جوان: وقتي محمد بن سلمان، وزير دفاع و جانشين وليعهد عربستان، در ماه ژوئن براي نشست اقتصادي سن پطرزبورگ به روسيه رفت، ديداري هم با ولاديمير پوتين، رئيسجمهور روسيه، داشت. شايد او فكر ميكرد در ديدار با پوتين ميتواند با وعدههاي اقتصادي و مالي وي را قانع كند تا از حمايت بشار اسد و نظام سوريه دست بردارد و البته براي اين كار هم با دست پر به روسيه رفته بود. او پيشنهادهاي قابل توجهي از ساختن چند رآكتور هستهاي، ورود شركتهاي توليدي و اقتصادي روسيه به عربستان، خريدهاي نظامي و فعاليت بنيادهاي مالي روسيه در عربستان داشت و گمان ميكرد كه اين پيشنهادها آن قدر وسوسهانگيز باشند تا طرف روس را قانع به پذيرش درخواستش در مورد سوريه بكند. شايد تنها همين شاهزادگان عرب باشند كه گمان ميكنند ميتوانند با اين دست وعدهها پوتين را وسوسه كرد چراكه آنها نه درك و نه حتي نگاهي به قواعدي دارند كه شخصي مثل پوتين در عرصه بينالملل مد نظر دارد و پرونده سوريه را هم از اين منظر مينگرد. اين شاهزاده عرب هم به همين جهت آن توقع را داشت و نميتوانست تصور كند كه چهار ماه بعد، پوتين پاسخش را با جنگندههايي ميدهد كه براي جنگ با تروريستها
بر فراز آسمان سوريه به پرواز درميآورد. سفر چند روز قبل اين شاهزاده سعودي به مسكو نشان داد كه او هنوز متوجه اوضاع نيست و نفهميده كه پوتين حضور نظامي كشورش در سوريه را نه تنها به دليل وضعيت داخلي اين كشور بلكه به لحاظ دور جديدي از موازنه قدرت در عرصه بينالملل مينگرد.
پايگاه جهاني روسيه
نگاهي مختصر به نقشه منطقه نشان ميدهد كه سوريه از نظر كرملين كشوري بسيار بيشتر از يك متحد سنتي منطقهاي است. درست است كه سوريه از زمان جنگ سرد تاكنون از متحدان جدي روسيه بوده اما قرار گرفتن اين كشور در نقطه حساسي از منطقه به اين معنا است كه كرملين آن را حساسترين متحد خود ميداند تا آنجا كه متحد سوري حكم اصليترين پايگاه كرملين در عرصه بينالملل را دارد. داشتن و حفظ اين متحد در كنار خود باعث ميشود تا كرملين بتواند توان دريايي خود در درياي سياه را تا مديترانه و درياي سرخ حفظ كند و از سوي ديگر، اشراف فرامنطقهاي به كل حوزه مديترانه داشته باشد جدا از اينكه به عنوان متحد عربي، محور اصلي كرملين براي داشتن نقشي در جهان عرب و پرونده قديمي اين جهان در منازعه فلسطينيها با رژيم صهيونيستي است. با توجه به اين زمينهها، پوتين نميتواند حتي تصور اين را بكند كه با فروپاشي نظام سوريه، اين كشور در جهتي متفاوت قرار گرفته و با دور شدن از منافع روسي و مبدل شدن به محور غربي در منطقه باعث بشود تا روسيه ديگر نتواند جا پايي در حساسترين نقطه جهاني داشته باشد. سياست حمايتي روسيه از نظام سوريه بر مبناي اين ديدگاه است و به همين
جهت بود كه پوتين و ديگر مقامات مسكو از ابتداي بحران سوريه بارها اعلام كردند كه اجازه نميدهند سناريوي ليبي در سوريه تكرار شود. آنها براي جلوگيري از تكرار آن سناريو مبنا را بر موقعيت خود در شوراي امنيت گذاشتند تا آن كه محور ضد سوري متشكل از كشورهاي غربي و عربي نتوانند از ابزار اين شورا عليه نظام سوريه استفاده بكنند. كرملين هر چند كه با اين مبنا تا اندازهاي سعي ميكرد خود را در بحران سوريه به صورت مستقيم درگير نكند اما همين اندازه هم مانع جدي براي مداخلات خارجي در سوريه شد. تنها يك بار و آن هم دو سال قبل و بر سر سلاح شيميايي سوريه، قدرتهاي بينالملل آماده مداخله نظامي در سوريه ميشدند، كرملين هم ناوهاي خود را از درياي سياه عازم مديترانه كرد تا به طرف غربي جديت خود را براي ورود مستقيم به بحران نشان داده باشد. همين مقدار كارساز شد و بريتانيا و بعد امريكا از مداخله نظامي در سوريه پا پس كشيدند تا ناخواسته خود را درگير رقيب قديمي نكنند.
