روان‌شناسی سیاسی احزاب

کد خبر: 160826

حمید اسکندری/بررسی عملکرد احزاب و گروه‌های سیاسی در هر جامعه‌ای مورد توجه محافل سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنجامعه قرار داشته که در این بین قشر جوان....

آتی: بررسی عملکرد احزاب و گروه‌های سیاسی در هر جامعه‌ای مورد توجه محافل سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنجامعه قرار داشته که در این بین قشر جوان به دلایل مختلف از جمله کنجکاوی‌های ذاتی، ماجراجویی، زودرنجی در مواجهه با مشکلات، نداشتن تجربه در زندگی، سرخوردگی و ناکامی‌های روانی بیشترین گرایش به سمت گروه‌های سیاسی را از خود نشان می‌دهند. تشدید فعالیت گروه‌های سیاسی به طور عمده به دنبال تحولات ناشی از تحرکات اجتماعی فراگیر در سطح جامعه از سیری صعودی برخوردار می‌گردد و رهبران این گروه‌ها نیز با بهره‌گیری از شرایط پیش آمده تلاش مضاعفی را در جهت مطرح نمودن گروه، بافت سازمانی و شخصیتی آن به کار می‌بندند که موفقیت این امر ارتباط مستقیمی با راه کارهای روانی متخذه توسط تشکیلات گروه دارد. به عبارتی هر چه این راه‌کار‌ها ماهرانه‌تر و عمیق‌تر صورت پذیرد، موفقیت گروه در جذب، حفظ و نگهداری نیرو‌ها ملموس‌تر و آسان‌تر خواهد بود. موضوع مقاله حاضر که تحت عنوان «روان‌شناسی گروه‌های سیاسی» ارایه می‌گردد، تلاشی است به منظور ارایه بافت روانی گروه‌های سیاسی، علل موفقیت‌ها و شکست‌های گروه در دسترسی به اهداف و راهبرد خود. اگرچه تاکنون مطالب و نوشته‌های مختلفی در این خصوص تهیه و به اشکال مختلف ارایه شده با این حال به این مقاله تلاش دارد گام دیگری را در این مسیر برای علاقمندان به مباحت پژوهشی مرتبط با روان‌شناسی احزاب ارایه دهد که امید است مورد توجه قرار گیرد. مفهوم روان‌شناسی سیاسی: روان‌شناسی سیاسی علمی است که از دو بخش متأثر است. از یک سو از روان‌شناسی و حوزه‌های مختلف آن و از سوی دیگر از علوم سیاسی و سیاست‌گذاران. چون موضوع و حوزه مطالعه این دو زمینه از دانش بشری انسان است، این دو علم در حوزه‌ای جدید تحت عنوان «روان‌شناسی سیاسی» به هم پیوند خورده است. روان‌شناسی سیاسی درصدد است برخی از ضروری‌ترین سؤال‌های سیاسی را پاسخ دهد. اینکه چگونه انسان گرایش‌های سیاسی اولیه را می‌آموزد؟ چگونه افکار می‌تواند تغییر کند؟ چگونه افراد تصمیم می‌گیرند؟ چرا جمعیت‌هایی که به طور سنتی مطیع هستند، به یک باره درخواست دگرگونی، نظام مسلط را مقهور خود می‌سازند؟ چرا افراطی‌ها، افراطی و مقتدران متقدر هستند؟ روان‌شناسی تقریباً با همه جنبه‌های زندگی انسان ارتباط دارد. پژوهش‌های روان‌شناختی در تمام زمینه‌های زندگی فردی و روانی توسعه دارد. به‌‌ همان اندازه که جامعه پیچیده‌تر شده، روان‌شناسی هم به صورت روزافزونی نقش مهمتری در حل مسائل آدمی بازی کرده است. روان‌شناسان با انواع بسیاری از رفتار‌ها سر و کار دارند که برخی از آن‌ها از اهمیت گسترده‌ای برخوردارند. با توجه به اینکه تحول آدمی در چارچوب بافتی از اشخاص دیگر از قبیل والدین، برادران و خواهران، هم‌بازی‌ها، همکلاسی‌ها و... صورت می‌گیرد، قسمت عمده آن ماهیت اجتماعی دارد. روان‌شناسی اجتماعی به عنوان شاخه‌ای از روان‌شناسی به مطالعه رفتار انسان در ارتباطات اجتماعی می‌پردازد و یا رفتار فرد را در گروه‌های اجتماعی و روابط میان گروه‌ها را مورد مطالعه قرار می‌دهد. مفهوم روان‌شناسی روان‌شناسی سیاسی به عنوان شاخه‌ای از روان‌شناسی اجتماعی، علم سیاست را به داده‌های ارزشمند مجهز و سیاست‌شناس را به بررسی تجربی و رفتار سیاسی تشویق می‌کند. او را از بخش ناهوشیار و نیز عوامل غیرمنطقی قالب‌پذیری رفتار بشر مطلع می‌سازد و کاملاً آشکار می‌شود که انسان با وجگود اینکه از عقل و منطق برخوردار است، در اغلب موارد بدون سنجش و تأمل زیاد رفتار می‌کند. روان‌شناسی می‌تواند‌شناختی درست از درون جامعه در اختیار سیاست بگذارد. یک تصمیم، یک اظهارنظر و یک نطق سیاسی اگر با بررسی روان‌شناسی همراه نباشد چه بسا قدرت حاکم را دچار عواقب نامطلوب سازد. پیدا کردن توان افراد، به خدمت گرفتن این توانایی‌ها در رسیدن به اهداف،‌‌ همان بهره‌گیری از روان‌شناسی در سیاست است که این موضوع در باره احراب نیزصدق دارد. تعریف‌حزب‌: واژه‌حزب‌معادل‌ Partyدر زبان‌انگلیسی‌و Parti در زبان‌فرانسه‌است‌. بنابراین‌حزب‌یک‌واژه‌غربی‌است‌که‌بهترین‌معادل‌آن‌را در فارسی‌گروه‌یا دسته‌به‌کار می‌برند، اگر چه‌معنای‌این‌دو واژه‌در زبانهای‌اروپایی‌با الفاظ دیگری‌به‌کار رفته‌است‌. مثلا گروه‌را Groupو دسته‌را Fractionمی‌نامند، اما در فرهنگ‌سیاسی‌ ایران واژه ‌حزب‌مترادف‌با همان‌ Party در زبان‌های‌ اروپایی‌ به کار رفته‌و رایج‌است. ‌ (تبریزنیا، ۱۳۷۱: ۲۵) اصولا کلمه‌حزب‌یکی‌از واژه‌های‌مربوط به‌علوم‌اجتماعی‌است‌و این‌علم‌مانند سایر علوم‌مثل‌ریاضی‌جنبه‌ اطلاقی‌ندارد. از این رو تعریف‌آن‌نیز ثابت‌نبوده‌و اندیشمندان‌سیاسی‌و اجتماعی‌هر یک‌براساس‌بینش‌و دیدگاه‌خود به‌تعریف‌آن‌پرداخته‌اند. اما آن‌چه‌که‌از می‌ان‌این‌تعاریف‌استنباط می‌شود آن‌است‌که‌تمامی‌از یک‌سیاق‌و محتوا بحث‌می‌کنند که‌در زیر به‌برخی‌از این‌تعاریف‌اشاره‌می‌شود: «ادموند برک‌»: حزب‌گروهی‌از افراد جامعه‌است‌که‌با یکدیگر متحد شده‌ و برمبنای‌اصول‌خاصی‌ که ‌مورد قبول‌همه‌آن‌ها است‌برای‌حفظ و توسعه‌منافع‌ملی‌می‌کوشند (ابوالحمد، ۱۳۷۰: ۳۱۹). «موریس‌دورژه»: حزب، گروه‌های‌بنیان‌یافته‌، منظم‌و مرتبی‌هستند که‌برای‌مبارزه‌و در راه‌قدرت‌ساخته‌شده‌اند و منافع‌و هدف‌های‌نیروهای‌اجتماعی‌گوناگون‌را بیان‌می‌کنند و خود هم‌به‌درستی‌وسیله‌عمل‌سیاسی‌آنان‌هستند «(تبریزنیا، ه‌مان: ۲۶). » علی‌شریعتی‌ «: حزب‌عبارت‌است‌از سازمان‌اجتماعی‌متشکل‌که‌دارای‌جهان‌بینی، ایدئولوژی‌، فلسفه‌، تاریخ‌، نظام‌اجتماعی‌ایده‌آل‌، پایگاه‌طبقاتی‌، جهت‌گیری‌طبقاتی‌، رهبری‌اجتماعی‌، فلسفه‌سیاسی‌، جهت‌گیری‌سیاسی، سنت، شعار، راهبرد، تاکتیک‌مبارزه‌و آرمان‌بوده‌و می‌خواهد وضع‌موجود را در انسان‌، جامعه‌، ملت‌یا طبقه‌های‌خاص‌ (جهانی‌، ملی‌، طبقاتی‌) تغییر دهد و وضع‌مطلوبی‌را جانشین‌آن‌سازد (عالم، ۱۳۷۳: ۱۱) » ابوالفضل‌قاضی «‌: حزب‌سیاسی‌به‌سازمان‌سیاسی‌گفته‌می‌شود که‌در سطوح‌محلی‌و ملی‌زیر لوای‌دفاع‌از مردم‌، در قالب‌مسلک‌و مکتب‌شخصی‌شکل‌می‌گیرند و شهروندان‌را براساس‌اصول‌مورد قبول‌با منافع‌موردنظر خود گرد می‌آورند و متشکل‌می‌سازند تا به‌اهداف‌اساسی‌خود که‌همانا فتح‌قدرت‌و اجرای‌آن‌باشد، دست‌یابند (قاضی، ۱۳۷۱: ۷۱۳). به‌نظر می‌رسد که‌یکی‌از مناسب‌ترین‌و کامل‌ترین‌تعاریف‌مربوط به‌حزب‌در قانون‌احزاب‌جمهوری‌اسلامی‌ایران‌آمده‌است‌که‌به‌بیان‌مؤلفه‌های‌مشخصی‌که‌معمولاً یک‌حزب‌دارد، می‌پردازد. مؤلفه‌ها یعنی‌سازماندهی‌و تشکیلات‌، ایدئولوژی، قانونی‌بودن‌و مبارزه‌برای‌کسب‌قدرت‌، مؤلفه‌های‌اصلی‌حزب‌بوده‌و نبود هر یک‌از آن‌ها منجر به‌ایجاد تشکیلات‌غیرحزبی‌می‌شود. طبق‌قانون‌احزاب‌: حزب‌، جمعیت، انجمن، سازمان‌سیاسی‌و امثال‌آن‌ها تشکیلاتی‌است‌که‌دارای‌مرام‌نامه‌و اساس‌نامه‌بوده‌و توسط یک‌گروه‌از اشخاص‌حقیقی‌معتقد به‌آرمان‌ها و مشی‌سیاسی‌معین‌تأسیس‌شده‌و اهداف‌، برنامه‌ها و رفتار آن‌با اصول‌اداره‌کشور و خط مشی‌کلی‌نظام‌ج‌. ا. ا مربوط است‌. روند شکل‌گیری احزاب‌ با وجود سال‌ها تحقیق‌هنوز اسناد و مدارک‌ناقصی‌درباره‌احزاب‌وجود دارد و با وجود آثار منتشره‌توسط بزرگان‌علوم‌سیاسی‌و اجتماعی‌نقایص‌و ابهامات‌موجود کماکان‌باقی‌است‌. شاید یکی‌از دلایل‌مهم‌و قابل‌توجهی‌که‌می‌توان‌بدان‌استناد نمود، این است‌که‌هر یک‌از آن‌ها براساس‌دیدگاه‌ها و شرایط موجود جامعه ‌خود به‌کنکاش‌پیرامون‌حزب‌دست‌زده‌اند. در واقع‌، می‌توان‌گفت‌که‌چون‌سرآغاز پیدایش‌احزاب‌در مغرب‌زمین‌بوده‌، اندیشمندان‌غربی‌با محور قراردادن‌وضعیت‌احزاب‌اروپایی‌مثل‌حزب‌کارگر یا محافظه‌کار انگلیس‌، حزب‌ سوسیالیست‌فرانسه‌، حزب‌فاشیست‌ایتالیا و نازیست‌آلمان‌تحقیقات‌حزبی‌خود را به‌انجام‌رسانیده‌اند. در مورد احزابی‌که‌در کشورهای‌جهان‌سوم‌پا به‌عرصه‌وجود نهاده‌اند، می‌توان‌گفت‌تقریباً همه آن‌ها الگوهای‌احزاب‌غربی‌را محور قرار داده‌و استراتژی‌و خط‌مشی‌مبارزاتی‌و سیاسی‌آن‌ها را انتخاب‌کرده‌اند. اصولا زمینه‌های‌اولیه‌پیدایش‌احزاب‌، در نظام‌های‌باستان‌پیدا شد. در این‌نظام‌ها» گروه‌هایی‌را که‌موجب‌تقسیم‌جمهوری‌ها می‌شدند، حزب‌می‌خواندند. در ایتالیای‌عهد رنساس‌دسته‌هایی‌را که‌دور افرادی‌مجتمع‌می‌شدند حزب‌می‌نامیدند. باشگاه‌هایی‌را