آقایان مدعی بصیرت! رک بگویید برای رسیدن به قدرت، هرکاری میکنیم!
افرادی که در این چند سال اخیر، بارها و بارها با اقدامات خودسرانه و افراطی خود و یا حمایت از چنین رفتارهایی، جو تبلیغاتی شدیدی را علیه نظام و رهبری به راه انداختند و فضای کشور را آشفته کردند و باعث ناراحتی شدید رهبر انقلاب شدند؛ امروز با چه رویی مفسر سخنان رهبری میشوند؟ جالب اینکه هروقت پای خودشان گیر است، یاد اخلاق میافتند و تذکرات صریح رهبری به خودشان را، امری خصوصی میدانند که نباید منتشر و عمومی شود!
اول؛ این روزها که آقای احمدی نژاد با رفتار و کردار و گفتارش، حامیان سابقش را شرمنده و سرخورده کرده، آدمهایی هم پیدا میشوند که از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را میبرند تا به این ترتیب همه عقده های خود را علیه گفتمان انقلاب و اصولگرایی خالی کنند.
شکی نیست که احمدی نژاد با تکرار شعارهای اصلی انقلاب مانند عدالت، ساده زیستی، مبارزه با فساد و تبعیض و رانت خواری و … به پیروزی رسید و همه کسانی که از او حمایت کردند، به دنبال احیای همین شعارها بودند. امثال ماها، منتقد ۱۶ سال حاکمیت گفتمان سازندگی و اصلاحات بودیم و هنوز هم هستیم. این انتقادها به معنای نفی خدمات دولتهای سابق نیست ولی به هرحال با شیوه و روش و فضای فکری و گفتمانی غالب آن سالها مخالف بودیم و به همین علت به گفتمان اصولگرایی رای دادیم. اما حالا که جناب احمدی نژاد، رویه دیگری را در پیش گرفته، برخی اشخاص و جریانات سیاسی و رسانههای آنها که عمدتا وابسته به همان گفتمان شانزده ساله هستند، درصدد القاء این نکته هستند که اساسا گفتمان اصولگرایی و انقلابی شکست خورده و یا از ابتدا مشکل داشته!
چند روز پیش سایت الف مطلب خوبی نوشته بود درباره این قبیل ادعاها. نویسنده به زیبایی تمام این را بیان کرده است که احمدی نژاد با طرح مجدد شعارهای اصیل انقلاب، آنها را به گفتمان غالب و عمومی کشور تبدیل کرد (حال هر منظور و نیتی داشته. چه تغییر پیدا کرده باشد چه از ابتدای کارش همین احمدی نژاد فعلی بوده) علت حمایتهای خاص رهبر انقلاب از وی نیز دقیقا همین بوده است.
البته اشتباهات و اشکالات دولت احمدی نژاد، ممکن است به آن شعارها و آرمانها ضربه بزند و موجب سرخوردگی مردم شود، اما نکته اینجاست که علت اصلی سرخوردگیها هم، همین فاصله گرفتن افراد از آرمانهاست نه اصل آرمانها. نکته اینجاست که گفتمان انقلابی زمانی به قدرت رسید که جامعه تحت تاثیر شدید گفتمان های شبه سکولاری و شبه روشنفکری اصلاح طلبان بود. نکته مهمتر اینکه بازگشت اصولگرایی به قدرت، در یک فرآیند کاملا دموکراتیک و رقابتی و با رای و استقبال مردم انجام شد. یعنی شعارهای انقلاب همچنان با اقبال مردم مواجه میشوند به شرط آنکه اشکالات و نواقص و ناخالصیها و ناپاکیها را رفع کنیم و از آن بزداییم.
ضمنا گفتمان انقلاب اسلامی متولی خاصی ندارد و به گروه و جریان خاصی (مخصوصا جریانات سیاسی تازه متولد شده) وابسته نیست. بنابراین تاکید بر گفتمان انقلاب اسلامی و اصولگرایی، لزوما به معنای تکرار تجربه احمدی نژاد نیست. (چه شخص احمدی نژاد، چه شخص منتسب به احمدی نژاد و چه گروههایی که اسما از احمدی نژاد بریدند و رسما احمدی نژادی هستند!)
دوم ؛ بعد از سخنرانی رهبر انقلاب در مشهد ، سایتهای وابسته به یک جریان خاص سیاسی که معمولا خودشان را تنها گروه بابصیرت! میدانند، شروع کردند به تحلیل و تفسیر و برداشت شخصی و تخریب دیگران. یکی از این سایتهای خبری، از کل سخنان رهبری، یک واژه (تکنوکرات) را گرفت و طی چندین تحلیل متوالی، آنرا دلیل درستی خود و نادرستی رقبایش دانست!
من فعلا کاری به بحث انتخابات و نامزدهای مختلف و علائق سیاسی خودم و این گروه سیاسی ندارم. درباره تکنوکراتها و منظور رهبر انقلاب و مصادیق مورد نظر ایشان هم حرفی نمیزنم. به حرفهای قالیباف و تعریفش از تکنوکرات و استفادهی مضحک مخالفانش از عبارت او هم کاری ندارم. بحثم فقط درباره سوءاستفاده آدمها و جریانهای سیاسی از سخنان رهبر انقلاب است. سوال من این است افرادی که در این چند سال اخیر، بارها و بارها با اقدامات خودسرانه و افراطی خود و یا حمایت از چنین رفتارهایی، جو تبلیغاتی شدیدی را علیه نظام و رهبری به راه انداختند و فضای کشور را آشفته کردند و باعث ناراحتی شدید رهبر انقلاب شدند؛ امروز با چه رویی مفسر سخنان رهبری میشوند؟ چطور بیانات ایشان را تاحد تخریبهای سیاسی خودشان علیه رقیب پایین میآورند؟ (جالب اینکه این قبیل آدمها، هروقت پای خودشان گیر است ، یاد اخلاق میافتند و تذکرات صریح رهبری به خودشان را، امری خصوصی میدانند که نباید منتشر و عمومی شود!)
اگر قرار باشد مصادیق مورد نظر رهبر انقلاب را شناسایی کنیم، چرا این کار را فقط درباره «تکنوکراتها» انجام بدهیم؟ چرا دنبال مصادیق «گروه های خودسر و افراطی» نباشیم؟ مثلا همین سخنان یک ماه پیش رهبر انقلاب درباره حادثه قم! آیا پیدا کردن مصداق آن حادثه (چه عامل، چه حامی، چه پشتیبان و چه راضی!) کار سختی هست؟
پس آقایان مدعی بصیرت! خواهشا دیگر از اخلاق دم نزنید. رک و پوست کنده بگویید برای رسیدن به قدرت، هرکاری میکنیم. ربطی هم به اخلاق و انقلاب و ولایت ندارد. آن وقت نوش جانتان. ولی یادتان باشد که خطر افراطیها از تکنوکراتها اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست!
دیدگاه تان را بنویسید