریت علمی و فرهنگی کشور ایفاگر نقش بود. در چشمانداز آتی هم تصور نمیکنم شخصا حتی علاقهمند به نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی باشد. ثانیا تصور میکنم موقعیت حقوقی آقای نجفی اجازه حضور پارلمانی به او ندهد، او تا آنجا که من مطلعم بهعنوان دستیار و مشاور ارشد آقای روحانی در حوزه اقتصاد و برنامهریزی مسئولیت دارد و درگیر همین مسائل موجود پس از اجرای برجام است. از این جهت موضوع نامزدی آقای نجفی در انتخابات مجلس شورای اسلامی سالبه به انتفاع موضوع است و از دستورکار خارج است، ضمن آنکه جایی هم از ناحیه اصلاحطلبان سخنی از نامزدی آقای نجفی در انتخابات نشده است. حالا اینکه یک کسی درباره نگاه خودش مطلبی نوشته را نمیتوان به جریان اصلاحات و حزب
کارگزاران ربط داد. فرض شود من در مصاحبهای آقای نجفی را لایق و واجد یکسری شرایط بدانم اما این دلالت بر عملیاتی و محقق شدن آن کار ندارد. به هر حال موضوع نامزدی آقای نجفی در انتخابات پیش رو از دستورکار خارج است، گرچه آقای نجفی واجد صلاحیتهای بسیار بالایی بوده و آدم معقول، چارچوبدار، برنامهریز و باهوشی است و در هر جا نقشی برعهده گرفته خیلی خوب آن نقش را علمیاتی کرده است. درباره محور دوم یعنی یادداشت آقای قوچانی و حتی صحبت من درباره ارحج بودن نقد لاریجانی به نسیه عارف باید یادآور شوم که خیلی به صدر و ذیل مطالب توجه نشده است. قضیه نقد و نسیه این بود که من ارزیابی کردم مجلس آینده مجلسی با اکثریت اصولگرا و یک اقلیت نیرومند اصلاحطلب است. دوست مصاحبهکننده پرسید «آیا ریاست آقای عارف قطعی است؟» گفتم: «به نظر نمیآید در یک مجلس اصولگرای غالب آقای عارف بتواند به موقعیت ریاست مجلس دست پیدا کند» و از عبارت «نقد لاریجانی بر نسیه عارف رحجان دارد» استفاده کردم. در واقع مفهوم آن حرف این بود که در چنین مجلسی قطعا و مسلما نمیتوان خیلی امید به ریاست آقای عارف بست چون اصلا عملیاتی نیست. نکتهای هم که آقای قوچانی
اشاره کرد معطوف به همین است. در واقع صحبت از یک فراکسیون اصلاحطلبی است که بخشی از مجلس را در اختیار دارد و آن بخش علیالقاعده اکثریت مجلس نیست ولی اگر ما در خرداد سال آینده مجلسی داشته باشیم که این مجلس از یک اکثریت قاطع بالای۵۰ درصدی اصلاحطلب برخوردار باشد و آقای عارف هم در آن مجلس حضور داشته باشد قطعا یکی از کاندیداهای مورد اتکا و مورد تاکید اصلاحطلبان برای ریاست مجلس میتواند آقای عارف باشد، ضمن آنکه ما ترکیب شخصیتهای درون این پازل و درون تیم اصلاحطلبان مجلس آینده را نمیدانیم چه کسانی هستند. آیا فقط یک آقای عارف داریم؟ آیا مشابه آقای عارف دیگر نداریم؟ یا دیگرانی هم هستند یا نیستند؟ همه به یاد دارند که در انتخابات مجلس هشتم آقای علی لاریجانی بهعنوان نامزد انتخاباتی از شهرستان قم وارد مجلس شد حال آنکه در طراحیهای پیشین در جدولبندیهای انتخاباتی همیشه این طور بود که همواره یکی از شخصیتهای کلیدی و موثر در لیست حوزه انتخابیه تهران رئیس مجلس میشد اما با وجودی که در دوره هفتم مجلس آقای حدادعادل رئیس مجلس بود در ابتدای مجلس هشتم این وضعیت تغییر کرد و یک شخصیتی از یک استان دیگر به ریاست مجلس