که‌محل‌اجتماع‌نمایندگان‌مجالس‌انقلابی‌بوده‌و همچنین‌کارگروه‌هایی را که‌فراهم‌آورنده‌ی مقدمات‌انتخابات‌با شرط میزان‌پرداخت‌مالیات‌رأی‌دهندگان‌بودند، حزب‌می‌نامیدند. دربرابر این‌گروه‌ها دسته‌ای‌دیگر مرکب‌از سازمان‌های‌وسیع‌که‌مبیّن‌افکار عمومی‌در دموکراسی‌های‌نوین‌هستند نیز حزب‌نامیده‌می‌شوند «(دورژه، ۱۳۵۷: ۲۳) روند تحول‌تدریجی‌احزاب‌که‌به‌شکل‌سیاسی‌پابه‌عرصه‌سیاست‌نهادند از اواخر قرن‌۱۸ برای‌اولین‌بار درآمریکا و سپس‌در اوایل‌قرن‌۱۹ در اروپا شکل‌گرفت‌. پیدایش‌این‌احزاب‌که‌با رواج‌دموکراسی‌و سیستم‌پارلمانتاریستی‌و انتخابات‌همراه‌بود به‌سرعت‌در سراسر اروپا، خصوصا کشورهای‌انگلیس‌و فرانسه‌گسترش‌و توسعه‌یافت‌. این‌احزاب‌که‌در آغاز به‌شکل‌کمیته‌های‌انتخاباتی‌ظاهر شدند و دست‌به‌انجام‌تحرکات‌سیاسی‌زده‌ بودند، به طور عمده پس‌از پایان‌انتخابات‌منحل‌و یا حداقل‌از حضور کم‌رنگ‌تری‌در صحنه‌جامعه‌برخوردار می‌شدند. احزاب‌سیاسی‌که‌امروزه‌در اغلب‌کشورهای‌جهان‌در صحنه‌پیکار سیاسی‌حضوری‌فعال‌دارند، در گذشته‌نه‌چندان‌دور طی‌یک‌فرایند همه‌جانبه‌سیاسی‌واجتماعی‌به‌صورتی‌که‌امروز ما می‌شناسیم‌شکل‌گرفتند. این‌سازمان‌های‌پایدار که‌در سطح‌ملی‌پیکار سیاسی‌راعینیت‌می‌بخشند پس‌از یک‌قرن‌تحمل‌تدریجی‌در پایان‌قرن‌۱۹ در اروپا و قبل‌از آن‌در آمریکا پا به‌عرصه‌سیاست‌نهادند و به‌نام‌احزاب‌سیاسی‌جدید شناخته‌شدند. صفت‌جدید از آن‌جهت‌اضافه‌شد که‌بار بسیاری‌ازاتهامات‌و بدبینی‌ها را از دامان‌این‌پدیده‌های‌نوظهور بزداید و حد فاصلی‌بین‌گذشته‌و حال‌احزاب‌ترسیم‌کند» (نقیب‌زاده، ۱۳۶۰: ۱۳). دامنه‌ظهور و پیدایش‌احزاب‌پس‌از اروپا به‌سایر کشورهای‌جهان‌هم‌کشیده‌شد و دراکثر قریب‌باتفاق‌این‌کشور‌ها ظهور احزاب‌هم زمان‌با پیدایش‌مباحث‌پارلمانی‌و انتخاباتی‌بود حتی‌در ایران‌نیز احزاب‌ظهور خود را هم زمان‌با انقلاب‌مشروطیت‌اعلام‌داشتند. یعنی‌در آستانه‌مشروطیت‌و به‌موازات‌رشد انقلاب‌بود که‌فعالیت‌های‌سیاسی‌جامعه‌شکل‌نوینی‌به‌خود گرفت‌. در مرحله‌اول‌در بطن‌جامعه‌ایرانی‌زمینه‌تشکیل‌انجمن‌های‌سیاسی‌به‌وجود آمد و در مرحله‌بعدی‌که‌با گشایش‌دوره‌سوم‌مجلس‌شورای‌ملی‌آغاز می‌شود، احزاب‌جنبه‌علنی‌و آشکار به‌خود گرفتند و به‌عنوان‌یک‌نهاد سیاسی‌در جامعه‌ظاهر شدند. حتی‌درکنار احزاب‌عمده‌سیاسی‌انجمن‌های‌محلی‌نیز به‌سرعت‌در تمام‌محلات‌تهران‌و شهرهای‌بزرگ‌مانند تبریز، مشهد، رشت‌و اصفهان‌به‌وجود آمدند و به‌گفته‌تقی‌زاده‌انجمن‌های‌طهران‌۱۴۰ عدد بودند و مجامع‌ولایات‌به‌۱۱۰ سازمان‌می‌رسیده‌است. کسروی‌در تاریخ‌مشروطه‌ایران‌انجمن‌های‌تهران‌را به‌۱۸۰ رسانیده‌است‌ (تبریزنیا، ه‌مان: ۱۴۴). عملکرد احزاب‌ «نه‌کسی‌در آغاز به‌تعریف‌حزب‌پرداخت‌و نه‌مرجعی‌حدود و وظایف‌و اختیارات‌آن‌را تعیین‌کرد. تنها برای‌اولین‌بار