من، همسرت جای دست‌هایت شمشیر می‌زدم

کد خبر: 575083

و تو رفتی وهب. آن هنگام که دست‌هات از تن جدا شدند، بیخود از خود با آن عمود سنگین به میدان آمدم. اگر فرمان امامم نبود تا آخرین قطره خون در کنارت به جنگ با دشمنان پسر رسول خدا می‌پرداختم. من همسرت، جای دست‌هایت شمشیر می‌زدم وهب... دریغ

سرویس سبک‌زندگی فردا؛ مجتبی تقوی‌زاد: کاش می‌گذاشت بمانم و با همان عمود سنگین که توانم را گرفته بود به محاربه با دشمنانش بپردازم. فریاد می‌کشیدم:《پدر و مادرم به فدایت باد. تو همچنان به دفاع از اهل بیت فرزند رسول خدا بجنگ.》به راستی فراموش کرده بودم که ساعتی پیش ،وهب را قسم داده بودم که نرود.
مادر گفته بود:《 به خدا از تو راضی نخواهم شد مگر آنکه در رکاب پسر رسول خدا کشته شوی.》
انگار شمشیرها قلبم را شرحه شرحه می‌کردند. التماس کردم:《تو را به خدا، مرا به عزای خودت منشان.》
مادر گفته بود:《به حرف همسرت مباش. به میدان برو.》
و تو رفتی وهب. آن هنگام که دست‌هات از تن جدا شدند، بیخود از خود با آن عمود سنگین به میدان آمدم. اگر فرمان امامم نبود تا آخرین قطره خون در کنارت به جنگ با دشمنان پسر رسول خدا می‌پرداختم.
من همسرت، جای دست‌هایت شمشیر می‌زدم وهب... دریغ
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد