فلاحیان: می خواهم رئیس جمهور شوم
والله اول بار این حرفها را اکبر گنجی گفت. من نه ویلایی دارم و نه آهویی . یک کسی یک چیزی میپراند و من هی باید جوابش را بدهم. پخش همین حرفها سبب وهن موضوع میشود. اما واقعاً دروغ است. اصلاً توی این نظام، آن هم بین این حزباللهیها کسی میتواند ویلا داشته باشد، آن هم با آهو؟
هفته نامه تجارت فردا گفت وگویی با علی فلاحیان وزیر اسبق اطلاعات داشته که او در این گفت وگو،حرف های قابل توجهی مطرح کرده است. علی فلاحیان؛ نامش به وزارت اطلاعات و بزرگترین بحران امنیتی این تشکیلات و چند معاون پرحاشیهاش گره خورده است. هرچند قرار ما و او «اقتصاد» بود اما کم نبود سوژههای اقتصادی دوران وزارت وی؛ پروندهای ضخیم از فعالیتهای اقتصادی وزارت اطلاعات در دوران او تا دهها پرونده مهم اقتصادی دهه 70 که یک پایهاش وزارت اطلاعات بود. از بخشنامههای خاص تا شورش کارگری اسلامشهر. به هیچ یک جواب نمیدهد. میگوید: «میخواهم رئیسجمهور شوم. سوال اقتصادی بپرس؛ حالا شاید یک بار دیگر با شما گفتوگو کردم و یک بار برای همیشه در مورد آن حاشیهها حرف زدم.» تابوشکنی دارد حرفهایش. از آن چیزهایی که مسلماً اگر فلاحیان نباشی امنیت بیانش را نداری: «بس است هستهای؛ غنیسازی نمیخواهیم؛ به دانشش رسیدیم.» پیشبینی میکند آمریکاییها هم گفتوگویش را ترجمه میکنند و میخوانند و به کنایه یا جدی- قضاوت با شما- میگوید برای اوبامای آمریکا و بحرانهایش، پیامی دارد که اگر میخواهند بشنوند باید 100 میلیون دلار خرج کنند. ماجرای ویلای علی فلاحیان * والله اول بار این حرفها را اکبر گنجی گفت. من نه ویلایی دارم و نه آهویی . یک کسی یک چیزی میپراند و من هی باید جوابش را بدهم. پخش همین حرفها سبب وهن موضوع میشود. اما واقعاً دروغ است. اصلاً توی این نظام، آن هم بین این حزباللهیها کسی میتواند ویلا داشته باشد، آن هم با آهو؟ * آقای گنجی وقتی حرفهایش و دروغهایش را علیه من شروع کرد، اینها هم شاملش بود. همان موقع گفتم این طوری نیست و دروغ میگوید. اما خب چه کار کنیم؟ بالاخره جوسازیهایی بود. فعالیت اقتصادی وزارت اطلاعات * ببینید اینها تجارت واقعی نمیکنند. به صورت صوری است. برای جمعآوری اطلاعات. این مقولات هم خیلی پیش رفته است و آقای یونسی اصلاً این مسائل را نمیفهمند که بخواهند بگوییم ما بستیم و باز کردیم. * همان طور که خارجیها میگویند سیستم اطلاعاتی ما خیلی پیشرفته، هوشمند و آرام بود. مگر شهر هرت است که ما کار اقتصادی کلان بکنیم که روی بازار تاثیرگذار باشد؟ بعد مجلس داریم؛ شورای نگهبان داریم؛ رهبری داریم؛ اصلاً حق بود این آقایان این کار را ببندند. چون این مقوله را نمیشناسند. معنی این مقوله پیشرفته را نمیشناسند. * جمعآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل و هدایت کشور؛ آن موقع وزارت اطلاعات در رشد اقتصادی و هدایت اقتصادی کشور نقش داشت. * ما باید به هیات دولت گزارش میدادیم. مشورت میدادیم. این جزو وظایف وزارت اطلاعات است که در همه زمینهها جمعآوری اطلاعات کند و اطلاعات لازم و به موقع را به دستگاهها بدهد. همین الان هم اینها (مسوولان وزارت اطلاعات) این شناخت را ندارند. این کار پیچیده است. * کار وزارت اقتصاد ، کار دیگری بود. جمعآوری مالیات و...