پس‌از جنگ ‌جهانی‌دوم‌کشورهای‌ایتالیا، آلمان‌و فرانسه‌به طور مختصر با اختصاص‌یک‌ماده‌در قانون ‌اساسی‌به‌نقش‌حزب‌آن‌هم‌در محدوده‌گزارش‌انتخاباتی‌سخن‌به‌میان‌آوردند. در واقع‌از نقطه‌نظر کلاسیک‌نقش ‌حزب‌بر مشارکت‌در انتخابات‌محدود می‌شود و از این‌دیدگاه‌عملکرد حزب‌را می‌توان‌به‌سه‌مقوله‌منحصر دانست‌: شکل‌دادن‌به‌افکار عمومی‌، دستچین‌کردن‌نامزدهای‌انتخاباتی‌و سازمان‌دادن‌به‌انتخاب‌شدگان» (نقیب‌زاده، ۱۳۶۸: ۱۳). اگر چه‌احزاب‌در ابتدای‌حرکت‌سنگ‌بنای‌اصلی‌خود را بر روی‌محورهای‌یاد شده‌قرار دادند، ولی‌با گذشت‌ زمان‌و توسعه‌علوم‌اجتماعی‌و دگرگونی‌های‌ایجاد شده‌عملکرد احزاب‌از چارچوب‌تحلیل‌های‌کلاسیک‌خارج‌وگستره‌وسیعتری‌را به‌خود اختصاص‌داد. بسیاری‌از احزاب‌با شعارهای‌عوام‌فریبانه‌سعی‌داشتند حوزه‌عمل‌خود را بیشتر از آن‌چه‌واقعی‌می‌نمود نشان‌دهند و همان‌گونه‌که‌ «ماکس‌وبر» می‌گوید: هر چه‌شعارهای‌حزب‌دور‌تر و دراز‌تر باشد فاصله‌آن‌با واقع‌بینی‌واختلاف‌حرف‌و عمل‌بیشتر است‌. مطالعات‌جامعه‌شناسی‌از جمله‌رفتار گرائی‌و عملکردگرائی‌که‌به‌مطالعه‌همه‌جانبه‌عملکرد سازمان‌ها و نهادهای‌اجتماعی‌تأکید دارد سبب‌شد، مطالعات‌مربوط به‌عملکرد احزاب‌از زوایای‌گوناگون‌مورد توجه‌قرار گیرد. در جوامع‌غربی‌زندگی‌سیاسی‌در وجود احزاب‌خلاصه‌می‌شود و هر کشور دیگری‌که‌بخواهد قدم‌در راه‌ توسعه‌و پیشرفت‌سیاسی‌ (به‌این‌سبک‌) بگذارد ناگزیر از پذیرش‌نقش‌تعیین‌کننده‌احزاب‌خواهد بود زیرا مشارکت‌مردم‌از یک‌طرف‌و حفظ رابطه‌بین‌حاکمان‌و حکومت‌شوندگان‌و در نتیجه‌حفظ و تدوام‌نظام از طرف‌دیگر موقوف‌به‌فعالیت‌صحیح‌و آزادانه‌احزاب‌است (بی‌نام، ۱۳۷۴: ۱۵) احزاب‌در جوامع‌غربی‌به‌عنوان‌عوامل‌تأثیرگذار بر نهادهای‌سیاسی‌، اجتماعی‌محسوب‌می‌شوند در واقع‌قدرت‌سیاسی‌و اجتماعی‌را شکل‌می‌دهند. این‌روند در جوامعی‌که‌از یک‌حزب‌واحد برخوردار هستند، نمود بیشتر داشته‌و بر تمامی‌مسائل‌اجتماعی‌، سیاسی‌، اقتصادی‌و فرهنگی‌تأثیر می‌گذارد، مثل‌جوامع‌ کمونیستی‌که‌به‌تمامی‌موارد فوق‌اشراف و احاطه‌دارد (تبریزنیا، ه‌مان: ۲۳۷) بر این اساس می‌توان‌گفت‌مهم‌ترین‌محورهای‌عملکرد احزاب‌را در محورهای زیر مورد توجه قرار دارد: - احزاب‌به‌عنوان‌میانجی‌بین‌دولت‌و جامعه‌می‌توانند تقاضا‌ها را کانالیزه‌کنند. - وجود احزاب‌در جوامع‌می‌تواند همبستگی‌مردمی‌را افزایش‌دهد. - حزب‌به‌عنوان‌یک‌تشکیلات‌نهادینه‌شده‌می‌تواند درجامعه‌مشارکت‌سیاسی‌داشته‌باشد. - حزب‌کانال‌مساعدی‌برای‌تأثیرگذاری‌در تصمیم‌گیری‌های‌حکومت‌است‌. - حزب‌زمینه‌های‌مشارکت‌سیاسی‌را فراهم‌می‌سازد. - حزب‌با تحرک‌احساسات‌مردمی‌به‌تقویت‌دولت‌می‌پردازد. - حزب‌با توسعه‌و گسترش‌زمینه‌های‌هم‌گرایی‌تضادهای‌سیاسی‌را حل‌وفصل‌می‌کند. - حزب‌می‌تواند افکار عمومی‌را شکل‌دهد. - در