گرین‌کارتی‌ها شعار می‌دهند اما موضع انقلابی‌ نمی‌گیرند/ چرا وزیرخارجه در برابر دهن‌کجی کری سکوت کرد؟

کد خبر: 320924

متأسفانه عقلی قابل قبول در فهم انقلاب و اهداف انقلاب که آنها را تدوین کند وجود ندارد؛ با یک نگرش انتقادی می‌توان جهان کنونی را تغییر داد و عقب ماندگی را درک کرد، اگر ذات استکبار و پیوند آن را با صهیونیزم می‌شناختیم اینقدر دلداده و شیفته به سمت آنان حرکت نمی‌کردیم. امروزه غرب بهتر از ما جایگاه و ذات انقلاب اسلامی را می‌فهمد.

گرین‌کارتی‌ها شعار می‌دهند اما موضع انقلابی‌ نمی‌گیرند/ چرا وزیرخارجه در برابر دهن‌کجی کری سکوت کرد؟
سرویس سیاسی «فردا»: دکتر عماد افروغ به شدت از مواضع متزلزل دستگاه دیپلماسی در برابر تهدیدات غرب انتقاد کرد و خواستار حفظ کرامت و عزت مردم در عرصه بین المللی شد. وی هم چنین با نقد برخی که آنها را «گرین کارتی» نامید، سکوت این افراد در برابر آمریکا را نشانه ای از وا دادگی خواند. مهمترین محورهای سخنان عماد افروغ، کارشناس مسائل سیاسی و استاد دانشگاه تهران در در گفتگو با «نسیم» بدین شرح است: آنهایی که اهل فن بودند و هستند و غرب سرمایه‌داری را خوب می‌شناسند و سیاست‌های لیبرال دموکراسی و استکباری را خوب می‌فهمند و پیوند مشترک استکبار و صهیونیزم را درک می‌کنند از همان روز اول به آمریکا اعتماد نداشتند. -آنهایی که منفعتی برای خود در نظر نمی‌گرفتند و یک نگاه مبنایی نسبت به انقلاب اسلامی داشتند و آن را به منافع خود گره نمی‌زدند، هیچگاه به غرب اعتماد نداشتند. -خیلی‌‌ها هستند که شعار انقلاب را می‌دهند اما در مواقع حساس موضع انقلابی اتخاذ نمی‌کنند؛ این را باید از "گرین کارتی‌ها" پرسید که دم از انقلاب هم می‌زنند اما ندیدم در بحبوحه برگزاری مراسم 13 آبان حضور داشته باشند و همینطور با دلداگی‌هایی که اخیرأ نسبت به آمریکا انجام شد این‌ها یک موضع انتقادی داشته باشند. -خیلی‌ها فراموش کار شدند و عقب نشینی کردند و تصور کردند استکبار عوض شده و چراغ سبز نشان دادند و فکر کردند آمریکا سر عقل آمده و می‌خواهد باب دوستی را باز کند. -آنهایی که بحث نرمش قهرمانانه را دنبال کردند می‌خواستند یکبار دیگر این بی اعتمادی را به همه ثابت کنند و الان این بی اعتمادی معلوم و مشخص شد؛ حداقل اگر قرار است مذاکره‌ای صورت بگیرد صرفا مذاکره هسته‌ای باشد و پای جنبه‌های دیگر به میان نیاید. -حدس‌ها و شک‌های ما در مورد آمریکا دارد به یقین تبدیل می‌شود و دیگران هم متوجه این بی اعتمادی شدند؛ باید دانست چه کسانی موضع‌گیری و چه کسانی سکوت کردند مخصوصا گرین کارتی‌ها چراکه گرین کارت به معنای وفاداری به برخی تعهدات است. -جامعه ما از درون دچار شکاف است، برخی در لباس انقلاب به انقلاب ضربه می‌زنند. سازمان‌های بین‌المللی و جهانی بی طرف نیستند و باید این پنبه را از گوش بیرون بیاوریم که آنها بی طرفانه حرف می‌زنند. اوج بی طرفی آنها همین اقدام اخیر دبیرکل سازمان ملل است که بر اثر لابی‌های موجود به سرعت دعوت خود را از ایران پس گرفت. -نهاد سازمان ملل مستقل نیست، البته ما باید از این فرصت و تریبون استفاده و اعتراض خود را بیان کنیم؛ دیپلمات‌های ما باید هوشیار باشند و با توجه به هوشیاری خود باید با آنها برخورد کنیم، و ضروری است که سازمان‌های دیگر و نهادهای منطقه‌ای و بین المللی و آسیایی و بی طرفی ایجاد کنیم. -اکنون منافع آمریکا و اتحادیه اروپا با هم گره خورده که نمونه بارز آن ایجاد "یورو" است. چرا ما پول آسیایی و اتحادیه آسیایی و سازمان تجارت آسیایی نداریم ؟ ما نباید قابلیت نهادهای فعلی را فراموش کنیم اما باید هوشیارانه با آنها برخورد کنیم و وابستگی این‌ها را با استکبار تلطیف و کم کنیم. -متأسفانه عقلی قابل قبول در فهم انقلاب و اهداف انقلاب که آنها را تدوین کند وجود ندارد؛ با یک نگرش انتقادی می‌توان جهان کنونی را تغییر داد و عقب ماندگی را درک کرد، اگر ذات استکبار و پیوند آن را با صهیونیزم می‌شناختیم اینقدر دلداده و شیفته به سمت آنان حرکت نمی‌کردیم. امروزه غرب بهتر از ما جایگاه و ذات انقلاب اسلامی را می‌فهمد. -عزت و کرامت باید برای دیپلمات‌های ما مهمتر باشد، این عزت باید در کنار مصلحت و حکمت مطرح می‌شد تا به اسم حکمت، عزت ما زیر سوال نرود. -وقتی آقای جان کری برای ملت ما دهن کجی می‌کند باید مقام هم سطح آن و از دوستان وزارت امورخارجه بر دهن آنها می‌زدند؛ جواب‌های مدنی داده شد اما باید جواب رسمی داده شود؛ چرا سکوت کردند؟ کاری نکنند که اعتماد ما به دیپلمات‌ها سست شود. -قشر روشنفکر وظیفه خود را انجام می‌دهد و ما بنا بر توصیه رهبری به آرامی رفتار کردیم اما وقتی مقام رسمی آمریکا به ما توهین و تهدید می‌کند طبیعتأ باید مقام رسمی ما پاسخ بدهد. در نظام جمهوری اسلامی و نظام حقیقت‌گرا اگر قرار باشد امر دایر شود به حقیقت و مصلحت ما باید در نهایت حقیقت را انتخاب کنیم. -مصلحت مربوط به عرصه رسمی ماست و خود مسئولین عرصه رسمی ما در حد متعارف نیز در مقام طرفداری از مبانی نظام تعلل کردند؛ متأسفانه مشکل ما مبنایی است. -ما دنیای غرب، مصاف نرم، استکبار و مبنای انقلاب اسلامی را درک نکردیم و قابلیت‌های خود را به فعلیت نرساندیم تا به سمت توسعه درون‌زا برویم و تحریم‌ها را به فرصت تبدیل کنیم و نباید اهداف انقلاب را بی جهت به هدر داد. -متأسفانه دولتی هم که به اسم عدالت آمد شعار داد و درک صحیحی از عدالت نداشت؛ عدالت با توجه به منابع دینی ما راهگشا است؛ برخی در حوزه نظر حرف‌هایی می‌زنند اما در عمل متأسفانه کاری نمی‌کنند؛ هم در نظر و هم در عمل به این موضوع توجه نمی‌شود. امروز آمریکا از این سنخ حرف‌ها و نظر انقلاب اسلامی می‌هراسد نه از وادادگی‌ها. -برای مثال در اجلاس داووس قرار است اقتصاد جهانی مطرح شود اما از همه چیز بحث شد جز اقتصاد. دراینجا بحث منافع صهیونیزم مطرح است. این مجالس روکشی غیر سیاسی دارند، اما در واقع سیاسی اند، باید درک شود که مسائل هسته‌ای سیاسی است و نباید صرفاً پشت میز مذاکره و پشت درهای بسته انجام شود؛ اما شاهدیم که در این موضوع اعتراضی نمی‌شود، مواجهه با این مسائل باید سیاسی باشد. -نمی‌شود با نگاه صرف به سازمان ملل و بدون توجه به سازمان‌های دیگر گامی در جهت اصلاح ساختار این سازمان برداشت بلکه باید برای آن محرک ایجاد کرد. -صرفأ از طریق توصیه و نصیحت و تذکر نمی‌توان این ساختار را بهم ریخت بلکه باید برای آن رقیب و سازمان موازی و منطقه‌ای و اسلامی ایجاد کرد تا بستر تغییر فراهم شود که قطعأ تغییر آن ساختار لازم و ضروری است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت