نمره ممتاز زيباكلام به مذاکرهکنندگان ایرانی
انصافا و از منظري ديگر بغداد، اگر نگفته باشيم يك پيروزي، حداقل يك موفقيت بوده. دستكم يك نقطهعطف ميان ايران و غرب بود. دو مذاكرهكننده اصلي طرف ايراني توانستند به غربيها نشان دهند كه به دنبال يافتن راهحل و رسيدن به توافق هستند.
"صادق زيباكلام" در یادداشتی با عنوان "نمره ممتاز ديپلماتهاي ايراني" در روزنامه شرق نوشت: بسياري از تحليلگران مذاكرات بغداد را نوعي شكست ميدانند. سه دور مذاكرات سنگين و جدي كه ساعتها به طول انجاميد در نهایت منجر به هيچ توافقي ميان طرفين نشد. ايران بسته پيشنهادي خودش را مطرح و غربيها هم مواضع خودشان را اعلام كردند. نه ايرانيها مواضع غربيها را پذيرفتند و نه متقابلا غربيها روي خوش و عنايتي به مواضع ايران نشان دادند. بنابراين صاحبنظران نتيجهگيري ميكنند كه نشست بغداد عملا راه به جايي نبرد. اگر صرفا از اين منظر به نشست بغداد نگاه كنيم، چنين برداشتي درست است. واقعيت آن است كه در بغداد هيچ توافق مشخص و معيني صورت نگرفت. اما اين، همه بغداد نبود. انصافا و از منظري ديگر بغداد، اگر نگفته باشيم يك پيروزي، حداقل يك موفقيت بوده. دستكم يك نقطهعطف ميان ايران و غرب بود. دو مذاكرهكننده اصلي طرف ايراني توانستند به غربيها نشان دهند كه به دنبال يافتن راهحل و رسيدن به توافق هستند. اما اين همه موفقيت جليلي - باقري نبود. آنان ميتوانستند در همان دقايق اوليه ديدار و آغاز مذاكرات در روز چهارشنبه هم به غربيها اعلام كنند كه ايران در مذاكرات و رسيدن به توافق جدي است و نيازي نبود كه دو روز مذاكره كنند تا به اين نقطه برسند. جليلي و باقري ضمن آنكه به غربيها ميخواستند نشان دهند كه ايران جدي است، در عين حال هم بايد به غربيها نشان ميدادند كه ايران خط قرمزهايي دارد، ايران مصالح و منافعي دارد و خيلي هم حاضر نيست و نميتواند از آن مصالح و منافع عدول كند. بهنظر ميرسد آقايان جليلي و باقري كار خود را درست انجام دادهاند. اما چگونه ميتوان به چنين جمعبندياي رسيد؟ از اينجا كه اگر آنان صرفا نميخواستند به غربيها بگويند كه ايران خطوط قرمزي دارد و نميتواند از آن خطوط قرمز، تحت هيچ شرايطي عدول كند، در آن صورت، همان دور اول در روز چهارشنبه كفايت ميكرد. از سوي ديگر اگر آنها ميخواستند بگويند ما آمادهايم كه شما بفرماييد ايران چه كاري بايد انجام دهد، باز هم مذاكرات در همان دور اول چهارشنبه به پايان ميرسيد. هنر جليلي و باقري آن بود كه توانستند تعادل بسيار ظريف و درعينحال دشوار بين خط قرمزها در يكسو و تداوم مذاكره با غربيها را از سويي ديگر نگه دارند. همين نكته ظريف سبب شد كه غربيها به درستي باور كنند كه ايران به راستي خواهان رسيدن به يك توافق و مصالحه است ضمن آنكه حاضر نيست و نميخواهد از خيلي از خط قرمزهايش هم عقبنشيني كند. حاجت به گفتن نيست كه غربيها هم خطوط قرمزي براي خودشان دارند. هر فعاليتي كه به نحوي شايبه تمايل ايران براي توليد سلاح هستهاي را ايجاد كند براي آنان خط قرمز تلقي ميشود. ضمن آنكه با خيلي از برنامههاي هستهاي ديگرمان ممكن است مشكلي نداشته باشند يا خط قرمز برايشان تلقي نشود. پيشرفت و نقطهعطف مهمي كه در بغداد اتفاق افتاد، آن بود كه طرفين نشان دادند، نميخواهند ابعاد بحران انرژي پيچيدهتر شود. هر دو طرف مذاكره در بغداد نشان دادند كه جدي هستند و به دنبال خريد زمان و وقتكشي نيستند. نفس اينكه هم ما و هم غربيها توافق كرديم كه نزديك به سه هفته ديگر مجددا در مسكو بنشينيم پاي ميز مذاكره، آن هم بعد از دو روز مذاكره در بغداد، حكايت از آن دارد كه غربيها دريافتهاند كه ما در مورد حصول توافق درباره مساله هستهايمان جدي هستيم. در عين حال هم براي خودمان ملاك و معيارهايي داريم كه به راحتي از آنها نميگذريم. نفس اين باور و رسيدن به اين نقطه اتفاقا مهمترين دستاورد مذاكرات بغداد بود و از اين بابت بايد به جليلي و باقري نمرات بالايي داد.
دیدگاه تان را بنویسید