برگزیده شد. این نشان میدهد که آقایان آن اتفاق را تصور نمیکردند. چه بسا که در جبهه اصلاحات هم از یک حوزه انتخابیه دیگر در سراسر ایران یا حتی در خود تهران کسان دیگری هم به مجلس آینده راه پیدا کنند که به لحاظ همترازی در عرض آقای عارف و چه بسا هم بهتر باشند، در چنین شرایطی عقل چه حکم میکند؟ عقل سیاسی حکم میکند که بهترین گزینه انتخاب شود. یعنی کسی که بتواند به بهترین شکل فضای مجلس را مدیریت کند بنابراین باید به انتخاب او برای ریاست مجلس مبادرت کرد. این اتفاقی است که هر تیمی و هر حزبی خودش را به صورت عقلانی باید به آن پایبند بداند، بنابراین هیچ اختلافی درون جبهه اصلاحات وجود ندارد. آقای عارف هم تا این لحظه که ما هستیم تصمیم قطعی برای حضور پارلمانی نگرفته است ولی مطمئنا اگر ایشان ابراز آمادگی برای حضور در فعالیت انتخاباتی پارلمان کند قطعا و مسلما اصلاحطلبان و از جمله رکن بزرگ اصلاحطلبان که کارگزاران هستند از او حمایت خواهند کرد. آنچه که برای ریاست مجلس مطرح است برمیگردد به اینکه ترکیب مجلس مشخص شود. ما نیروهایی که در مجلس حضور پیدا میکنند را ارزیابی کنیم تا بهترین گزینه برای ریاست مجلس انتخاب شود. در
آن اقدام هم حتما و مسلما حضور آقای عارف در مجلس یکی از گزینههای مورد احترام و اعتباری خواهد بود که ما به آن توجه خواهیم کرد.
در چند ماه اخیر تحلیلها از رویکرد انتخاباتی حزب کارگزاران سازندگی متفاوت بود. وقتی اسم آقای نجفی به میان آمد، یک تحلیل آن بود که «کارگزاران آقای عارف را برای ریاست مجلس ناتوان میداند»، تحلیل دیگر بیان میکرد که «کارگزاران باتوجه به شناختی که از ساختار قدرت دارد معتقد است در شرایط فعلی نباید به ریاست مجلسی یک اصلاحطلب فکر کرد برای همین اسم آقای نجفی را مطرح کرد تا به نوعی صرف نظر خود را از تلاش برای کسب صندلی ریاست مجلس اعلام کند». از آنجا که شما پرونده نامزدی آقای نجفی در انتخابات مجلس را مختومه خواندید به نوعی این تحلیلها را رد کردید، درست است؟
اصلا این بحثهایی است که رقبا صورت میدهند. حتما اصلاحطلبان و در دل اصلاحطلبان محوریترین گروه شاید بتوانم اشاره کنم کارگزاران، حتما به یک قدرت پاک و مهذب میاندیشد، دوست دارد پارلمان را به صورت اکثریت در اختیار بگیرد، حتما علاقه مند است برای تأمین منافع مردم و حمایت از دولت در مسیر تأمین منافع مردم قدرت به دست بیاورد و مجلس و ریاست آن را در اختیار بگیرد. همه اینها چشمانداز و در افق دید فعالیت سیاسی کارگزاران وجود دارد بنابراین این تحلیلها و این تدارکبینیهای رقیب را خیلی برایش اعتنا قائل نیستیم. تجربه شکوهمندی در همگرایی و الفت سیاسی داشتیم. در طول تاریخ ۲۰ سالی که کارگزاران فعالیت کرد همواره رکن موفقیت خود را در وحدت نظر و وحدت عمل سیاسی بین گروههای همسو میدید، چیزی که اگر هر وقت از آن فاصله گرفتیم خسارات زیادش را هم بلافاصله مشاهده کردیم.