؛ وزارت اطلاعات اسمش اطلاعات است باید هر دادهای را به هر شکلی جمع میکرد.به این شرکتها گیر ندهید. ولش کنید. همین قدر که گفتم کافی است و غنیمت.اینها ایدههای پیشرفته جهانی بود. * کیان تایر مربوط به صندوق بازنشستگی وزارت بود. البته در مورد آن هم یک کاری کردیم تا به مدیران برخی موارد را ثابت کنیم؛ یک بحث مفصل بود که صنایع ما در چه وضعی است. برخی میگفتند صنایع ما فرسوده است و باید آن را جمعآوری کرد. برخیها میگفتند باید صنایعمان را مودی فای(نوسازی) کرد. برخی میگفتند این کار هم نتیجه ندارد. ما آمدیم یک شرکتی را که منحل شده بود برای صندوق بازنشستگیمان خریدیم و «مودی فای» کردیم. چهار شیفتش کردیم. * آقای محجوب میگفت کارگرها قبلاً دوست داشتند بروند شرکت نفت؛ شما چه کار کردید که حالا همه دوست دارند بیایند کیان تایر کار کنند؟ آن موقع اسمش کیان تایر بود الان اسمش البرز شده. * حالا میگویم چه بلایی سر وزیر صنعت آوردیم. ما گفتیم ببینید یک کارخانه ورشکسته را مودی فای کردیم و تولیدش را به حداکثر رساندیم؛ 48 هزار تن تقریباً، و بعد تمامش را صادر کردیم. بعد وزارت بازرگانی آن زمان ... * اصلاً همهاش را دادیم به خارج تا به اینها ثابت کنیم لاستیکی را که در ایران نمیخرند، همهاش مشتری خارجی دارد. بعد جلو صادراتش را گرفتند. آل اسحاق جلوی فعالیت هایمان را گرفت * همین آقای آلاسحاق گفت لاستیکی را که خودمان در داخل به آن نیاز داریم، برای چی صادر میکنید و نگذاشت. سعی کردند کار را از ما بگیرند. خیلی سنگاندازی کردند. اما ما میخواستیم کاری کنیم که به وزرا بگوییم صنایعمان خوب است و شما وقت نمیگذارید و فکر نمیکنید. همینها، آنجا گفتند ما نخ تایر نداریم، من همان جا گفتم یا نخ تایر در داخل تولید میکنید یا من کارش را میزنم؟ بعد دولت تصویب کرد که بزنند. بعد من بدون اینکه ایران پولی بدهد، مناقصه بینالمللی گذاشتم و وزارت صنایع گفت این کار 250 میلیون دلار پول و سرمایه میخواهد. اما با مناقصه من، آلمان با 35 میلیون دلار برنده شد. آن هم نه اینکه پولی بخواهند. بلکه 25 درصد از محصول را قرار شد ببرند. * نخ تایر زنجان را ما درست کردیم بعد کیان تایر؛ فقط هم میخواستیم بگوییم چگونه میشود کشور را ساخت. چگونه میشود صنعت را مودی فای کرد بعد از آن هم «سیدی» زدیم. کپسول زدیم. در حالی که اینها میگفتند اینها »هایتک» هستند و نمیتوانید بزنید. تحریم هم بود اما ما این کار را کردیم تا نشان بدهیم میشود این کارها را کرد. اما به شرطی که از دانش استفاده کنیم. * این حرف معنیاش در ذهن عادی این است که وزارت اطلاعات قدرت دارد و همه از او میترسند و همه راهها برایش باز است. در حالی که اولاً این کار رشته ما نبود. دوماً راه هم برایمان باز نبود. همین حرفهایی که شما میزنید را آنها هم میزدند و میگفتند این کارها چه ربطی به وزارت اطلاعات دارد؟ فشار هم داشت اما ما کردیم و شد. * خیلی جوسازی شد. ما را خیلی زدند. چه کسانی زدند؟ همان شرکتهای خارجی به واسطه؛ آنهایی که منافع داخلیشان به خطر افتاد به واسطه پول دادند و تبلیغات کردند در روزنامهها علیه کار وزارت تا کار باز بماند. من که کار را تعطیل نکردم. اما خب بعد از من دیگر... * راجع به اقتصاد سوال کن؛ چرا در مورد وزارت سوال میکنی (خنده). میخواهیم رئیسجمهور شویم، خرابش میکنی. * امنیت اقتصادی چی هست؟ جوکه. ماجرای اختلاس وتخلف بانکی * میتوانم این را جواب بدهم اما وقتتان گرفته میشود. ببینید اصلاً همه اینها تقصیر شماهاست. تقصیر مطبوعات است. دروغین میگویید اختلاس. نه معنی اختلاس را میدانید. نه معنی تخلف اداری را میدانید. یک چیزی را شلوغ میکنید، بزرگش میکنید و تبلیغات میکنید. اختلاس یعنی توطئه برای بالا کشیدن اموال دولتی در همکاری با کارکن دولت. این چیزهایی که شما میگویید که اسمش اختلاس نیست. اینها تخلف در بانک و بنگاههای اقتصادی بوده. * نمیخواهم بگویم اصلاً خلافی رخ نداده اما اساس قضیه این است که سیستم نظارتی ما که یکیش همین آقای پورمحمدی باشد، سواد ندارد. سواد نظارت ندارد. یکیش هم خود مجلس؛ سواد نظارت ندارد. * نروید سراغ دوران وزارت من؛ اینها به درد شما نمیخورد. به درد جامعه هم نمیخورد. کسی هم چیزی گیرش نمیآید. نقد سیاست های ارزی * نمایندهها شما را سرکار گذاشتند. ببینید قیمت ارز بالا رفتنش چند عامل داشت. * کسانی هستند که در بازار یک میلیون تا 10 میلیون دلار میآورند و بازار را به هم میریزند. به همین دلیل من با بورس ارز مخالفت کردم. اینها میآیند با این کارشان قیمت دلار را بالا پایین میبرند. اینها اخلالگر بازار هستند و هیچ کشوری اجازه نمیدهد که اخلالگر در بازار کار کند. وظیفه وزارت دقیقاً همین است که این افراد را شناسایی کند و به قوه قضائیه اطلاع دهد. اگر وزارت اطلاعات این کار را کرده که هیچ؛ اگر نکرده که وظیفهاش را انجام نداده است. * بخواهیم قیمت ارز را پایین بیاوریم باید مرزها را ببندیم تا جلو قاچاق را بگیریم. یا مثلاً وقتی تحریم هستیم چرا باید قانون تجارت جهانی را اجرا کنیم؟ من الان صادقانه میگویم نمیدانم در این مورد وزارت اطلاعات چه کاری کرده یا نکرده. من واقعاً 16 سال است که دیگر در این وزارتخانه حضور ندارم. اما یک نفر هم میتواند با 50 میلیون دلار قیمت ارز را بالا و پایین برد. حالا جمشید بسمالله باشد یا... * ما باید تورم را به صفر برسانیم. من به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری این را گفتم. چون تورم به همه جامعه صدمه میزند. * وقتی خواستند یارانه بدهند من سخنرانی کردم در خبرگان که اگر شما از هدفمندی کسب درآمد داشتید یارانه بدهید به مردم. اگر به دست نیاوردید استقراض نکنید و اینها از بودجه وزارتخانهها پول برداشتند و یارانه به مردم دادند و حتی سه ماه زودتر دادند و حتی بیشتر از رقم مصوب دادند. اینها پول نداشتند، گفتند از بودجه فلان وزارتخانه برمیداریم و بعداً از فروش نفت و گاز جایگزین میکنیم اما بعد نشد و کم آمد، بعدش آمدند حدود 10 هزار تا از بانک مرکزی پول برداشتند.