سرویس سبک زندگی فردا: برای انجام کارهای مختلف، انگیزههای متفاوت لازم است. در اینجا به نقل از بیتوته، به سه مورد برای افزایش انگیزه اشاره خواهیم کرد و ضمن برشمردن آنها چگونگی و زمان به کار گرفتن هر یک را با هم مرور میکنیم.
گاهی شبها و در هنگام خوابیدن، برنامهریزیهایی را برای خود انجام میدهم و با طلوع خورشید و بلند شدن از خواب همه انگیزه خود را برای انجام آن از دست میدهم. این یعنی تمام آنچه را که هنگام خوابیدن برای خودم برنامهریزی کرده بودم تا به اجرا درآوردم، همه انگیزههایی را که به هنگام شب داشتم همه و همه را از دست میدهم. ممکن است شما درست نقطه مقابل من باشید و زمانی که صبح از خواب بلند میشوید بسیار هیجان زده باشید تا روزتان را بسازید. در واقع ممکن است شما در گروه افرادی باشید که روزها برای انجام کارهای خود برنامه ریزی میکنید و حتی ممکن است این کار را هنگام صرف ناهار و یا حتی بعد از ظهرها انجام دهید. زمانهایی هم وجود دارد که واقعا حال و حوصله کار کردن ندارید. این اتفاق بیشتر در اوقاتی میافتد که انگیزه کافی برای انجام کارهایتان ندارید. خبر خوب این است که محققان برای این مشکل هم راهکارهایی ارائه کرده اند. اگر ما هم جزء افرادی هستیم که گاهی انگیزه کافی برای انجام کارهایمان را نداریم، راههایی علمی وجود دارند که بتوانیم از پس چنین چالشی که در زندگیمان به وجود آمده بربیاییم. بیایید به بررسی این راهکارهایی
که به مدد علم برای پیدا کردن انگیزه به ما پیشنهاد شده بپردازیم و برخی از آنها را با هم مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم: ۱. از انگیزه درونی برای انجام کارهای خلاقانه بهره بگیرید در کل انگیزه به دو دسته انگیزههای درونی و بیرونی تقسیم میشوند. اگر زمانی که مهمان دارید، به دنبال تمیز کردن خانهتان هستید، این انگیزه نوع بیرونی است. اما اگر برای خودتان تفریحی را برای یک روز تعطیل ترتیب میدهید و اقدام به پیدا کردن راهی برای ارضاء خواستهتان میکنید، انگیزه درونی را خود را به کار گرفته اید. در مورد انگیزه بیرونی، به عنوان مثال اگر رئیستان به شما پیشنهاد داده که پروژهای را که در دست دارید، زودتر از زمان معمول آن به پایان برسانید، پاداش مالی دریافت خواهید کرد، آن وقت شما نوعی انگیزه بیرونی برای انجام سریعتر آن پروژه پیدا کردهاید. درست است که شما برای دریافت آن پاداش مالی بیشتر تلاش میکنید اما چنین انگیزهای در تمامی موارد نمیتواند پاسخگو باشد و تنها در مواردی که در آنها خلاقیت وجود ندارد کارآمد است. این راهکار، یعنی انگیزه بیرونی، زمانی که با افکاری خلاقانه و نو مواجه هستید، با شکست مواجه خواهد شد. پس محققان
این نوع انگیزه را در چنین مواردی پیشنهاد نمیکنند. در مورد ایدهها و افکار خلاقانه، به زمان بیشتر احتیاج داریم تا بتوانیم آنها را در ذهنمان بپرورانیم و چنین افکاری را به دیگر چیزهای مرتبط اتصال دهیم. بیایید این کار را در عمل بررسی کنیم: به سه مورد از انگیزه های درونی تان تمرکز کنید. برای خودتان پاداشهایی را برای به ثمر رساندن کارهای ساده در نظر بگیرید، پاداشهایی که کمی هم برایتان فضا را مفرح کند. مثلا به خودتان قول بدهید در صورتی که آن کار را انجام دهید، غذای خوشمزهای را که دوست دارید میخورید یا یک بازی که مورد علاقهتان است را انجام دهید یا یک فیلمی که مدتها بود دوست داشتید ببینید را تماشا کنید. اما در مورد کارهای خلاقانه مانند نوشتن یک مقاله و یا گذاشتن اسم بر روی یک کسب و کار جدید، تلاش نکنید که از انگیزه های بیرونیتان استفاده کنید. به جای این کار به پیشنهاد «دان پینک» که در مورد انگیزههای درونی مطلب می نویسد، گوش کنید و راهکارهای او را به کار گیرید که عبارتند از: - خودمختاری - تسلط - هدف خودمختاری در مورد شانس صدق میکند. «اسکات جِلِر» مسئول دپارتمان رفتارهای کاربردی از دانشگاه تکنولوژی