زمانه حضور
ميتوان گفت كه كرملين با آن مبنا تا اندازه زيادي سياست مدارا را در قبال بحران سوريه در پيش گرفته بود اما در توضيح اين سياست بايد به دو موضع توجه كرد كه كرملين بر مبناي اين دو موضع آن سياست را در پيش گرفته بود. موضع نخست اين است كه كرملين سعي ميكرد تا بحران سوريه را يك نوع موازنه رفتاري با غرب مد نظر قرار بدهد به اين معنا كه تا زمان ورود مستقيم غرب به اين بحران، خود نيز چنين ورودي نداشته باشد. موضع دوم در داشتن ارتباطي هر چند ضعيف با معارضان سوري است كه كرملين همواره در اين سالها بيشتر ترجيح ميداد نقش يك ميانجي را داشته باشد. ورود مستقيم به اين بحران باعث ميشد تا كرملين ديگر نتواند اين نقش را داشته باشد و آن نشستها از مسكو 1 و 2 بين هيئتهاي معارضان با نمايندگان نظام سوريه شكل نگيرد. نكته اول با تشكيل ائتلاف ضد داعش به رهبري امريكا در بيش از يك سال گذشته منتفي شد چراكه طبق انتظار، كار اين ائتلاف به سوريه كشيد و هر چند كه امريكا تنها از جنگندههاي خود استفاده كرده و مدعي هدف قرار دادن داعش و نيروهاي دولتي سوريه بوده، اما عمليات نظامي جنگندههايش در سوريه بدون درخواست و حتي اجازه دولت اين كشور به
معناي مداخله نظامي در سوريه بود. با وجود اين، كرملين مبناي خود را حفظ كرد چراكه هنوز موضع را در اختيار داشت و بايد منتظر نتيجه ميانجيگريهايش ميشد و از سوي ديگر، بايد صبر ميكرد تا نتيجه ائتلاف امريكايي معلوم بشود. نشستهاي مسكو 1 و2 برگزار شد و در عمل معلوم شد كه مخالفان نظام سوريه با تشويق حاميان غربي و عربي خود حاضر به مذاكره جدي نيستند و با ناكارآمدي ائتلاف امريكايي براي سركوب داعش، وقت آن رسيد كه كرملين برنامه ورود مستقيم خود در بحران سوريه را كليد بزند.
نقش تعيينكننده
بايد گفت كه كرملين با سياست مدارا در قبال بحران سوريه بيشتر به دنبال فرصت مناسب بود تا بتواند در اين بحران نقش تعيينكنندهاي داشته باشد. وقتي كه مذاكرات سياسي در عمل به بنبست ميرسيد و از طرف ديگر، امريكا در هر دو برنامهاش براي آموزش و تجهيز معارضان سوري و سركوب داعش چه در سوريه و چه در عراق با شكست كامل روبهرو شد، كرملين اين فرصت را پيدا كرده تا آن كه بتواند آن نقش را به عهده بگيرد. اين نقش به آن معنا است كه كرملين ميخواهد در بحراني كه هم قدرتهاي منطقهاي و هم فرامنطقهاي حضوري مستقيم در آن دارند، تنها يك طرف قضيه مثل آن قدرتها نداشته باشد بلكه به نحوي وارد بحران بشود كه مسير آن را به طور كلي تغيير بدهد. در وهله نخست بايد توجه كرد كه جنگ در سوريه بعد از گذشت پنج سال به يكي از پيچيدهترين معادلهها در طول دهههاي گذشته تبديل شده كه ورود پناهجويان سوريه به اروپا، دامنه آن به طور محسوسي در آن قاره هم مشاهده ميشود. تاكنون، نشستها و ادوار مختلف مذاكرات نتوانسته گرهي از اين بحران بگشايد و دستكم از دو سال قبل معلوم شد كه گزينه نظامي هم راه حل اين بحران نيست. امريكا يك بار و آن هم در بحران بالكان طي
دهه 90 توانست بعد ناكامي قدرتهاي اروپايي در حل آن، نقش تعيينكنندهاي را بازي كند و البته روسيه در آن موقع و بعد از فروپاشي شوروي سابق آن توان را نداشت تا بتواند نقشي معادل امريكا داشته باشد. حالا اگر روسيه بتواند در بحران همان نقش امريكا در بحران بالكان را در بحران سوريه به طور كامل داشته باشد، آن گاه ميتوان گفت كه كرملين توانسته بعد از يك فترت طولاني مدت دو دهه و نيم به عنوان بازيگر اصلي در عرصه بينالملل ظاهر شود. نشانههاي اين نتيجه حتي حالا هم مشاهده ميشود چنان كه روبرتا پينوتي، وزير دفاع ايتاليا، گفته كه گفتوگو با روسيه در راستاي حل مشكلات در جهان امري اساسي و مهم است و تأكيد كرده: «بدون گفتوگو با روسيه نميتوان مشكلات بزرگ در جهان را حل و فصل كرد». اين تأكيد پينوتي نشان ميدهد كه حتي تا اينجاي كار هم روسيه از ورود مستقيم نظامي به بحران سوريه بهره بينالملل خود را كسب كرده هر چند كه امريكا هنوز سعي ميكند در برابر اين بهرهبرداري كرملين مقاومت كند و حتي با رساندن سلاح به گروههاي تروريستي سوريه در مقابل كرملين سنگاندازي كند. بايد اين مقاومت و سنگاندازي امريكا را طبيعي دانست چراكه واشنگتن به
سختي ميتواند امتيازي به رقيب سنتي خود بدهد اما در زمينهاي كه نتوانسته نتيجهاي به دست بياورد و آن نقش دهه 90 را داشته باشد، چارهاي جز پذيرفتن اين بهره براي آن رقيب ندارد. به هر حال، كرملين از به پرواز درآوردن جنگندههايش بر فراز سوريه قصد به دست آوردن موقعيت جديد و قابل توجهي در عرصه بينالملل دارد و براي رسيدن به اين هدف حتي حاضر است تا پيشكشهاي اعراب يا منافع اقتصادياش در تركيه را هم قرباني كند.
دیدگاه تان را بنویسید