سرویس سبک زندگی فردا: این روزها مدیران اجرایی در اطراف خود با چالشهای بیشماری روبرو هستند. این افراد میبایست با اتکا به انتخابهای آگاهانه میان زندگی شغلی و شخصی خود تعادل ایجاد نمایند. یکی از بزرگترین دغدغههای شاغلین در محیط کار به همین امر بستگی داشته و به راحتی میتواند سلامت جسمی و ذهنی آنها را تحت الشعاع قرار دهد. باید توجه داشت که انبوه مشکلات عدیدهای که در پی اعتیاد به کار ایجاد میشوند نه به نوع شغل فرد مورد نظر بستگی دارند و نه به جنسیت وی. در حقیقت این مشکل میتواند برای کلیه افرادی که در شرکتها، و سازمانهای دولتی مشغول به فعالیت هستند و یا حتی کسانی که به طور شخصی برای خود در هر حرفهای کار میکنند، ایجاد شود. در ادامه این مطلب را به نقل از مردمان بخوانید.
در ارزیابیهای اجرایی به منظور پی ریزی استراتژیهای کاربردی برای رفع این اختلال که با عنوان «آموزههای صنفی» معرفی میگردد، افراد شاغل از سراسر جهان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. به همین دلیل وقتی در حال مطالعهی این مقاله بوده و احساس کردید که مطالب آن در مورد شما صدق میکنند، احساس تنهایی نکنید، افراد زیادی مانند شما وجود دارند و در این میان تنها نیستید! بسیاری از مراجعین من افراد با استعداد و مدبری در حیطه شغلی خود هستند. توجه کنید که اعتیاد کاری نتیجهی خواست فردی، بیاستعدادی، نبود تحصیلات کافی، اشکالات اخلاقی و یا خانوادگی نیست. در بسیاری از نمونهها تعداد زیادی از افرادیکه به این اختلال دچار میشوند، خودشان هم از مشکل خود بی اطلاعاند. تنها چیزی که میدانند این است که زندگی دیگر برایشان جذابیت ندارد و این امر هم به محیط کار و هم به خانه بسط پیدا میکرد. در برخی از نمونههای دیگر هم افراد به موفقیتهای بسیار زیادی میرسند، اما این موفقیتها توانایی جلب رضایت آنها را ندارد. کسی که به کار کردن معتاد میشود، سعی میکند هر روز سختتر از روز گذشته کار کند و به موفقیتهای بیشتری برسد، چرا که
نمیتواند لحظهای استراحت کند، وقایع اطراف خود را احساس کند، و بوی موفقیتهای امروز خود را استشمام نماید. این برنامههای فشردهی کاری نشات گرفته از عوامل درونیتر نظیر احساس ناامنی و تصویر مخرب ذهنی شخصی باشد. در بسیاری از موارد رفتارهای فرد معتاد به کار شامل تحمیل کردن کارهای زیاد به خودش است. متاسفانه این افراد درک صحیحی از شخصیت درونی خود ندارد. در برخی موارد دیده شده که با استفاده از دارو سعی در التیام بخشیدن آلام خود دارند و میخواهند از این طریق خودشان را کنترل کنند و تا میتوانند از احساسات فاصله بگیرند. اعتیاد کاری در مقایسه با سخت کوشی مهم است که تفاوت میان این دو مطلب را بدانیم. برخی از افراد تیپ «A» هستند و در واقع شخصیت آنها به گونهای است که به شدت سخت کوش میباشند. این افراد هم کار خود را به خوبی انجام میدهند و هم از اوقات فراغت خود نهایت استفاده را میبرند. اما در عین حال یک مرز معین میان مسائل کاری و مسائل شخصی کشیدهاند. از سوی دیگر هیچ یک از این امور در مورد کسی که دچار اختلال کاری است صدق نمیکند. زمانیکه فرد معتاد به کار متوجه مشکل خود میشود، تصور میکند که کنترلی بر روی زندگی خود
ندارد و همه چیز به شغلش بستگی دارد و نمیتواند حدود مشخصی را میان حوزه ی کاری و حیطهی شخصی زندگی خود قائل شود. علاوه بر تعداد بیشماری از عواقب منفی که این امر در بر دارد، آنها در تمام طول عمر خود همچنان از الگوی غلط کاری پیروی میکنند و به آن ادامه میدهند. درست مانند سایر موارد اعتیاد، بی توجهی شرایط را بدتر میکند و همین امر باعث میشود که افراد مبتلا به این اختلال توانایی کمک گرفتن از دیگران را نداشته باشند. بی توجهی مانند مانعی دید آنها را نسبت به وقایع و حقایق زندگی مسدود میکند و سبب میشود که تشخیص درستی از مسائل شخصی پیرامون خود نداشته باشند. معمولاً در حادترین حالت اختلال این افراد دچار نوعی حس خود برتر بینی میشوند که مصادر آن هم در زندگی شغلی و هم در حیطهی شخصی نمود پیدا میکند. «کار» آنها تبدیل میشود به «شخصیت» آنها و تصور میکنند کارشان میگوید که چه کسی هستند، نه اینکه کار صرفاً فعلی باشد که انجام میدهند. ارزیابی سندرم اعتیاد به کار متاسفانه در وضعیت اجتماعی حال حاضر ممکن است فردی که مبتلا به اعتیاد شغلی است مورد تشویق و حمایت قرار بگیرد، چرا که کارفرمایان با زندگی خصوصی این افراد ارتباط
