خبرگزاری تسنیم: یک روز با خانمی در باشگاه آشنا شدم که 45 کیلو باید وزن کم می کرد، او تا اواخر 20 سالگی و قبل از جدایی اش وزنی اضافه نکرده بود. برخی افراد توانایی آن را دارند تا در زندگی پیش بروند. اما او نداشت. بدون داشتن حمایت خانواده برای کنار آمدن با مشکلات احساسی، او به بدترین جایی که می توان احساس راحتی داشت رفته بود، برای مدت 5 سال در یک کشتی کروز کار می کرد. او در کشتی تا می توانست می خورد و اصلا هم این کارش جنبه لذت نداشت، هرچه وزنش بالا تر می رفت بیشتر از دیگران دور میشد. او می گفت: من نمی خواهم هیچ چیزی را احساس کنم، هرچه می خورم یا می نوشم برای پایین کشیدن احساساتم است. بدون توانایی مقابله مناسب، با هر تغییری در زندگی ممکن است متزلزل شوید و برای خنثی کردن احساسات متاسفانه بیشتر افراد رو به پرخوری می آورند. خود را پنهان می کنید جی. دی روث تولید کننده یک مسابقه تلوزیونی کاهش وزن می گوید: میتزی یکی از اعضای ما که وزن بسیار زیادی را کاهش داده بود، همیشه مدت زمانی را مشغول تماشای عکس های قدیمی خود می شد. او می گفت: وقتی به عکس های گذشته و دوران های مختلف اضافه شدن وزنم نگاه می کنم، هر بار انگار
چیزی از آنها کم شده. پدر و مادرم از هم جدا شدند، یک رابطه بد را تجربه کردم، مادرم را از دست دادم. شاید به خاطر این به اضافه کردن وزن ادامه دادم که نمی خواستم مورد توجه باشم، چاق شدن راهی بود برای پنهان شدن از مردم. متاسفانه میتزی چاق شدن را ساده تر می دانست، چاقی به معنای واقعی کلمه برایش مانند عایق کار می کرد. از نظر روانی در برابر آسیب های احساسی محافظت می کند، و به صورت فیزیکی مکانی را در اختیارت می گذارد تا از دنیا مخفی شوی. شاید مردم اصلا دوستت نشوند و یا مودبانه برخورد نکنند، و این را به راحتی می توانی حس کنی. خود را مجازات می کنید شاید غذا را به عنوان یک پاداش می بینید. چیزی که برای دور شدن از همه تلخی ها و یا به خاطر انجام کاری خوب خود را مشغولش می کنید. اما من آن را به عنوان مجازات هم دیده ام، نوعی نابود کردن خود. حس می کنید که لیاقت متناسب یا سالم بودن را ندارید. ارزش هیچ چیز را ندارید پس چرا خود را در یک پاکت سیب زمینی سرخ کرده یا یک ساندویچ پر کالری غرق نکنید؟ یکی دیگر از افرادی که موفق به کاهش مقدار زیادی وزن شده بود می گفت: من همیشه به غذا به عنوان چیزی مثبت نگاه می کردم. غذا خوردن را دوست
دارم، شیاد دوستی نداشته باشم ولی غذا که هست. غذا منبعی از آرامش بود و من به روش های مختلفی از آن استفاده می کردم. برای جشن گرفتن، وقتی خجالت می کشیدم، هر چیزی. حالا که نگاه می کنم می بینم که چگونه از آن مانند یک اسلحه بر ضد خودم استفاده کردم، و این تغییر بزرگی است. غذاها فقط از یک راه پرتان نمی کنند و یا باید بگویم مردم از آن برای پر کردن برخی خلاء ها استفاده می کنند، اما ضرورتا بدان معنا نیست که این روش عملی است، در واقع اصلا کارگر نیست. می توانید تا آخر مشغول به پرخوری شوید بدون اینکه ذره ای پوچی حاصل از خشم، افسردگی یا تنهایی را پر کنید. بسیاری از افراد پرخوری که ملاقات کرده ام از مرگ والدین یا خراب شدن یک رابطه رمانتیک رنج می بردند. از دست دادن و پوچی در زندگی ترجمه اش می شود احساس خالی بودن معده. البته همین حالت را می توانی در افرادی که به شدت ورزش می کنند هم ببینید. شاید بتوانی کیلومترها بدوی اما همچنان احساس ناراحتی و تنهایی می کنی، این جمله را از زبان یکی که به شدت ورزش می کرد شنیدم. از آنچه می دانید بیشتر استرس دارید در طول روز دچار استرس هایی هستیم که برایشان کاری نمی توانیم بکنیم اما کاملا از
آنها آگاهیم. به اندازه کافی پول در نمی آورم، این ترافیک دیوانه ام می کند. اما استرس هایی هم هستند که خود را نشان نمی دهند. شاید حتی فکر کنید کاملا شاد هستید - عاشق دوستانتان هستید، عاشق کارتان هستید، با پدر و مادر رابطه خوبی دارید - اما در ذهنتان و در آن دور دست ها چیزی قلقلکتان می دهد. دانشمندان برای کسانی که آگاهانه دچار استرس نمی شوند نامی گذاشته اند: سرکوب گران. اگر کسی از شما بپرسد اوضاع چطور پیش می رود، شما می گویید، عالی! - و واقعا هم راستش را گفته اید، با اینکه بدن و رفتارتان داستانی دیگر را می گویند. در زندگی، همیشه نتوانستم عوامل استرس زایی که پنهان بودند را شناسایی کنم. در بیست و چند سالگی ازدواج کردم، من و همسرم هرگز سر چیز معلومی با هم بحث نکردیم. او از من می پرسید: از چه چیزی ناراحتی؟ نمی تواند به خاطر شلوغ کاری بچه ها باشد. و راست هم می گفت، من معمولا از چیزی ناراحت بودم - حتی شاید به خاطر چیزی از خودم ناراحت بودم - اما همیشه نمیتوانستم بیانش کنم یا حتی درک کنم که چیست. هیچکس نمی تواند بفهمد چه چیزی درون شماست، پس خودتان باید بفهمیدش. اجازه دهید دیگران کمکتان کنند، درباره شان صحبت کنید،
هرچقدر بیشتر خود را بکاوید به کشف مشکلی که باید از پسش بربیایید نزدیکتر می شوید. این روشی است که می توانید به کاهش وزن برسید نه کالری شماری.
دیدگاه تان را بنویسید