مبحث‌انتخابات‌نامزدهای‌انتخاباتی‌را دست‌چین‌و معرفی‌می‌کند. اگر چه‌بسیاری‌از اندیشمندان‌سیاسی‌معتقدند که ‌ «هیچ‌حرکت‌سیاسی‌تقریبا بدون‌مشارکت‌احزاب‌صورت ‌نمی‌گیرد و این‌احزاب‌هستند که‌جریانات‌سیاسی‌را در کشور رقم‌می‌زنند». با این‌حال‌تحرکات‌سیاسی‌قابل ‌توجهی‌در سطح‌جهان‌وجود داشتند که‌بدون‌شکل‌گیری‌ریشه‌ای‌احزاب‌در وجود آن‌ها پیدا شد و یا اگر هم‌احزاب ‌در ابتدای‌حرکت‌آن‌در این‌مسیر قرار داشتند در اندک‌زمان‌کوتاهی‌از صحنه‌حذف‌شدند و در نهایت‌با گذشت‌زمان‌و گسترش‌تحرکات‌حتی‌در برخی موارد منجر به سقوط دولت‌ها و حکومت‌ها نیز شده است‌. بنابراین‌می‌توان‌مدعی‌شد احزاب‌سیاسی‌غرب‌هم‌که‌به‌ظاهر خود را متشکل‌و منسجم‌نشان‌می‌دادند در مقاطع‌مختلف‌دچار تزلزل‌شده‌وحتی‌از صحنه‌های‌سیاسی‌حذف‌شدند. به هر حال دلایلی‌وجود داشته‌است‌که‌منجر به‌بروز چنین ‌حالتی‌شده است. «حمید مولانا» مهمترین‌این‌دلایل‌را به‌شرح‌زیر برمی‌شمارد: ۱- از جنبه‌و دیدگاه‌افکار عمومی‌احزاب‌سیاسی‌ابزار نفاق‌شده‌اند و نه‌وسائل‌تشکیل‌و اتحاد بسیج‌ملی‌. -۲ احزاب‌سیاسی‌برای جلب‌و تحصیل‌قدرت‌سیاسی‌اصول‌اخلاقی‌و شرعی‌و عرفی‌را زیرپا می‌گذارند. -۳ احزاب‌سیاسی‌برنامه‌های‌مشخص‌و راه‌عمل‌های‌واقعی‌که‌بتوانند مشکلات‌اقتصادی‌و اجتماعی‌وفرهنگی‌جامعه‌و مردم‌را حل‌کنند، ندارند. -۴ احزاب‌سیاسی‌خود در فساد شخصی‌و گروهی‌غوطه‌ور هستند و تبهکاری‌و سوءاستفاده مالی‌ می‌ان‌رهبران‌احزاب‌سیاسی‌اعتماد مردم‌را به‌این‌سازمان‌ها تقلیل‌داده‌است‌. -۵احزاب‌سیاسی‌شخصیت‌بارز خود را در مورد نزدیکی‌و تماس‌مستقیم‌با مردم‌از دست‌داده‌اند و با استفاده‌از روش‌های‌بازاریابی‌و با پشتیبانی‌عناصر و بنگاه‌های‌اقتصادی‌و مالی‌ارتباطات‌انسانی‌و گروهی‌را به‌نوعی‌داد و ستد و آگهی‌تبدیل‌کرده‌اند. -۶گسترش‌شبکه‌های‌ارتباطی‌به خصوص وسایل‌جمعی‌ الکترونی‌توسط ماهواره‌و تلویزیون ‌ و حتی‌رایانه، انحصار بسیج‌افراد و گروه‌ها را که‌سال‌ها به‌احزاب‌سیاسی‌تعلق‌داشتند برهم‌زده‌و افراد و گروه‌های‌مختلف‌باتکیه‌به‌این‌شبکه‌ها با سازمان‌های‌سنتی‌و احزاب‌قدیمی‌و رسمی‌سیاسی‌رقابت‌می‌کنند. -۷ رهبری‌احزاب‌فاقد اقتدار معنوی‌و پیشوایی‌بوده‌و محبوبیت‌آن‌ها به علت‌این‌که‌قدرت‌و استفاده‌شخصی‌رابه‌منافع‌اجتماعی‌ترجیح‌می‌دهند از می‌ان‌رفته‌است‌» شاید به‌همین‌دلیل‌است‌که‌بسیاری‌از بزرگان‌سیاست‌با فلسفه‌وجودی‌احزاب‌مخالف‌بوده‌و وجود آن‌ها راخطری‌بالقوه‌برای‌امنیت‌ملی‌کشور خود تلقی‌نموده‌و به‌شدت‌مخالف‌آن‌بوده‌اند. به طور مثال‌، «جرج ‌واشنگتن» ‌در مراسم‌خاتمه‌ریاست‌جمهوری‌خود از مضرات‌احزاب‌سیاسی‌صحبت‌کرد. «جیمز مدیسون» ‌دیگر رئیس‌جمهور آمریکا جایی‌برای‌احزاب‌سیاسی‌که‌در مسیر قانون‌اساسی‌باشد پیدا نکرد، «توماس‌جفرسون» یکی‌از پیشوایان‌و متفکرین‌سیاسی‌آمریکا