ویرجینیا، در گفتگویی با ویرجینیا تِک در این باره میگوید، زمانی که بدانید برای انجام انجام کاری، شانسی برایتان وجود دارد، انگیزه بیشتری برای به اتمام رساندنش پیدا میکنید. هنگامیکه از سمت رئیستان کاری به شما واگذار میشود و برای آن زمان خاصی در نظر گرفته میشود، تلاش کنید که بر سر زمان منطقی به انجام رساندن آن با رئیس به توافق برسید تا بدین ترتیب بتوانید شانس انجام صحیح و به موقع آن را برای خودتان فراهم آورید. و اما درمورد تسلط، پینگ بر این باور است که تسلط، به انجام رسیدن چیزی است که برایتان اهمیت دارد. اگر کاری را که انجام میدهید واقعا دوست دارید و دلتان میخواهد که مهارت بیشتری را در انجام آن به دست آورید، انگیزه بیشتری پیدا میکنید که بهتر و زیادتر بیاموزید و آن آموختهها را در کارتان به کار گیرید و به دنبال فرصت هستید که بیشتر و بیشتر آنها را به عمل ببندید. بالاخره زمانی خواهد رسید که شما قادر باشید از آن مهارتها در انجام بهینه کارتان بهره ببرید. و در نهایت، تمرکز به هدف؛ این امر زمانی است که شما میخواهید کار بزرگتر از اندازه و تصورتان را انجام دهید. زمانی که مثلا به مشتریهایتان فکر میکنید،
یا به اینکه چگونه کسب و کار شما خواهد توانست بر جهان تاثیرگزار باشد و یا به دنبال راهکارهایی برای اعضای تیمتان هستید که بتوانند در فعالیتهایشان مبدع باشند، در تمامی این موارد شما انگیزه فراوانی خواهید داشت تا بخش مربوط به خودتان را به بهترین نحو انجام دهید. زمانی که این سه مورد، یعنی خودمختاری، تسلط و هدف را همزمان به کار گیرید، خودتان را قطعا خوش شانس و در مسیری که حرکت میکنید مصصم میبینید. افزایش انگیزه ۲- به دنبال آن باشید که چگونه کارتان میتواند به دیگران هم کمک میکند زمانی که بدانیم کاری که انجام میدهیم برای دیگران هم مفید است، آن وقت، کار موردنظر را با انگیزه بیشتری انجام خواهیم داد. یکی از نمونهها مطالعهای در دانشگاه میشیگان است. دانشجویان این دانشگاه به مدت ۱۰ دقیقه با کارگران یک مرکز در مورد افزایش حقوق تلفنی صحبت کردند. آمار بدست آمده نشان داد که آن کارگران تا ۱۷۱ درصد افزایش درآمد را تجربه کردند. حالا این مورد را به صورت عملی بررسی میکنیم: با کسانی که ممکن است از کار شما بهره ببرند صحبت کنید. تلاش کنید با افرادی که از کار شما مستقما تاثیر میپذیرند صحبت نمایید. ممکن است آنها
مشتریهای نهایی شما یا مشتریهای نهایی آن گروهی باشند که در مورد کارتان با آنها صحبت میکنید. ممکن است این افراد جزء گروهی نباشند که شما هر روز ملاقاتشان میکنید اما در ارتباط بودن با این قشر خواهد توانست انگیزه شما را افزایش دهد. ممکن است از آنها بخواهید که فرم های نظرسنجی را برایتان پر کنند. مثلا به شما در مورد آنچه رضایتشان را بیشتر جلب می کند، اطلاعاتی بدهند. اگر کنجکاو هستید که بدانید که این کار برایتان نتیجهای را نیز به دنبال خواهد داشت یا خیر، تلاش کنید که امر یاد شده را به شکل مداوم پی گیری کنید و آن را تا زمانی انجام دهید که بدانید موثر است. ۳- برای خودتان اهدافی را تعیین کنید که گویی در صورت محقق نشدن چیزی را از دست دادهاید در مورد یافتههای این بخش به دو مورد میتوان اشاره کرد که به شما انگیزه میدهد. اولی پایه شناختی دارد و از آن به «نفرت از دست دادن» یاد می شود. به عنوان مثال زمانی که شما پولی را روی زمین پیدا میکنید، خوشحال میشوید اما زمانی که همان مقدار پول از کیف پولتان گم میشود، واقعا ناراحت می شوید. «نفرت از دست دادن» به این موضوع ربط پیدا میکند که ما زمانی که چیزی را گم می
