تسنیم: وجدان عمومی مردم ایران از فاجعه منا آزرده است. مقام معظم رهبری و افکار عمومی کشورمان، "جاهلی های امروز دوران را عامل تبدیل عید مسلمانان به عزا" دانسته اند و از مقامات عربستان سعودی خواسته اند که مسئولیت خود را در قبال این فاجعه خونین بپذیرند و به وظایف خود عمل کنند. هرچند با ارسال پیام تسلیت پادشاه عربستان از طریق وزیر بهداشت، سطح همکاری ها برای رسیدگی به وضعیت قربانیان حادثه افزایش یافته است، معهذا اولا هنوز ابعاد فاجعه منا به پایان نرسیده است و ثانیا به نظر نمی رسد فاجعه منا آخرین نمونه از بی کفایتی، موذی گری و اقدامات اشتباه حکام جدید عربستان در منطقه باشد. در این راستا مناسب است نگاهی به برخی از علل و ریشه های این اقدامات غیر منطقی و نسنجیده بیندازیم.
برخلاف تصور عامه، اوضاع عربستان وضعیت تاجر ورشکسته ای است که ویترین خود را تزیین کرده است. در ایام شروع بیداری اسلامی و انقلابها در کشورهای عربی، خبرنگار مقیم وال استریت ژورنال در ریاض گزارش تکان دهنده ای را در این روزنامه منتشر کرد که برای همگان در آمریکا یک شوک بزرگ بود. تصویری که خانم کارن الیوت هاوس از اوضاع عربستان در تاریخ 15 فوریه 2011 و به فاصله چهار روز بعد از برکناری مبارک در مصر، ترسیم نمود حکایت از آن داشت که بر خلاف تصور عمومی از شهروندان ثروتمند سعودی، 40 درصد مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می کنند و هفتاد درصد سعودی ها امکان خرید منزل مسکونی را ندارند و با توجه فقر شدید آموزشی ، قادر به پیدا کردن شغل مناسب نیستند و به مین دلیل نود درصد بازارکار این کشور توسط شهروندان خارجی اشغال گردیده است. بنا به این گزارش هفت هزار شاهزاده سعودی تمام مناصب و منابع اقتصادی و تجاری کشور را بین خود تقسیم کرده اند و فساد کل ساختار کشور را فراگرفته است.
وال استریت ژورنال پیش بینی کرده بود که با این شرایط و نارضایتی عمیق در میان اکثریت مردم این کشور، مقصد بعدی دومینوی انقلاب های عربی عربستان سعودی خواهد بود. به فاصله هشت روز از انتشار این گزارش، پادشاه عربستان یک برنامه رفاهی 10 میلیارد دلاری و به فاصله چند ماه یک برنامه ٩٣ میلیاردی اعلام و اجرا کردند تا بعنوان یک مسکن موقت این پیش بینی را به تاخیر بندازند.
نکته بعدی مشکلات مشروعیتی عربستان بعد از در گذشت ملک عبدالله است که باعث اقدامات نسنجیده و افراطی از سوی حاکمان جدید عربستان به ویژه در عرصه سیاست خارجی گردیده است. این همان نکته ای است که مقام معظم رهبری چندی قبل به درستی به آن اشاره نمودند. بطور کلی می توان گفت که نظام تصمیم سازی سنتی عربستان بر سه پایه استوار گردیده است: شخص پادشاه، اجماع شاهزادگان و روحانیون وهابی. بعد از درگذشت ملک عبدالله هر سه این پایه ها دچار مشکلات اساسی شده اند و سیاست خارجی رادیکال عربستان، در واقع نمود این جنگ قدرت و عدم تعادل در داخل است. تغییرات پی در پی مقامات سطح بالا در عربستان و بی ثباتی سیاسی ماههای گذشته در عربستان که در تاریخ سیاسی این کشور بی سابقه است، نشانه روشنی از این بحران مشروعیتی داخلی است که نمود آن در اتفاقاتی مثل جنگ یمن به خوبی دیده می شود.
