مهر: نشریه «خط حزب الله» در شماره اخیر خود در یادداشتی به اهمیت استراتژیک سوریه در محور مقاومت و غفلت سهلانگاران از نقشهی نظام سلطه پرداخت.
متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
«سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی از مستشاران ارشد نظامی ایران در سوریه، در حوالی حلب به شهادت رسید.»
خبر کوتاه بود. آنهایی که شهید را می شناختند آه افسوس و حسرت کشیدند. عده ای هم بودندکه برایشان سوال شد سردار در سوریه چه می کرد؟ به راستی چرا خون مطهر حاج حسین همدانی صدها کیلومتر دورتر از وطن و در شمالی ترین استان ترکیه به زمین ریخته شد؟ اگرچه تاکنون و به مناسبت های مختلف، به چرایی حمایت ایران از حکومت سوریه و حضور مستشاری در این کشور در پی بحران تحمیلی جبهه غربی، عبری و عربی، پرداخته شده است اما شهادت سردار در شام بهانه ای است تا باردیگر و با در نظرگرفتن آخرین تحولات جهانی و منطقه ای، دلایل این حضور و نقش آفرینی بازخوانی شود.
۱. اهمیت استراتژیک سوریه در محور مقاومت: اگرچه پادشاه جوان اردن در سال ۸۳ ماموریت یافت کلید واژه "هلال شیعی" را وارد ادبیات سیاسی جهان اسلام کند تا به ایران هراسی و شیعه هراسی دامن بزند اما امروز بیش از آنکه از این تعبیر سست عنصر و بی مایه حرفی به میان بیاد، سخن از محور مقاومت و موفقیت هایش در سطح منطقه رواج دارد. حقیقت آن است که در مروری اجمالی بر تحولات منطقه غرب آسیا، خصوصا در قرن ۲۱، بارزترین نکته نزاع محور مقاومت با رژیم صهیونیستی و اذناب منطقه ای و فرامنطقه ایش است و هیچ کارشناسی تردید ندارد که مقاومت در همه این سالها دست بالا را داشته است؛ آزادسازی جنوب لبنان و فرار اشغالگران صهیونیست، جنگ ۳۳ روزه لبنان، نبرد ۲۲ روزه و ۸ روزه غزه در کنار توفیقات روزافزون جمهوری اسلامی در حوزه های علمی، نظامی و هسته ای گوشه ای از دست آوردهای نیروهای انقلابی و جهادی در پهنه دریای مدیترانه تا خلیج فارس است. لذا طبیعی است که رژیم اشغالگر قدس و حامیانش فرصت بحران داخلی سوریه را غنیمت شمرده و همه همت خود را مصروف ضربه زدن به محور مقاومت از طریق فروپاشی دولت این کشور و از بین بردن تمامی زیرساخت ها و توان نظامی آن،
بنمایند. اکنون سوریه نماد مقاومت و شکست ناپذیری آن است. نکته ای که سید حسن نصرالله هم به آن اشاره می کند: «زمانی که جوانان ما در سوریه به شهادت میرسند برای لبنان و سوریه و فلسطین شهید می شوند اگر سوریه رفت، فلسطین و قدس از دست می روند و گم می شوند». سوریه در سالهای متوالی از سویی همچون خاکریزی گسترده در مقابل تجاوزات صهیونیستها پایداری کرده تا مانع گسترش