سرویس سبکزندگی فردا؛ مجتبی تقویزاد: نگونبختی تا کجا؟ من میتوانستم قلمی شوم تا قرآن کتابت کنم. میتوانستم اسباببازی کودکان خردسال عرب باشم. باز هم که بحث به کودک رسید! لا اله الا الله.
من چقدر نگونبختم! قلم شدم تا سند مظلومیت حسین (ع) را امضا کنم. چقدر دعا دعا کردم دستش مرا نچیند اما نشد! وقتی زه را کشید ، خودم را سخت گرفتم اما نشد! وقتی از چله رها شدم ، وزنم را به این طرف و آن طرف میانداختم تا مسیرم عوض شود اما نشد!
چه سرنوشت شومی داشتم! من تنها یک تکه چوب بودم و حالا بزرگترین گناهکار عالم. آن لحظهی آخر چشمانم را بستم اما صدای حسین را میشنیدم. « انا لله و انا الیه راجعون » چشم باز کردم ، مشتی خون را به آسمان پرتاب کرد و حتی یک قطرهاش به زمین بازنگشت. من تیری نگونبخت بودم!
دیدگاه تان را بنویسید