تردید درخصوص ماهیت پوشش رسانه‌ای تحولات عراق وسوریه / چرا غرب در مورد داعش بزرگنمایی می‌کند؟

کد خبر: 380346

با یک نگاه راهبردی به جنگ سوریه می‌توان ماهیت درگیری‌ها در این کشور را به دو بخش تقسیم کرد که موضع‌گیری سیاسی، نظامی و رسانه‌ای آمریکا محور این موضوع است. آتلانتیک در بخشی از گزارش خود به موضوعی توجه کرده است که از ماجرای پیچیده سوریه رمزگشایی می‌کند.

تردید درخصوص ماهیت پوشش رسانه‌ای تحولات عراق وسوریه / چرا غرب در مورد داعش بزرگنمایی می‌کند؟

سرویس سیاسی«فردا»: زمانی که در جنگ جهانی دوم خلبان آمریکایی بمب هسته‌ای را بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی رها کرد بلافاصله به پایگاه خود بازگشت و با هم‌قطارانش این موفقیت را جشن گرفت این در حالی بود که اقدام وی ساعتی قبل ظرف مدت چند ثانیه جان بیش از 135000 نفر از شهروندان زاپنی را گرفت. هر چند تئودور ون کرک بعدها به مشاهده اث رات اقدامش لذت یک شب خواب راحت را تا آخر عمر از دست داد اما شرایطش بسیار متفاوت از فردی مانند ویلیام منچستر بود که صحنه کشته شدن یک سرباز ژاپنی او را با چنان حالتی مواجه کرد که ساعت‌ها احساس ندامت و پشیمانی او را از جریان زندگی عادی خارج کرد.

زمانی که صحنه‌های جنایت مکررا توسط رسانه‌ها به نمایش در ‌می‌آیند شرایطی را بوجود می‌آورند که استفاده از ابزار خشونت علیه خشونت را عادی سازی می‌کند. اگر تئودور ون کرک مدتی را در ژاپن زندگی کرده بود و انسان‌های ساکن در این کشور را با پوست و گوشت خود درک می‌کرد هرگز حاضر نمی‌شد تا با فشار دادن یک دکمه جان چندین هزار نفر را بگیرد اما وی به نوعی آموزش دیده بود که تمام موجودات ساکن در هیروشیما و ناکازاکی را وحشیان بالفطره تصور کند و این موضوع بزرگترین جنایت تاریخ را توجیه و شایسته جشن گرفتن کرد.

آنچه امروز در عراق اتفاق می‌افتد مصداق واقعی تئوریزه کردن خشونت علیه یک گروه خاص است. تصاویر جنایات، خرابه‌ها و آوارگی‌ها مناظری را در ذهن مخاطب ترسیم می‌کند که استفاده از ابزار زور را تنها راه حل برون رفت از چنین منجلابی نمایش دهد؛ حال آنکه هیچ رسانه‌ای به عمق و ماهیت بوجود آمدن چنین ظرفیتی برای جنایت توجه نمی‌کند.

رسانه‌ها امروز با کادربندی هدفدار صحنه‌های جنگ سوریه مردمانی را به تصویر می‌کشند که خشونت آنها علیه خودشان چاره‌ای جز استفاده از قدرت نظامی را باقی نمی‌گذارد. درواقع هیچ اهرمی بهتر از این به خانواده‌های آمریکایی اجازه نمی‌دهد تا فرزندان خود را هزاران کیلومتر آن طرف تر در خاورمیانه مشغول جنگ ببیند. بعد از جنگ افغانستان و عراق هزاران نفر در آمریکا نسبت به حضور فرزندانش در نقاط نامعلومی از جهان معترض بودند و این استراتژی نظامی آمریکا در جهان با چالش جدی روبرو می‌کرد لذا شکی لازم بود تا خانواده آمریکایی را به روزها دوری از فرزندش راضی کند.

نشریه آمریکایی آتلانتیک می‌نویسد: موضوع بزرگ و شکست ناپذیر نشان دادن داعش ناشی از دورویی و ضعف غرب است. استفاده از دکترین شک اهدافی پنهانی را در جنگ عراق و سوریه دنبال می‌کند که ماهیت آنها در آینده مشخص خواهد شد.