خطر اسرائیل شود و از سوی دیگر مسیری امن و کانالی مطمئن برای حمایت و پشتیبانی از حزب الله لبنان و حماس و جهاد و سایر گروهای فلسطینی بوده است. به همین دلیل است که سید مقاومت می گوید: «اگر سوریه سقوط کند مقاومت محاصره خواهد شد و اسراییل به لبنان خواهد آمد و همه دستاوردهای مقاومت از بین خواهد رفت، سوریه "کمر مقاومت" است و مقاومت نمیتواند همینطور تماشاچی باشد و ببیند که این کمر شکسته میشود. »
۲.حضور انواع گروه های تکفیری- تروریستی در سرزمین شام: این حضور تهدیدی بالقوه و جدی برای تمامی کشورهای منطقه و بلکه فرامنطقه ای است. در این میان اما مهمتر از این گروه ها اندیشه و برنامه ای است که چنین گروه هایی را تاسیس کرد، پر و بال داد و تجهیر نمود. سیمور هرش تحلیلگر سرشناس آمریکایی در سال ۲۰۰۷ در گزارشی تحت عنوان "آیا سیاست جدید دولت (آمریکا) در جنگ با تروریسم موجب استفاده ما از دشمنانمان می شود؟ " از همکاری دولت وقت آمریکا و عربستان سعودی برای تضعیف ایران و حزب الله لبنان در سوریه و لبنان خبر داده و محصول جانبی این همکاری را رشد و روی کار آمدن گروه های افراطی سلفی در منطقه می داند. سیر تحولات ۳-۴ سال اخیر در سوریه تردیدی در نقش آفرینی این گروه ها در پازل طراحی شده توسط غرب باقی نمی گذارد. غربی ها و در راس آنها آمریکا با راه اندازی و حمایت از این گروهها ۲ هدف را دنبال می کردند؛ اولا انحراف در مسیر بیداری اسلامی و تضعیف محور مقاومت ثانیا ادامه بازی نخ نما شده مبارزه با تروریسم و تشکیل ائتلاف فشل ضد داعش تا بلکه بتوانند از طریق آن هم خود را فرشته نجات جا بزنند و هم نقش شان در تقویت داعش، النصره، جبهه
الاسلامیه، جیش الفتح و ... را پنهان نمایند. اکنون که قریب یک سال از تشکیل ائتلاف بین المللی به اصطلاح ضد داعش می گذرد عملا نتیجه ای از اقدامات آن شاهد نبوده ایم. این مسئله یا به دلیل عدم تمایل ائتلاف به نابودی گروه های تکفیری است که نیت واقعی و پشت پرده تشکیل آنان را نشان می دهد و یا نشانه ای از ناتوانی و ضعف این به اصطلاح ابرقدرت هاست که اگر اینگونه باشد این سوال مطرح می شود که چرا عده ای هنوز به صداقت و توانمندی آمریکا باور دارند و برای حل مشکلات به آن دخیل می بندند؟
۳.دفاع از اماکن مذهبی و مقدسات: شام سرزمینی تاریخی است که برای ادیان مختلف قداست دارد چرا که اماکن مذهبی آنها را در دل خود جای داده. در این میان به واسطه وجود بارگاه حضرت زینب و رقیه خاتون شیعیان توجه ویژه ای به این دیار دارند. اگرچه حتی مسیحیان نیز به برخی شهرها و بناهای مذهبی سوریه عنایت ویژه داشتند و تا قبل از بحران رهسپار این کشور می شدند.
