از همان روز خراب شدم ...
دختر ناله میزد و پدرش را میخواست. هر چه عاقله زنی سعی میکرد ساکت نمیشد. ناله میزد و دقیقه به دقیقه آجری از ما میافتاد.
![از همان روز خراب شدم ...](https://static1.fardanews.com/thumbnail/TY5MmFmZGUwM/SdsQBt-jClYzOjYWbHDYcYpUGMkpGTJp3QxTVGxb6TFEAfuHL-lxmP6vnw-e91LU2RZ_KCKuuqcGVjryXcIB5w,,/TY5MmFmZGUwM.jpg)
![از همان روز خراب شدم ... از همان روز خراب شدم ...](https://static1.fardanews.com/servev2/TY5MmFmZGUwM/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
دختر ناله میزد و پدرش را میخواست. هر چه عاقله زنی سعی میکرد ساکت نمیشد. ناله میزد و دقیقه به دقیقه آجری از ما میافتاد.
دیدگاه تان را بنویسید