چرا مجلس از اول نظارت نکرد؟ مجلس مسوول است. * من از آقای توکلی لجم میگیرد. چون مطبوعاتی است و منبری است. شما یا میدانی دولت دارد استقراض میکند و برمیدارد یا نمیدانی. اگر نمیدانی که بیخود رفتی آنجا. * اگر نماینده ها زورشان نمیرسید بگویند آقا ما نمیتوانیم به وظیفه نمایندگیمان عمل کنیم. خب استعفا بدهند. چون نمیتوانی کار کنی خب استعفا بده.خب وقتی که نمیتوانند بیمار را خوب کنند باید استعفا بدهند. نماینده مجلسی که از انجام کارش ناتوان است، استعفا باید بدهد. * استیضاح چیه؟ الکی است. یا اینها ناظر بر حسن اجرای قانون هستند یا نیستند. یا مجلس در راس امور است یا نیست. باید از ریز و درشت کار دولت خبر داشته باشند. بگویند آقا ما این کارت را تصویب نکردیم. آقای احمدینژاد یا باید مصوبه مجلس داشته باشد یا اجازه رهبری داشته باشد. باید به بهمنی میگفتند آقا پول نده؛ اگر بدهی، همین الان پرونده برایت میکنیم میفرستیمت دادگاه؛ چون نمیتواند خلاف قانون کند. * این مجلس مهمترین کارش این بود که جلو احمدینژاد را بگیرد. این نماینده اگر ناتوان است باید استعفا بدهد اما این کار نکردند و تورم را به کشور تحمیل کردند. حالا راهحل این است که دولت 60 هزار میلیارد تومان به بانک مرکزی بدهی دارد حداقل نصفش را برگرداند به بانک مرکزی. تا حداقل قرض به بانک مرکزی پنج درصد تولید ناخالص ملی باشد نه 10 درصد. پنج درصد را به بانک مرکزی برگردانند. * دولت بزرگ شده، کلاه سرمان گذاشتند که سه وزارتخانه ادغام کردیم. اینها میآیند یک وزیری که نمیتوانست یک وزارتخانه را اداره کند مسوول دو وزارتخانه میکنند بعد اسمش را میگذارند کوچکسازی دولت. * ببینید دنیا پذیرفته که خر ایران از روی پل گذشته.بله؛ همین الان هم توقف غنیسازی کنیم مشکلی نیست. ایران دانش غنیسازی را میخواست که الان در اختیار دارد. حتی اگر آنها به ما حمله کنند. ما میخواستیم به جایی برسیم که از این جهت خاطرمان جمع شود. ما به این مرحله رسیدیم و تحمل تحریم هم کردیم. * هیچ مشکلی نیست. ایران در مورد هستهای خرش از پل گذشته است.لازم نداریم 20 درصد غنیسازی کنیم یا نه؛ چون دانشش را داریم. اینها هم از همین ناراحتند.ایران الان هر توافقی بکند در موضع ضعف نیست. برای همین هم آنها با پیشنهادهای ما موافقت نمیکنند. بدجنسها میدانند ایران توانایی دارد. * با رئیسجمهور باید تعامل کرد نه دعوا؛ اما نباید آن قدر هم شل بود که کسی در وزارتخانهاش دخالت کند. وزیر با رئیسجمهور باید تعامل کند. اما معنی تعامل یعنی یکجا من کوتاه میآیم یکجا رئیسجمهور. اما اگر جایی تشخیص دهم که کیان وزارت و منافع کشور ضربه میخورد تسلیم نمیشوم و در نهایت کنار میروم. اختیار رئیسجمهور است که بگوید از فردا نیا. یا من بگویم دیگر نمیایم. اما نباید گذاشت کار به اینجا برسد.
دیدگاه تان را بنویسید