موارد فوق را با عوامل دیگری می توان ادامه داد، اما همین ها هم کافی است تا چرایی حضور مستشاری ایران در سوریه و شهادت شاطری، الله دادی، باغانی، اسکندری، حیدری، همدانی و ... مشخص شود. آنها شب و روز در جای جای سوریه مبارزه کردند تا امنیت روز و شب تهران و مشهد و اصفهان و زاهدان فراهم شود. هوشیاری این است که دشمن را در نه در خانه یا پشت در بلکه هزاران کیلومتر آن ورتر متوقف کنی و شکست دهی، ایران انقلابی اهمیت این سیاست را به درستی درک کرد و به خوبی اجرا نمود، چه آن هنگام که حاج "احمد متوسلیان" و یارانش به لبنان رفتند تا یاری رسان مظلومان آن دیار باشند و با تاسیس "حزب الله" قهرمان سدی مستحکم بر سر راه دشمن ایجاد کردند و چه آن روز که حاج "حسین همدانی" و یارانش به سوریه رفتند تا با اقدامات مختلف و از جمله راه اندازی گروه های "دفاع وطنی"، روحیه مقاومت و انقلابی گری را در سوری ها تقویت کنند و با طرحی دفاع موزائیکی دشمن را زمینگیر کنند. درست از همان ایام بود که ورق در شام برگشت و حلقه محاصره دمشق شکسته شد تا بار دیگر بر همگان اثبات شود که محور مقاومت هرجا که پا بگذارد موفقیت ها را به نام خود ثبت می کند، موضوعی که
رهبر معظم انقلاب اینگونه به آن اشاره می کنند: « جمهوری اسلامی، به توفیق الهی و به حولوقوّهی الهی، نه فقط مانع نفوذ دشمن در درون خود می شود، [بلکه] تا حدود زیادی مانع پیاده کردن نقشههای دشمن در منطقه هم شده است». همین عزم و اراده همراه با برنامه ریزی دقیق و حضور منسجم است که باعث شده سوریه ای که یکی از حامیان برجسته منطقه ایش سه سال پیش گفت«میخواهد تا چند هفته دیگر با برادرانش ـ همان تروریست های مخالف حکومت سوریه ـ در مسجد اموی دمشق نماز بخواند»، اکنون در شرایطی قرار بگیرد که روسیه با قوای نظامیش همسوتر با محور مقاومت به هدف قرار دادن مواضع تکفیری ها بپردازد و چین هم عزمش را برای کمک نظامی در سوریه جزم تر نماید. لذا امروز دشمن متجاوز که طبیعتش در "پنجه انداختن" است احساس کرده که خاکریز سوریه قابل نفوذ نیست و سخن از راه حل سیاسی به میان می آورد. این ها همه از "توفیقات مقاومت" است و ناشی از خون پاک شهدای سوری، ایرانی، عراقی، لبنانی، افغانی و ... در این سرزمین پیر و جوان، از سردار همدانی تا جهاد مغنیه، خون شان به زمین ریخت تا درخت مقاومت و بیداری اسلامی را آبیاری کنند تا امروز به جایی برسد که "تُرهِبونَ
بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم" .
در تحلیل وقایع سوریه مهمترین مسئله گم نکردن ریشه اصلی و پشت پرده آن است. متوقف شدن در گروههای تکفیری و اقداماتشان بدون توجه به علل و حامیان شکل گیری آنها به بیراه رفتن است. نمی توان موضوعی چالشی را در منطقه غرب آسیا بررسی کرد و ردی از صهیونیستها ندید. محور سیاست های آمریکا در منطقه هم حفظ و تقویت این رژیم جعلی است. از همین جاست که اختلاف مبنایی ما با آمریکایی ها آغاز می شود ما آنها را غده سرطانی می دانیم که ۲۵ سال آینده را نخواهد دید و آمریکا حفظ کیان آنرا اصل تغییرناپذیر سیاست خارجیش. خاورمیانه جدید، تجزیه منطقه، راه اندازی و حمایت از گروه های تروریستی، پشتیبانی تمام قد از رژیم های دیکتاتوری، همه و همه برای حفظ امنیت اسرائیل است. مایه تعجب این است که سهل اندیشان داخلی این تضاد آشکار را نمی بینند و می گویند چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت می کنید؟ مگر می شود سرداری چون حاج حسین همدانی پس از حدود ۴۰ سال مبارزه و جهاد، سرانجام برای تامین امنیت ایران و جلوگیری از نفوذ دشمنان در ستیز با ایادی آمریکا به شهادت برسد و اقلیتی بی خیال و ساده اندیش که، در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی
نیستند امّا فعّالند، بدنبال مذاکره با شیطان بزرگ برای حل و فصل مسائل فی مابین باشند؟ واقعیت این است که شهادت همدانی سند "پنجه در پنجه" بودنمان با آمریکاست کوتاه اندیشی و بی فکری است اگر این "اتفاق" را "دست دادن" بدانیم.
دیدگاه تان را بنویسید