کنیم، احساسات بیشتری را در مقایسه با یافتن همان چیز، پیدا می نماییم. دومین بخش مربوط به یافتن، صاحب آن بودن است. «تاثیر موهبت ها» اصطلاحی است که برای این مورد استفاده قرار می گیرد و رتبه بندی چیزهای ارزشمندی را در زندگی صاحب شان تعیین میکند. دن اریلی اقتصاددان رفتارگرای دانشگاه دوک به همراه پروفسور زیو کارمن به مطالعهای در این مورد پرداخته. آنها از دانشجویانی که برنده لاتاری چند دوره خرید بلیط های بازی های بسکتبال بودند خواستند تا بلیطهایشان را بفروشند، آنها هم به طور متوسط بلیطهایشان را به مبلغ ۱٫۴۰۰ دلار (حدود ۱٫۹۰۰٫۰۰۰ تومان) فروختند. سپس از کسانی که بلیطهایشان هرگز در مسابقات نبرده بود رقم پیشنهادی فروش بلیط هایشان را پرسیدند و آنها ۱۷۰ دلار (حدود ۶۰۰٫۰۰۰ تومان) را اعلام کردند که البته تفاوت بسیاری میان این ارقام وجود دارد. علت این جریان آن بود که برندگان تصور میکردند که بلیطهایشان از ارزش بیشتری برخوردار است و این همان «تاثیر موهبت ها» بود که به کار آمد. در واقع گروه برنده برای فروش بلیطهایشان مقاومت بیشتری نشان می دادند. پروفسور واسیلی دالاکاس، از بخش بازاریابی دانشگاه سن مارکوس کالیفرنیا،
در کلاسهای دانشگاهی خود و در میان دانشجویان، نفرت از دست دادن را مورد مطالعه قرار داد. او دو کلاس داشت که در هر دوی آن دو کلاس از روش ها و آزمونهای مشابهی استفاده میکردند. هر کدام از سئوالهای آزمونهای وی یک نمره داشت که اگر پاسخ اشتباه به آن داده میشد، یک نمره از دست میرفت و اگر درست جواب داده میشد یک امتیاز را برای آن دانشجو به همراه داشت. داگلاس در کلاس اول خود به دانشجویان گفت درصورتی که ۵ امتیاز را در این امتحان کسب کنند لازم نیست در امتحان پایانی شرکت کنند. ۴۳ درصد از دانشجویان این کلاس نمره ۵ را از این آزمون کسب کردند. و اما در کلاس دوم، داگلاس به دانشجویانش گفت که امتحان پایان ترم دلبخواهی است و میتوانند در آن شرکت نکنند مگر اینکه دانشجویی نتواند در این آزمون نمره ۵ را کسب کند. در کلاس دوم ۸۲ درصد از دانشجویان توانستند نمره ۵ را کسب کنند. باورتان میشود؟ در حالت دوم دانشجویان باور داشتند که این حق را پیدا کردهاند که بتوانند در آزمون نهایی شرکت نکنند و این آزمون برایشان حالت اختیاری پیدا کرده بود و با از دست دادن آزمون اول، این احتمال برای شان از بین خواهد رفت. در واقع ذهنیت از دست دادن،
باعث می شد که آنها انگیزه بیشتری برای کسب نمره لازم در آزمون اول را بدست آورند. در گروه اول چیزی برای از دست دادن وجود نداشت و بدست آوردن یک موقعیت جدید آن قدر که از دست دادن موقعیتی، عذاب آور است، نمی تواند در فرد انگیزهای برای به انجام رساندن حتمی کار به وجود آورد. این از دست دادن چه در مورد پول باشد، یا حقی و… اطمینان حاصل کنید که چیزی را بر میگزینید که بتوانید آن را صاحب شوید و آن همان چیزی باشد که به شما احساس ارزشمندی بیشتری میدهد. مورد آخر را هم به مرحله عمل درآوریم: از روند نفرت از دست دادن برای ایجاد بیشترین میزان انگیزه در خودتان بهره ببرید. زمانی که انگیزه کافی برای انجام یک کار را ندارید میتوانید از تاثیرات روانشناسی رفتارگرا استفاده کنید. مثلا اگر برای بدست آوردن یک میزان مشخص از پول تلاش میکنید، در نظر بگیرید اگر همان میزان را از دست بدهید چقدر احساس بدی خواهید داشت. آن وقت انگیزه بیشتری پیدا میکنید که تا آن را بدست آورید چرا که شما از دست دادن را دوست ندارید. در واقع حس مالکیت، حسی است که میتواند هر دو نوع انگیزه، یعنی بیرونی و درونی را افزایش دهد. البته عوامل بسیار دیگری همچون،
نظم، اراده، پشتکار و توجه و تمرکز کافی نیز میتوانند در این روند تاثیر داشته باشند اما از همه اینها مهمتر، انگیزه است. بدون انگیزه، امکان ندارد که بتوان سختکوش تر به انجام کارها رسیدگی کرد.
همچنان مواردی که برشمرده شدند ممکن است لزوما برای همه افراد کارآمد نباشد. رویکردهای متفاوت دیگری هم وجود دارند که ممکن است برای این گروه بیشتر کارآمد باشند. یادمان باشد که رویکرد مناسب با خودمان را بیابیم و آن را به کار گیریم.
دیدگاه تان را بنویسید