خوابی که در خرابه دختر حسین(ع) دیده و باری که به زمین گذاشته ...

کد خبر: 589990

تاریخ هم‌کلام سکینه بوده، او را دیده که آرام بوده. انگار بار بزرگى را زمین گذاشته، انگار خبر مهمى را به منزل رسانده.

سرویس سبک‌زندگی فردا؛ محمدرضا جوان‌آراسته: تاریخ در خرابه، هم‌کلام سکینه بوده و شنیده شب وقتى خواب چشمش را گرفته، رویاى غریبى دیده.
پنج شتر از نور را دیده و پنج پیرمرد که بر آن‌ها سوار بودند و جمع ملائک را دیده دورتادور هر کدام و یک خادم که پیشاپیش آن‌ها بوده. سکینه خادم را دیده که نزدیکش آمده و سلام پیامبر را به او رسانده. گفته «این‌ها که مى‌بینى، پیامبران خدا هستند: آدم و ابراهیم و موسى و عیسى و آن دیگرى که دست بر محاسن گرفته و پشتش خم شده جد تو، پیامبر خاتم (ص) است.»
سکینه همان وقت که خیره به چهره‌هاى غم گرفته بوده پرسیده کجا مى‌روند و از خادم شنیده به سوى حسین (ع). سکینه تعریف کرده که تا راه افتاده و به سمت پیامبر دویده تا داغ روزهاى گذشته را تعریف کند، چشمش به سمت دیگرى افتاده و پنج کجاوه نورانى دیده و در هر یک بانویى نشسته. ایستاده و خادم گفته:« این‌ها که مى‌آیند حوا و آسیه و مریم و خدیجه هستند و آن دیگرى که دست بر سر دارد و پشت خم کرده فاطمه (س) دختر پیامبر است. »
تاریخ اشک‌هاى سکینه را دیده و نگاهش را به جایى که دور بوده، بعد شنیده در خواب تا کنار حضرت زهرا (س) دویده، در آغوشش نشسته و گریه کرده و همه راه کربلا تا شام را تعریف کرده. دلش که آرام شده پیراهنى را در دست حضرت زهرا (س) دیده و شنیده: «این پیراهن پدر توست و تا قیامت همراه من است، تا روزى که به داورى نزد خدا حاضر شوم.»
تاریخ هم‌کلام سکینه بوده، او را دیده که آرام بوده. انگار بار بزرگى را زمین گذاشته، انگار خبر مهمى را به منزل رسانده.
با نگاهی به نفس المهموم
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت