اصولگرایی باید تئوریزه شود/اصولگرایی با معیار تعریف شود،نه با اشخاص
رفتارهای به اصطلاح اصولگرایان و به ویژه اصول گرانمایان باید آسیب شناسی شده و سره از ناسره شود. باید سازوکارها به گونه ای باشد که ناقضان و ناسازگاران با این مبانی و اصول تعریف شده، به طور طبیعی از گردونه خارج شوند و از آسیب های غیر قابل جبران این افراد بر این گفتمان ممانعت به عمل آید. اصول گرایی را باید با معیارها تعریف کرد و نه با اشخاص...
اولویت های گفتمان اصولگرایی برای دهه پیش رو راچگونه ارزیابی می کنید؟
قبل از اینکه اصولگرایی اولویت های خود را برای دهه پیش رو معلوم کندٰ؛ باید خود را تئوریزه کرده و با روشن کردن مبانی نظری، فلسفه سیاسی و مواضع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود ذیل گفتمان انقلاب اسلامی به یک اجماع برسد. همانطور که از گفتمان اصولگرایی بر می آید، اصول گرایان نباید به جریانی مقطعی و زودگذر و سطحی وصل شوند و هر روز به دنبال گرفتن موضعی جدید و حسب مقتضیات و منافع روزمره باشند. اصولگرایان حداقل در برنامه های پیش روی خود باید بدانند که توقع دم دمی مزاج بودن از آنها نمی رود و نباید به این شکل عمل کنند، بلکه از آنان توقع می رود که پا جای پای بزرگان دین گذاشته و از الگوی جامع و پر صلابت تاریخی شیعیان، یعنی حضرت امیر (ع)، چه در قدرت و چه در غیر قدرت الگو گرفته و از ایشان تبعیت کنند. عطف به این گفتمان است که رفتارهای به اصطلاح اصولگرایان و به ویژه اصول گرانمایان باید آسیب شناسی شده و سره از ناسره شود. باید سازوکارها به گونه ای باشد که ناقضان و ناسازگاران با این مبانی و اصول تعریف شده، به طور طبیعی از گردونه خارج شوند و از آسیب های غیر قابل جبران این افراد بر این گفتمان ممانعت به عمل آید. اصول گرایی را باید با معیارها تعریف کرد و نه با اشخاص، آن هم اشخاصی که هر روز به رنگی و لعابی در می آیند.
البته این نکته مغایرتی با طیفی بودن این اردوگاه و اختلاف سلیقه به رغم اشتراک در مبانی ندارد، تفاوت ها و اختلافاتی که آنها هم باید روشن و تئوریزه شود. باید معلوم شود که در این اردوگاه، گروه های الف و ب کدامند و برپایه چه اصول مشترکی گرد هم آمده اند؟ اصولگرایان باید بدانند که آنجایی که باید از یکدیگرجدا شوند، جدا شده و آنجایی که باید در کنار یکدیگر باشند، متحد و منسجم باشند. متأسفانه واقعیت نشان می دهد که آنجا که باید از هم جدا شوند، جدا نشده و آنجا که باید متحد باشند، متفرق می شوند. این نشان می دهد که این اردوگاه فاقد یک مغز متفکر تصمیم گیرنده و مورد اجماع است.
اصولگرایان در دهه آینده چه راهی باید پیش رو داشته باشند؟
اصولگرایان باید برای خود مرزهای معلوم و مشخص داشته و تعریف کنند و طبق این مرز بندی ها پیش رفته و عمل کنند. وحدت در عین کثرت تنها رویکرد قابل قبول در این اردوگاه و هر اردوگاه طیفی دیگر است.
این وحدت و انسجام چگونه بین اصولگرایان به وجود می آید؟
با توجه به شرایط قریب امروز، منظور بنده انسجام مطلق نیست، بلکه با توجه به واقعیت طیفی جریانات سیاسی، مرزهای درونی( در اردوگاهی) و بیرونی( بین اردوگاهی) باید معلوم باشد. هر چند شرایط، اقتضای تجلی واقعیت طیف گونه در اردوگاه های مطرح می کند، اما اگر طرف مقابل فضا را قطبی کرد- همانند انتخابات گذشته- این نهایت بی درایتی و حماقت سیاسی است که اردوگاه مقابل کماکان بر واقعیت طیف گونه بودن خود اصرار بورزد، اتفاقی که متأسفانه شاهدش بودیم.
مسلماً در دهه آتی که به عنوان الگوی اسلامی پیشرفت مطرح است؛ باید مبانی اصولگرایی به گونه ای و سازگار با مبانی و اصول این دهه که طبعاً نباید مغایرتی با مبانی پذیرفته شده و متناظر با انقلاب اسلامی داشته باشد، تعریف شود. در این بین به طور مسلم اصولی به دست خواهند آمد که بین اردوگاه های مختلف اعم از اصول گرا و اصلاح طلب مشترک خواهد بود. در این میان، شاهد اختلاف ها وافتراق هایی خواهیم بود که کاملاً طبیعی است. فقط باید مراقب باشیم تا این اختلاف نظرها، ناسازگار با مبانی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نباشد، نه نشانی از تحجر و نه نشانی از لیبرالیسم و سکولاریسم داشته باشد.
مولفه های پیش روی اصولگرایان چه چیزهایی خواهد بود؟
اصولگرایان بعد از این کلیات باید مواضع خود را معلوم کرده و مؤلفه های عدالت و پیشرفت و راهکارها و تقدم ها و تأخرها را معلوم کنند. اینگونه نباشد که هر کس از راه رسید ساز تازه ای کوک کند، باید قاعده بازی معلوم و مشخص باشد. متأسفانه قاعده بازی معلوم و مشخص نیست. به وفور شاهد هستیم که گروههای موسوم به چپ و راست موضع عوض می کنند، این کار هم به ضرر خود آنها و هم به ضرر جامعه و رشد طبیعی آن است. با گذشت سی سال و اندی فعالیت سیاسی پس از انقلاب، باید به سمت تدوین و شفافیت بیشتر اختلافات و تفاوت های درون اردوگاهی و برون اردوگاهی حرکت کنند تا متهم به باز کردن دکان خود به هنگام انتخابات و تعطیلی دکان پس از انتخابات نشوند.
اختلاف نظرها را چگونه باید حل و فصل کرد؟
وجود اختلاف در هر جامعه ای نشانگر رشد و پویایی آن جامعه است، مشکل زمانی به وجود می آید که جامعه فاقد هرگونه عنصر وحدت بخش حاکم بر این اختلاف ها باشد.
هم اکنون فرصتی به دست آمده است تا هم اصلاح طلب ها و هم اصولگرایان به بازسازی و تدوین مواضع خود بپردازند. هرچند ظاهر امر حکایت از شکست اصول گرایان و نه اصول گرایی می کند، اما با نگاه فرایندی نباید اصلاح طلبان خود را پیروز این میدان بدانند. تفسیر بنده این است که متأسفانه هم اصول گرایان و هم اصلاح طلبان به دلیل بی توجهی به فرایند تفکیک و عدم حرکت به سوی تحزب، شکست خورده میدان رقابت اند. اصطلاح فراجناحی بودن، آنهم در جایی که اقتضای جناحی بودن دارد، تیر خلاصی است بر سی سال تجربه سیاسی ولو غیر متراکم آن. هیچ جریانی خود را پیروز مطلق در میدان و عرصه سیاسی نداند. اگر چنین تفکری بر گروهی حاکم باشد، معلوم می شود که درک صحیح و دقیقی از فرایند مطلوب جامعه نداشته و در عین نابودی تدریجی فریاد غرورآمیز پیروزی سر می دهد، این اتفاق بکرات برای دو اردوگاه، و امروز با شدت بیشتر، اتفاق افتاده و متأسفانه درس عبرت نگرفته اند. از سوی دیگر، اینکه هر بار قدرت در دست یک گروه، در صورت مدون بودن مواضع، باز هم تأکید می کنم در صورت مدون بودن مواضع، باشد امری کاملاً طبیعی و مطلوب است.
ما باید بدانیم و فراموش نکنیم که جامعه آمیخته با تضاد ها و ناکامی ها است. مهم این است که چگونه از این ناکامی ها استفاده کرده و تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد.همه گروه ها چه اصولگرا و چه اصلاح طلب باید مراقب باشند تا با خوشی های لحظه ای، خود و جامعه را به خطر نیندازند.
دیدگاه تان را بنویسید