برقرار نکرده و از مشکلات آنها آگاهی ندارند. ضرر و زیانی که این تشویقها به بیماران وارد میکنند، زیاد بوده و غیر قابل جبران میباشد. آنها با این تشویقها بیشتر کار میکنند، سود بیشتری به شرکتها میرسانند، و ضررهای بیشتری را به جان میخرند و تا آنجایی که عواقب جبران ناپذیری را تجربه نکنند، دست از کار نمیکشند. اگر همکاران به یک چنین افرادی کمک کنند، آنها این توانایی را پیدا میکنند که در آینده هم در زمینه شغلی و هم شخصی خیلی مفیدتر باشند. در دنیای تجارت امروزی که خرید شرکت و یا موسسه توسط کارمندان، ادغام شرکتها، تصاحب عمده سهام شرکتها، و اخراج خدمه رواج زیادی پیدا کرده، شاید دور از انتظار نباشد که ببینیم شرکتها و ارگانها جاهلانه افراد مبتلا به اعتیاد کاری را تشویق مینمایند. بسیاری از شرکتهای بزرگ همچنان در جهالت و بی توجهی غرق شدهاند و نمیدانند که چه مشکلات بزرگی این افراد را تهدید میکند. این مشکلات میتوانند از نبود دلگرمی در این افراد شروع شده و تا آزار و اذیت فردی، استرس بیش از اندازه، و سایر مشکلات شخصی مانند طلاق و در نهایت ترک کار ادامه پیدا میکند. چنین شرایطی میتواند به سرعت استرس و تنش
بی شاعبهای را در فرد ایجاد کند و باعث ایجاد هرج و مرج و آشفتگی در محیط کار او شود. کسانی که دچار اختلال اعتیاد به کار هستند تصور میکنند که همواره در حال راه رفتن بر روی لبهی تیغ هستند. آموزش نحوه ایجاد تعادل در زندگی میتواند به طرز باور نکردنی دورنمای ارزشمندی از زندگی شغلی و شخصی را در اختیار این افراد قرار دهد. سوالات کلیدی که افراد معتاد به کار میتوانند بر طبق آن خود را شناسایی کنند، به شرح زیر است: فهرست موردی سندرم اعتیاد به کار ۱. چند ساعت کار میکنید و چه میزان از وقت خود را با دوستان و خانوادهی صرف میکنید؟ آیا برنامه ریزیهای کاری شما برای مسائل اجتماعی و خانوادگی شما مشکل ایجاد کرده است؟ ۲. آیا زمانی که نوبت به محدودیت تعیین کردن برای کار میرسد قدرت خود را از دست می دهید؟ وقتی صحبت از زودتر به خانه رفتن و صرفنظر کردن از کار به میان میآید احساس میکنید که کنترل و اختیار ندارید؟ ۳. آیا نمیتوانید به خوبی از «ثمره» کارهایی که انجام دادهاید لذت ببرید و علیرغم تمکن مالی و افتخار شغلی از زندگی خود راضی نبوده و از آن لذت نمیبرید؟ ۴. آیا زیر قولهایی که به خود، خانواده، و دوستانتان دادهاید
میزنید؟ و به خاطر مسائل کاری برنامه مسافرت و غیره را بر هم میزنید؟ ۵. آیا در زمینه واگذار کردن کارها به دیگران وسواس پیدا کردهاید؟ نمیتوانید ذهن خود را از روی مسائل شغلی منحرف کنید؟ ۶. آیا الگوی کاری شما اجازهی لذت بردن از کارهایی که قبلاً خوشحالتان میکرد، مانند: مسافرت رفتن، ماهیگیری، ورزش، موزه، و مطالعه را به شما نمیدهد؟ ۷. زمانیکه در تعطیلات به سر میبرید، برایتان خیلی دشوار است که از کار دل بکنید و بیاختیار با استفاده از: تلفن، لپ تاپ، و ییجر باز هم خود را درگیر مسائل کاری میکنید؟ ۸. آیا سلامت خود را به دلیل ساعات متمادی کاری در خطر میبینید؟ آیا با اینکه پزشک، مشاور و یا همکارتان به شما گوشزد کرده که بهتر است کمی استراحت کنید، همچنان به خودتان فشار میآورید؟ ۹. خیلی زود عصبانی میشوید و از کوره در میروید؟ آیا اطرافیان به همین دلیل تمایلی به برقراری ارتباط با شما ندارند؟ آیا احساس میکنید که عوض شدهاید؟ ۱۰. آیا تا کنون اتفاق افتاده که بخواهید کار زیاد را کنار بگذارید، اما نتوانسته باشید و همچنان ساعات متمادی در محیط کار خود باقی مانده باشید؟ یا شده به خودتان قول بدهید که ساعات بیشتری را
در خانه بمانید، و یا به باشگاه بروید، اما موفق به انجام یک چنین کاری نشده باشید؟
اگر پاسخ شما به ۳ مورد (یا بیشتر) از سوالهای فوق مثبت باشد، به احتمال زیاد دچار اختلال اعتیاد کاری هستید. سعی نکنید خودتان به شخصه و بدون اینکه از دیگران کمک بگیرید، مشکلتان را حل کنید. نصایح یک مشاور حرفهای در این زمینه بسیار سودمند خواهد بود. افرادی که کوچکترین علائم این اختلال دارند با مشکلات بیشماری روبرو هستند و نمیتوانند به تنهایی از عهده آن برآیند؛ اما مهمترین گام پذیرفتن مشکل و پیدا کردن اعتماد به نفس کافی برای کمک گرفتن است.
دیدگاه تان را بنویسید