باتوجه به اینکه یک سال بعد از آغاز کار مجلس دهم در ۷خرداد ۹۵، انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ خواهد بود و آقای روحانی در یک سال باقیمانده نیاز به همراهی زیاد مجلس برای نمایان کردن دستاوردهای چهارسال ریاستجمهوری خود دارد، به نظر شما او از میان آقایان عارف، نجفی و لاریجانیترجیح میدهد کدام یک رئیس مجلس شود. البته با این نکته که آقای عارف با کنارهگیری از انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ بسترساز پیروزی آقای روحانی شد و آقای لاریجانی با ایفای نقش عملی خود برجام را از گردنه تصمیمگیری مجلس مطابق با نظر دولت عبور داد؟
نخست اینکه من نباید این سوال را پاسخ دهم. دوم آنکه اساسا این سوالی خطاست به این معنا که رئیس مجلس هیچظرفیت، اختیار و توانی بیش از یک نفر نماینده ندارد. آنچه به رئیس مجلس اقتدار میبخشد یک ظرفیت اداری - مدیریتی است که به حجم تکالیف و اختیاراتش در پارلمان چیزی اضافه نمیکند. در واقع نقش مدیریتی یک رئیس پارلمان اختیارات بیش از یک نماینده را در اختیارش قرار نمیدهد، از این جهت حتی در ادبیات دنیای غرب که پارلمان هم منشأش از همانجاست و ما عملاگرته برداری کردیم از آنچه در دنیای لیبرال غرب صورت گرفت و بر همان اساس مجلس تشکیل دادیم، آنجا به رئیس مجلس میگویند سخنگو یا اسپیکر. طبعا نمیتوان خیلی روی قدرت رئیس مجلس حساب کرد اما اینکه کدام ترکیب از نیروهای درون مجلس میتواند بیشتر به مصلحت دولت باشد؟ تصورم این است که سم مهلک برای دولت و مزاحم اصلی بر سر راه دولت نیروهای رادیکال هستند. نیروهایی هستند که هم میتواند بهعنوان یک زائدهای بر پیکر اصولگراها ظاهر و حادث شود و هم میتواند این عارضه بر پیکر اصلاحطلبان باشد اما تجربهای که اصلاحطلبان در گذشته داشتند و آسیبی که از ناحیه برخی تندروهای خودشان خوردند آنها
را به صورت یک امر قطعی و پایدار از عارضههای رادیکالیزم نجات داده است. در واقع میتوانم این طوری تاکید کنم که اصلاحطلبان در معرض چنین خطری الان بهطور کلی نیستند لکن اصولگراها هستند. الان این جریان بهعنوان یک امر مشکلساز هم برای اندیشه میانهروی اصولگرایی و هم بهعنوان یک گروه مخرب و کارشکن در برابر دولت تلقی میشود، از این جهت ما باید این پدیده را بهعنوان مشکل آینده دولت در نظر بگیریم و اگر ترکیب مجلس آینده از نیروهای میانهرو و معقول اصولگرا یا اصلاحطلب شکل بگیرد حتما آن مجلس به دولت در جهت تأمین منافع مردم و مصالح نظام کمک میکند و در این رابطه دولتنه تنها ناراحت نخواهد بود بلکه خیلی هم خوشحال خواهد بود اما چنانچه این مجلس گرفتار برخی رفتارهای تندروانه مثل آنچه امروز شاهدش هستیم بشود طبیعتا دولت نگران حضور چنین افرادی در پارلمان خواهد بود. ما باید در این نقطه بهعنوان یک امر بازدارنده و یک اقدام پیشگیرانه دوستان اصولگرای خودمان را توصیه کنیم که وحدت میانهروی در درون خودشان را انسجام دهند و با یک همت متعالی و یک همت عالمانه اجازه ندهند به خاطر برخی اختلافات، میدانی برای ترکتازی جریان تندرو
در درون اردوگاه اصولگرایی ایجاد شود. این همت، همت ارزشمندی است و حتما هم دولت فعلی که پایه اصولگرایی دارد و رویکردش اصلاحطلبانه است علاقمند به این نکته است.
پس برای دولت فرق نمیکند در مجلس آینده آقای عارف رئیس باشد یا آقای لاریجانی؟
هیچ تفاوتی برای دولت نمیکند. مهم این است که خروجی آن مجلس و آن ترکیب چگونه در اختیار منافع مردم قرار بگیرد؛ منافعی که دولت میخواهد آنها را عملیاتی کند.
دیدگاه تان را بنویسید