که‌خود یکی‌از عمارین‌تأسیس‌احزاب‌سیاسی‌به‌شمار می‌رود نظریات‌بدبینانه‌ای‌نسبت‌به‌احزاب‌داشت‌، «دانتون» ‌در مورد حزب‌معتقد بود فقط یک‌حزب‌آن‌هم‌حزب‌مردم‌می‌تواند وجود داشته‌باشد، «استروگوسکی» ‌ حزب‌را پس‌از تشکیل‌سد راه‌دموکراسی‌می‌بیند، «روبرت‌میخلز» معتقد به‌حاکمیت‌قانون‌آهنین‌الیگارشی‌در تمامی‌گروه‌هاست‌و از دگردیسی‌انسان‌در کوره‌حزب‌سخن‌می‌گوید، «ماکس‌وبر» با تاکید بر اهمیت‌رهبری‌در احزاب‌سیاسی‌فرجام‌انسان‌حزبی‌را در تبدیل‌شدن‌به‌نوعی‌حیوان‌رأی‌دهنده‌می‌بیند که‌کاری‌جز اطاعت‌از دستورهای‌رهبری‌ندارد «(مولانا، ۱۳۷۴: ۱۵). در حکومت‌ها و نظام‌هایی‌که‌دین‌از سیاست‌جداست‌از جنبه‌تئوری‌قدرت‌از مردم‌بوده‌و به‌ مردم‌تعلق‌دارد و بنابراین‌رقابت‌مردم‌برای‌بدست‌گرفتن‌حکومت‌و قدرت‌مشروع‌به نظر می‌رسد. در نظام‌اسلامی‌ قدرت‌و حاکمیت‌به‌خدا تعلق‌دارد و مردم‌دعوت‌می‌شوند که‌در خدمت‌حکومت‌اسلامی‌و به‌نفع‌آن‌فعالیت‌و خدمت‌کنند و نه‌علیه‌آن‌و رقابت‌با آن. مبنای‌حکومت‌اسلامی‌توحید، نبوت‌، امامت‌و وحدت‌اسلامی‌است‌. زیرا منظور و هدف‌احزاب‌سیاسی‌جهت‌کسب‌قدرت‌است‌. کسب‌قدرت‌گناه‌سیاسی‌نیست‌و برعکس‌ازضروریات‌سیاست‌است‌ولی‌کسب‌قدرت‌به‌خاطر قدرت‌با اصول‌اسلامی‌مغایرت‌دارد.. بنابراین‌می‌توان‌گفت‌احزاب‌سیاسی‌دارای‌مضراتی‌نیز هستند که‌» ابوالحمد «در کتاب‌مبانی‌سیاست‌این ‌مضرات‌را به‌شرح‌زیر برمی‌شمارد: ۱- حزب‌مزاحم‌آزادی‌فردی‌است‌ ۲- وجود حزب‌برای‌وحدت‌ملی‌زیان‌بار است‌ ۳- حزب‌به‌ناروا به‌همه‌مسائل‌رنگ‌سیاسی‌می‌دهد ۴- حزب‌دشمن‌دموکراسی‌است‌ شیوه‌های روانی جذب نیرو توسط احزاب و گروه‌های سیاسی: از مهم‌ترین عناصر تشکیل دهنده نظام‌های باز، عوامل انسانی این نظام‌ها است که بدون وجود آن، این نظام مفهومی نخواهد داشت. بنابراین مهم‌ترین موضوع در بررسی سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... نیروی انسانی آن مجموعه خواهد بود. در عین حال نیروی انسانی مناسب موجب اقتدار و توانایی گروه را فراهم می‌آورد و به همین علت است که تصمیم‌گیران گروه و سازمان‌ها جذب نیرو را از مهم‌ترین وظایف خود دانسته و با تبلیغ مرام و مسلک گروه یا سازمان به آن اهتمام می‌ورزند. مرام و مسلک به طور کلی در مورد احزاب سیاسی و چارچوبی برای نمایش اهداف سیاسی دور و نزدیک حزب است و قالبی برای شناسایی برنامه‌ها، خط‌مشی و مرام برای پیروان حزبی وسیله همیشگی است و مهم‌ترین عامل فکری پیونده دهنده اعضا است. بسیاری از رهبران گروه‌ها برای جذب بیشتر نیرو دست به نوعی تبلیغات بر روی اساسنامه و مرام‌نامه‌های تدوین شده زده و نقش عوام فریبانه‌ای را بازی می‌کنند. در این حالت رهبر گروه سعی می‌کند با نوشتار و سخنان خود به فریفتن توده مردم بپردازد. » نقیب‌زاده «در مورد نقش عوام‌فریبانه می‌گوید: «وجه مشخصه عوام فریب سخنوری است. این سحر سخنی است که می‌تواند توده‌ها را تسخیر کرده و به افسون آن‌ها بپردازد. عوام‌فریبی، تبلیغات و القائات و هر شیوه دیگری که به انحراف اذهان از واقعیت‌ها بپردازد نه تنها به آسانی موجود واکنش در بین مردمی که موضوع این کنش‌ها هستند نمی‌شود بلکه زمینه مساعدی را برای رشد یک آفت بزرگ در میان آن‌ها فراهم می‌سازد که عبارت از رخوت و بی‌اعتنایی نسبت به مهم‌ترین مسائل زندگی اجتماعیشان است». به طور کلی نیازمندی‌های هر سازمان سیاسی که بارز‌ترین آن احزاب و گروه‌های سیاسی هستند در رابطه متقابل و تعامل آن سازمان با مردم تأمین می‌شود. از این رو اگر سازمانی از مردم جامعه‌ای که وابسته به آن است دوری کند و یا با اعمال و رفتار خود موجبات دوری مردم را از خود فراهم سازد. قطعاً قادر به ادامه حیات نخواهد بود. به همین دلیل است که یکی از اساسی‌ترین گروه‌ها و احزاب سیاسی را مسأله نیرو می‌دانند. چون این انسان است که می‌جنگد و نه ابزار. از طرف دیگر انسان رزمنده باید انگیزه و اعتقاد کافی برای رزم داشته باشد در غیر این صورت باید یا به تکنیک روی بیاورد و یا به مزدوری. وقتی سازمانی دارای مقبولیت عامه و یا حمایت و اقشاری از مردم باشد به طور اساسی نباید مشکل نیرو داشته باشد باید که از زمین و آسمان برای آن سازمان نیرو ببارد و نیازی نیست که دنبال آن‌ها برود، آن‌ها خود خواهند آمد (حائری، ۱۳۷۱: ۱۰). نتیجه‌گیری: از دیدگاه روان‌شناسی، توده به جماعتی از انسان‌ها اطلاق می‌شود که تحت شرایط خاص، ویژگی‌های جدیدی به دست می‌آورند که با ویژگی‌های تک تک افراد تشکیل دهنده آن جماعت متفاوت است. در این جماعت، شخصیت واقعی فرد از بین می‌رود، احساسات و افکار به یک سمت خاص جلب می‌شود و در او روحیه اشتراک و گروه‌گرایی پدیدار می‌گردد. جمع چنین انسان‌های متشکل می‌تواند در قالب حزب، گروه و یا حتی سازمان توده‌ای یا فرقه‌ای نمود پید ا کند. در حزب، گروه و یا سازمان توده‌ای، هر یک از افراد به علت قرار گرفتن در جمع، قدرتی مغلوب نشدنی در خود احساس می‌کنند که به طور مشخص در احزاب بسته وجود دارد. در این سازمان‌ها هر کس به خاطر عامل گروه‌گرایی، تمایلات شخصی خود را فدای تمایلات همگان می‌کند و بدین ترتیب در آحاد افراد تشکیل دهنده فرقه خاصیت ویژه تلقین‌پذیری ایجاد می‌گردد، به گونه‌ای که اگر به طور درازمدت در بطن حزب و گروه قرار گیرد، خود را در حالتی ویژه می‌یابد و از آنجا که حیات عقلانی چنین اشخاصی فلج می‌شود، بنده نیروهای ناخودآگاه خود می‌شوند که توسط فرد خواب کننده به دلخواه هدایت می‌گردد. در چنین وضعیتی شخصیت خودآگاه فرد کاملا محو می‌شود، اراده و قوه تمیز وی از بین می‌رود و احساسات و افکارش توسط خواب کننده مورد تأثیر قرار می‌گیرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد