کیهان: سايت كلمه وابسته به موسوي و شوراي هماهنگي و اميرارجمند كه از خارج كشور به روز مي شود، چندي پيش در نوشته اي با امضاي «عده اي از زندانيان سياسي»(!؟)، افرادي چون تابش، كواكبيان و اعلمي را «دورو، فرصت طلب، قدرت طلب، تواب و...» توصيف و آنان را متهم به خيانت كرده بود. اكبر اعلمي در پاسخ به اين اقدام آمرانه و مافيايي، با اشاره به ادعاي كلمه مبني بر اينكه «اكثر مردم شما را به دليل نام نويسي ملامت مي كنند»، يادآور شد: اي كاش اين نمايندگان اكثريت مردم حداقل يك دليل علمي و قابل قبول براي درستي ادعاي خود ارائه مي دادند تا بنده با پي بردن به ناخرسندي «اكثر مردم» از ثبت نام خود در انتخابات و مصون ماندن از ملامت آنان، در اولين فرصت توبه نامه اي نوشته و به خاطر ارتكاب اين گناه نابخشودني از مردم پوزش بطلبم! مضحك تر اين كه بنده در سايتي، «اصلاح طلب سابق» خوانده شده ام كه خود دو سال است به صف رسانه هاي اصلاح طلب پيوسته است و دست اندركاران، پرده نشين اش هنوز هم جرأت و شهامت بيان نام و نشان خود را در داخل و يا خارج از كشور ندارند.
اعلمي در پاسخ خود همچنين به ارتباط دادن حوادث 2 سال گذشته به ثبت نام در انتخابات پرداخته و مي نويسد: نويسنده يا نويسندگان آن نامه، در انتهاي نوشتار خود به ثبت نام كنندگان اصلاح طلب نوشته اند كه شما بر سر قبري گريه مي كنيد كه مرده اي ندارد! بعد هم ندا آقاسلطان و خون كشته شدگان را دستمايه قرار داده اند. كلمه اي ها بايد پاسخ دهند كه آيا سركوب مربوط به همين 2 سال است و به زمان آقاي موسوي و جناب هاشمي مربوط نمي شود؟ كلمه اي ها قبل از اينكه مرا بخاطر ثبت نام در انتخاباتي كه نتيجه اش رد صلاحيت بوده مورد شماتت و هتاكي قرار دهند، به اين پرسش پاسخ دهند كه اگر قبر مورد ادعاي آنها مرده اي ندارد كه بر سر آن گريه كنيم، مراد كلمه اي ها و ديگر دوستان آنان در انتخابات سال 88 براي كدام مرده شيون و مويه كرده و ناخن بر سر و روي خود مي كشيدند!؟ آيا به تعبير آنها، اين قبر پس از ناكامي نامزد مورد نظر آنان در انتخابات، از مرده تهي شده است!؟ و همچنين بايد پاسخ دهند كه چرا در دوره هاي قبل، با هزار و يك بهانه و تراشيدن دليل و توجيه همه را به شركت در انتخابات تشويق مي كردند!؟ چرا در هر دوره از انتخابات و در شرايطي كه بسياري از
داوطلبان شركت در انتخابات مختلف از استفاده از حقوق اجتماعي خود محروم مي شدند، سران كلمه اي ها و پيروان و مريدان آنها با همه توش و توان خود در انتخابات از جمله انتخابات دهم رياست جمهوري شركت مي كردند؟ آيا داوطلب شدن امثال آقايان خاتمي، موسوي، كروبي، رفسنجاني و به قول شما كساني كه قبلاً در مجلس بوده اند و امروز در زندان به سر مي برند در انتخابات مختلف را هم ناشي از دورويي، فرصت طلبي و شوق رسيدن به قدرت مي پنداريد يا هركس به جز شما مصمم به استفاده از حقوق اجتماعي خود باشد مستحق برخورداري از چنين القابي است!؟ اگر اصرار آقاي موسوي براي شركت در انتخابات و پس از آن اصرار بر پيروزي اش در انتخابات را ناشي از شوق خدمت مي خوانيد، در اين صورت كم لطفي است كه امثال مرا از اين عنوان محروم كرده و ثبت نام كردن در انتخابات و رد صلاحيت شدن را ناشي از شوق رسيدن به قدرت به حساب آوريد!
عضو فراكسيون اصلاحات در مجلس ششم، گردانندگان كلمه را رنگرزهاي سياسي توصيف كرد و نوشت: بنده با اين قبيل جريان سازي ها و القائات رنگرزان سياست بيگانه نيستم و با ترفندهاي مقطعي آنها آشنايم و مي دانم كه هرگاه منافعشان ايجاب كند و خود از فرصت استفاده در انتخابات برخوردار شوند، با ده ها توجيه، حوض خالي (بخوانيد قبر خالي) را پر آب (بخوانيد داراي مرده) نشان مي دهند و برعكس هرگاه اقتضا كند، با توسل به ده ها توجيه ديگر حوض پر آب را خالي از آب (بخوانيد قبر را خالي ازمرده!) نشان خواهد داد!... هرگز براي كسي كه از شهامت لازم براي نوشتن يك نامه با نام و نشان و بدون تهمت و افترا حتي خطاب به امثال بنده، بي بهره است، كوچكترين ارزشي قائل نيستم و اين نشان مي دهد كه زندان رفتن چنين افرادي هم از روي هوي و هوس و يا ناخودآگاه و غيرقابل اجتناب بوده است و پرواضح است كه فرجام مبارزات چنين افراد دن كيشوت گونه اي هم چيزي جز توبه و اظهار ندامت و پشيماني در مقابل دوربين نيست!
وي در پايان نوشت: از قديم گفته اند هر گردي گردو نيست، لذا ارزش و اعتبار هر زنداني سياسي در نزد مردم هم به عقيده و مرام و دلايل زنداني شدنش و ميزان پايداري اش بستگي دارد.و الا زنداني شدن به خاطر يك كانديداي خاص و يا در اعتراض به نتايج يك انتخابات با هدف جانبداري از يك كانديداي خاص الزاماً به كسي ارزش و اعتبار نمي دهد تا چه رسد به اين كه او جزو توابين باشد و حتي از نوشتن نام و نشان خود در زير يك بيانيه هتاكانه هم بيم و هراس داشته باشد. كساني كه حتي حاضر نيستند براي نوشتن يك نامه سرگشاده به امثال بنده مسئوليت آن را هم پذيرفته و حداقل امضاي خود را پاي چنين نامه اي بگذارند، براساس كدام منطق سياسي به خود اجازه مي دهند تا در نقش يك رهبري سياسي از كساني كه خود در ميدان سياست چندين پيراهن بيشتر از آنها پاره كرده اند و همواره با نام و نشان كامل مواضع خود را صريح و شفاف بيان كرده و مي كنند، انتظار پيروي داشته باشند!؟... كلمه اي ها تمام هنرشان اين است كه در دنياي مجازي با نام مستعار نقش قهرماناني پوشالي را بازي مي كنند.
دیدگاه تان را بنویسید