یکی دیگر از مشکلات عربستان که به رادیکالیسم در سیاست خارجی این کشور انجامیده است، شکست بزرگترین طرح و ابتکار سیاست خارجی عربستان موسوم به "طرح صلح عربی" است. در واقع بزرگترین سرمایه گذاری سیاست خارجی عربستان، طرح صلح عربی مبتنی بر شناسایی دو کشور فلسطین و رژیم صهیونیستی بود که در سال 2002 توسط ملک عبدالله که در آن زمان ولیعهد عربستان بود مطرح و از آن زمان با جدیت دنبال شده است. این طرح اکنون با سیاست های تندروانه نتانیاهو و همچنین اوضاع فعلی خاورمیانه به کلی محو شده است و مشروعیت و کاریزمایی که عربستان مدعی آن در جهان عرب بود، عملا از بین برده است. در واقع یکی از دلایل احساس شکست کامل سیاست خارجی در میان دولتمردان عربستان، شکست طرح صلح عربی در کنار شکست های دیگر نظیر حذف صدام و طالبان بعنوان عوامل محدود کننده قدرت ایران و یا ناکامی در جبهه های سوریه و یمن بوده است.
در مجموع رفتار فعلی عربستان به ویژه در سیاست خارجی، ترکیبی از فرافکنی بحران های داخلی به همراه جنبه هایی از جاهلیت پیش از اسلام است. پاسخ طبیعی و متمدنانه به فاجعه منا، در درجه اول قبول مسئولیت و عذرخواهی و همزمان تلاش برای مدیریت عاقلانه بحران با کمک بقیه کشورها و نهادهایی مثل هلال احمر بود. با این حال مقامات عربستان با لجاجت صرفا سعی در انکار یا پنهانکاری ابعاد بحران نموده اند. در واقع این لجاجت به همراه دامن زدن به موضوعاتی مثل عرب و عجم و شیعه و سنی یادآور جاهلیت قبل از اسلام است و با اصول اخوت اسلامی در تعارض آشکار است. تکرار اتهام نخ نما و کهنه دخالت ایران در أمور کشورهای عربی نیز جلوه دیگری از این جهالت بدوی است. کدام عقل سلیمی این منطق را میپذیرد که ایران بعنوان یک کشور بزرگ اسلامی حق مشارکت در ترتیبات منطقه ای پیرامونش را نداشته باشد، ولی عربستان و متحدین غربی و عربی اش صرفا به بهانه ها و تعصبات واهی جاهلی پیش از اسلام، از فاصله صدها و هزاران کیلومتری بر جان و مال و ناموس و سرنوشت ملل مسلمان منطقه حاکم باشند؟
آخرین موضوع این است که نباید تصور کرد با فروپاشی عربستان و درگیری این کشور در بحران های داخلی، اوضاع منطقه لزوما بهتر خواهدشد. این احتمال وجود دارد که فروپاشی عربستان، مراکز تزریق رادیکالیسم و وهابی گری را بیش از همیشه در کل منطقه گسترش دهد و بر مناقشات خاورمیانه بیفزاید. در واقع برنده اصلی سیاست های جاهلی عربستان، رژیم صهیونیستی بوده و خواهد بود. مقام معظم رهبری به درستی به این نکته توجه داشته اند و این که فرمودند "جمهوری اسلامی ایران تاکنون از خود خویشتنداری نشان داده و رعایت ادب اسلامی و حرمت برادری در دنیای اسلام را کرده است"، یک تعارف یا شعار تبلیغاتی نبوده و نیست، بلکه یک واقعیت مسلم را درباره سیاست ایران در قبال عربستان در سال های گذشته مطرح کرده اند. ایران به خوبی تبعات دامن زدن به اختلافات را می داند، ولی عربستان ظاهرا توجهی به این تبعات ندارد. این که با جهالت بدوی چه می شود کرد سوال مهمی است که پاسخ به آن بسیار دشوار است.
دیدگاه تان را بنویسید