بیش از سربریدن جیمز فولی، استیون ساتلوف، دیوید هینز، آلن هنینگ و اخیرا پیتر کسینگ ده‌ها هزار نفر در عراق و سوریه بر اثر جنایات داعش به قتل رسیدند اما چرا قتل این 5 نفر پای نیروهای نظامی آمریکا را به داستان جنگ علیه داعش باز کرد؟

در واقع درک مخاطب غربی از اوضاع سوریه چیزی شبیه نگاه تئودور ون کرک به مردم ژاپن بود یعنی هزاران انسان وحشی که برای کسب خواسته‌های بدوی خودشان با یکدیگر می‌جنگند و به طبع چنین جنگی تعداد زیادی تلفات انسانی بر جای خواهد گذاشت. این دیدگاه مخاطب غرب با سکون رسانه‌های خبرگزاری و شبکه‌های بزرگ خبری همراه بود چرا که با استراتژی آمریکا در آن مقطع زمانی هماهنگی داشت. چرا که دستگاه اطلاعاتی آمریکا تصور می‌کرد که دولت بشار اسد با سناریوی تجهیز و حمایت از گروه‌های تروریستی سقوط خواهد کرد اما با گذشت سه سال، این استراتژی با شکست روبرو شد تا جایی که ارتش سوریه چند ماه زمان نیاز داشت تا دست تروریست‌ها را از خاک خود کوتاه کند.

شکست تروریست‌ها طبعات فراوانی را برای آمریکا و غرب به همراه داشت تا جایی که می‌توانست چهره ضدتروریستی آمریکا را کاملا مخدوش کند لذا در همین جا استراتژی تروریست خوب و بد با تولد داعش فاز جدیدی را در رویکرد آمریکا نسبت به این دو کشور رقم زد. این 5 نفر بدست تروریست بد قربانی شدند تا با وارد کردن شُکی سنگین به مخاطب غربی خطر داعش را به درون منازل آنها وارد کند. این موضوع سبب شد تا با اجرای یک نمایش، دولت آمریکا به مردم القا کند که عدم حضور در خاورمیانه با تهدید جان شهروندان این کشور همراه است.

از سوی دیگر افکار عمومی بین‌المللی بواسطه عدم آگاهی ساختار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خاورمیانه یک نتیجه دلخواه غرب را می‌گیرد که "حضور نداشتن نیروهای آمریکایی در خاورمیانه مساوی است با کشتار و جنایت در این منطقه مهم و راهبردی جهان" لذا در دراز مدت آمریکایی‌ها می‌توانند زمان لازم را برای ایجاد تحولات دلخواه خود در این عرصه بدست آورند.

ابوبکر ناجی در کتاب «مدیریت توحش» تمام ماجرای بالا را به داعش نسبت می‌دهد و استدلال می‌کند که این توحش برای ایجاد دولت اسلامی در عراق و شام لازم است اما واقعیت آنست که تمام نمادها و المان‌های داعش خشونت را تئوریزه می‌کنند تا زمینه حضور نیروهای فرامنطقه‌ای را فراهم کنند و الا توان نظامی داعش بسیار پایین‌تر از آن چیزی است که غربی‌ها از آن یاد می‌کنند این موضوع را پیروزی‌های نیروهای مردمی در برخی مناطق عراق و سوریه براحتی ثابت می‌کند.

اگر ارتش آمریکا بجای دخالت نظامی مستقیم به وعده‌های خود در قبال تجهیز عراق عمل کرده بود و از سوی دیگر از حمایت لجستیکی تروریست‌ها در سوریه دست برمی‌داشت تاکنون موضوع جنگ این کشور حل و فصل شده بود اما دولت این کشور با جدا کردن بخشی از تروریست‌ها و هدف قرار دادن آنها و تجهیز بخش دیگر بدنبال امتداد بحران در خاورمیانه است.

تنها ثمره داعش باز شدن پای آمریکا به حریم هوایی سوریه بود که تا قبل ار این مخالفان جدی چون چین و روسیه داشت اما با پایان ماجرای داعش معلوم نیست که آیا عملیات نیروهای ائتلاف به بهانه سرکوب تروریست‌ها در خاک این کشور پایان یابد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت