سرویس سبکزندگی فردا؛ آیه طائبی اصفهانی:
در بسیاری از مواقع حرف درست و حقی با یک نیت اشتباه و غیرحق زده میشود و ما هم بدون توجه به نتیجه آن حرف و اتفاق، و با سادهانگاری آن حرف حق را تکرار و بر آن تاکید میکنیم. طی سالهای اخیر مسالهی درستی تحت عنوان «انتخابی بودن دین» در جامعه رایج شدهاست. حرفی که خیلی پیشترها و در اصل و نفس دین اسلام گفته و بر آن تاکید شده است. در اسلام برخلاف یهودیت دین وراثتی نیست، به این معنا که هرکسی پدر و مادر مسلمان داشت او مسلمان محسوب نمیشود و برخلاف مسیحیت در نوزادی نمیتوان مشرف به دین مبین شد، بلکه میبایست در زمان عقلرس شدن و فهم کامل و با اعتقاد به اصول دین و مذهب که هیچیک تقلیدی نیست و تماما تحقیقیست، دین اسلام را بپذیرد و مسلمان شود.
حال اما این حرف با نیت و عقبه خیرخواهانه گفته نمیشود به این دلیل که مدعیان این موضوع خواهان رشد یافتن کودکان در فضایی بیطرفانه هستند. به نظر این افراد، خانوادهها نباید فرزندان خود را تا زمان انتخاب شخصی آنها، به مراسم و آیینهای مذهبی ببرند و نباید در اجرای مناسک دینی همراه کنند و نباید نام مذهبی بر آنها بگذارند و ... که البته این ادعا با توجه به دوره و زمانهی زندگیما که عصر انفجار اطلاعات و بمباران اخبار و نظریههای متفاوت در موضوعات مختلف است ادعایی گزاف است.
با همهی این اوصاف، در کشورهایی که مبدا و مروج این نظریه هستند، همین حرف اجرایی و عملی نمیشود. آنها نهتنها فرزندان خود را از کودکی با دین و آیینشان آشنا میکنند بلکه هرروزه به دنبال راههایی برای رواج هرچه بیشتر المانها و آیینهای مذهبیشان هستند. برای مثال امروزه در اکثر کشورهای دنیا شنبه و یکشنبه روزهای تعطیل هفته است که در واقع یکشنبه روز کلیسا رفتن مسیحیان است و یک روز مذهبی محسوب میشود. یا در غرب چهار جشن اصلی در سال برگزار میشود که هرچهار جشن مذهبی هستند. عید پاک، روز شکرگزاری، هالووین و کریسمس، چهار جشن اصلی هستند که عیدهای مذهبی مسیحیان به شمار میروند و امروزه به دیگر کشورها با مذاهب و ادیان مختلف هم تسری پیدا کرده است.
اما طبق معمول، اکثر کسانی که چشمشان به دنیای غرب است، الگوهای دست چندم غربیان را گرفته و مبنای عمل قرار میدهند. با همین نوع نگاه بسیاری از والدین تربیت فرزندانشان را به مدارس و مهدکودکهایی میسپارند که دارای چنین ویژگیهایی باشند. حال اما اتفاقی که پیشمیآید چیز دیگریست.
این مدارس و مهدکودکها یا آموزشگاههای کودک با همین نظریه نهتنها از برگزاری جشنهای مذهبی اسلام سربازمیزنند، بلکه با رعایت و آشناکردن کودکان با شئون اسلام هم مخالفت میکنند و معتقد هستند که بهتر آن است، کودکان بدون آشنایی با مسائل دینی و حضور در جشنها و مراسم مذهبی تربیت یابند. اما در همین حین به برگزاری جشن هالوین و کریسمس میپردازند. و با اینکار نهتنها بچهها را در فضای بیطرف رشد نمیدهند بلکه آنها را از هویت ملی خودشان هم دور میسازند و باعث میشوند در آینده که این کودکان به سن و سال انتخاب روش زندگی و دین و آیین میرسند هیچ شناخت مثبت و موثری از دین رسمی کشور خود نداشته باشند و در نقطه مقابل خاطرات جذابی از جشنهای مسیحیت در دوران شیرین کودکی برایشان به یادگار مانده باشد.
و جای نظارت بر مهدکودکها و آموزشگاههای کودک همچنان خالیست. هر چندوقت یک بار تنها خبری میشنویم از تعطیلی یکی از مهدکودکها به دلایل متعددی مثل، برگذاری جشن رقص، استخر مختلط، کودک آزاری و عملکرد غیر اخلاقی مربیان و ... اما باز هم مهدکودکها تحت نظارت صحیح و کارآمد قرار نمیگیرند. کودکان امروز که در این مهدها تحت آموزشهای متفاوت و گاهی مغایر با خط و مشی اصلی کشور قرار میگیرند در آیندهای نه چندان دور جوانان جامعه ساز این کشور خواهند بود. پس جای کمی تامل بیشتر در این باره هست.
البته نباید از این نکته غافل ماند که شخص حضرت مسیح به عنوان یک پیامبر بزرگ و صاحب شریعت آسمانی بسیار قابل احترام و ارزشمند هستند و روز ولادت ایشان برای ما نیز مبارک و محترم است. اما تاکید بیشاز حد بر مراسم و آیینهای مذهبی مسیحیت در کشور ما که مفتخر به دین مبین اسلام است پذیرفته نیست.
دیدگاه تان را بنویسید