لبه‌های تیز هر دو جناح صیقل می‌خورد/ اصولگرایان به مردم بی‌توجه بودند/ نامزدی جلیلی به نفع روحانی شد

کد خبر: 272738

البته در این که اصلاح طلبان و اصول گرایان باید از این انتخابات درس بگیرند، حرفی نیست همانطور که اصلاح طلبان از انتخابات 88 و اتفاقات بعدی درس های خوبی گرفتند و آن درس ها را در این انتخابات به خوبی به کار گرفتند. اصول گرایان هم باید درس بگیرند.

لبه‌های تیز هر دو جناح صیقل می‌خورد/ اصولگرایان به مردم بی‌توجه بودند/ نامزدی جلیلی به نفع روحانی شد
سرویس سیاسی«فردا»:ابراهیم بهشتی - ناصر ایمانی تحلیل گر و کارشناس مسایل سیاسی هم همانند برخی دیگر از تحلیل گران واقع بین، عدم توجه به مطالبات مردم را یکی از دلایل اصلی نتیجه نگرفتن اصول گرایان در انتخابات ریاست جمهوری می داند. با این حال او ضمن اینکه برخی درس های مهم انتخابات برای اصول گرایان را مورد اشاره قرار می دهد، معتقد است که نباید بحث انتخابات را به این صورت که کدام جناح پیروز شد یا شکست خورد پیش برد.

آقای ایمانی این روزها بحث داغی بین اصلاح طلبان و اصول گرایان درگرفته مبنی بر اینکه آقای روحانی رئیس جمهومر منتخب اصلاح طلب است یا اصول گرا یا به کدام جناح نزدیک تر است. شما چه نظری در این باره دارید؟

به نظر من این حرف ها و تقسیم بندی ها در شرایط الان خیلی فایده ای ندارد. آقای روحانی در مقطع زمانی فعلی تعریف جدید در حوزه سیاسی و در کنار اصول گرایی و اصلاح طلبی را مطرح کردند به عنوان اعتدال گرایی. اگر بخواهیم گذشته آقای روحانی را مرور کنیم طبعا به اصول گرایی می رسد و سوابقی در اصلاح طلبی به آن معنا ندارند و از طرف دیگر شعارهای اصلاح طلبانه هم به آن معنا نداد. هر چند شعارهای اصول گرایانه خاص هم نداد بلکه شعارهایی نزدیک به هر دو جناح داد. وقتی صحبت از آزادی و آزادی بیان و شفافیت کرد بیشتر به شعارهای اصلاح طلبانه نزدیک بود و وقتی شعارهای قانون اساسی و اصول مربوط به نظام و ولایت فقیه را می داد نزدیک به اصول گرایان بود. تلاش آقای روحانی بر این بود و الان هم هست که یک جریان اعتدال گرایی را در کشور ایجاد کند. شاید این جریان خودش در کنار اصول گرایی و اصلاح طلبی یک جریان جدید و مدعی شود.

این سوال بیشتر معطوف به ضرورت یا عدم ضرورت آسیب شناسی شکست نامزدهای اصول گرا است. ممکن است برخی اصول گرایان با این توجیه که روحانی اصلاح طلب نیست نیازی هم به آسیب شناسی و بررسی دلایل رای نیاوردن این جناح نکنند.

من اساسا این انتخابات را شکست یا پیروزی یک جناح نمی دانم حتی اگر این طور هم بخواهید ارزیابی کنید به نظر من پیروزی پنجاه پنجاه است. نمی شود اسمش را شکست یا پیروزی گذاشت. البته در این که اصلاح طلبان و اصول گرایان باید از این انتخابات درس بگیرند، حرفی نیست همانطور که اصلاح طلبان از انتخابات 88 و اتفاقات بعدی درس های خوبی گرفتند و آن درس ها را در این انتخابات به خوبی به کار گرفتند. اصول گرایان هم باید درس بگیرند. اما به نظر می رسد آقای روحانی یک جریان جدید و یک هوای تازه در کشور تزریق می کند به نام شایسته سالاری، اعتدال و دوری از افراط و سیاست. بهتر است وارد ارزیابی انتخابات به این معنا که یک جناح پیروز شد و یک جناح بازنده نشویم چون اگر وارد شویم بعد همان اتفاقات گذشته حادث می شود. یک جناح می خواهد سهم خواهی کند و یک جناح چون شکست خورده کنار بکشد.

به هر حال یکی دو سال دیگر انتخاباتی برگزار می شود بر اساس بحث شما یعنی آن مرزبندی ها و آن آرایش سیاسی موسوم به اصلاح طلبی و اصول گرایی دیگر از بین می رود و آرایش جدیدی شکل می گیرد؟

دقیقا همینطور است. لبه های دو جریان زده خواهد شد و صیقل می خورد. اعتدال آقای روحانی نقطه مقابل افراط است. افراط گرایی در هر دو جناح باید به تاریخ بپیوندد. قطعا جریان اصلاح طلبی و اصول گرایی به معنای سیاسی آن در انتخابات بعدی هم خواهند بود منتها دیگر اصلاح طلبان، یک افراد تندرو ساختار شکن نخواهند بود. اصول گرایی هم به معنای یک افراد تندرو که بیشتر به متحجرین می خورند نخواهد بود. یعنی لبه های تیز هر دو جریان صیقل خواهد خورد.

همانطور که اشاره کردید به نظر می رسد اصلاح طلبان از اتفاقات سالهای گذشته درس های خوبی گرفتند و با عملی کردن این درس ها نتیجه نسبتا موفقی هم گرفتند. از این منظر اگر قرار باشد اصول گرایان درس هایی از انتخابات اخیر بگیرند آن درس ها چیست؟

بزرگترین درسی که اصول گرایان باید بگیرند، دوری از افراط است. این همان نکته ای است که اصلاح طلبان هم در طول دوره دولت اصلاحات داشتند و در سال 88 هم بود و منجر به آن حوادث شد. اصول گرایان هم به خاطر اینکه 8 سال در قدرت بودند راه افراط را در پیش گرفتند. یعنی وقتی شما می گفتید اصول گرایان، افراد بسیار تند در ذهنتان می آمد که بعضی از چهره های نامزد شده در انتخابات هم نماد آنها بودند. درس بزرگ دیگر اصول گرایان این است که مردم مشکلات و مطالبات خودشان را دارند. مطالبات مردم در در دوره موسوم به اصول گرایی و بخصوص در 4 سال دوم دولت آقای احمدی نژاد مورد بی توجهی قرار گرفت. اصول گرایان بیشتر امیدشان به این بود که اصلاح طلبان نمی توانند در انتخابات شرکت کنند به خاطر مثلا رد صلاحیت ها. به این طور مسایل اهمیت دادند.

یعنی به جای بها دادن به مطالبات جامعه بیشتر به یکسری اما و اگرهای پشت پرده ای توجه کردند؟

بله. امیدشان در واقع به این بود که اصلاح طلبان نمی توانند در انتخابات شرکت کنند و به همین دلیل خودشان را بی نیاز از این می دیدند که به مطالبات مردم توجه کنند. در 4 سال آخر دولت احمدی نژاد کاملا یکسویه رفتار می کردند. این باید درس باشد که مردم مطالبات عمومی خودشان را دارند و عقد اخوتی با هیچ جناحی ندارند. اصول گرایان به یک چیزهایی اعتنا کردند که از راه مطالبات عمومی بدور بود. بزرگترین مشکلی که اصول گرایان در طول این 4 سال داشتند، سکوت در مقابل بسیاری از اتفاقات خلاف قانونی بود که حادث شد. یا در برابر به هم ریختن اوضاع اقتصادی سکوت کردند. چرا اصول گرایان سکوت کردند، چون تقریبا اطمینان داشتند که بعد از دولت احمدی نژاد باز هم خودشان در راس قدرت خواهند بود.

از همین منظر این ایراد به تشکل های اصول گرا وارد است که ارزیابی درستی از وضعیت جامعه نداشتند و یا اگر داشتند به دلایلی که شما فرمودید مورد توجه قرار ندادند. آقای روحانی بیشتر به این خاطر رای آورد که خودش را منتقد وضع موجود معرفی کرد. چرا اصول گرایان نتوانستند منتقد وضع موجود باشند. این به خاطر خصلت محافظه کارانه آنهاست یا بیشتر به دلیل همان موردی است که شما اشاره فرمودید یعنی اینکه خودشان قرار است رئیس دولت باشند؟

این عمدتا برمی گردد به این موضوع که بخشی از اصول گرایان به خاطر برداشت ناصحیحی که از مقوله ولایت فقیه دارند، تلاششان بر این بود که هیچ گونه انتقاد جدی به وضع موجود در 4 سال گذشته نکنند. بخش دیگری از اصول گرایان خودشان را اساسا بی نیاز می دیدند از اینکه بیایند از وضع موجود انتقاد و به مطالبات مردمی توجه کنند، به خاطر اینکه خیالشان آسوده بود از اینکه حتما در دوره بعدی هم در قدرت خواهند بود. مجموعه این شرایط باعث شد که اصول گرایان نسبت به وضعیت اقتصادی کشور و اقدامات تنش زای دولت و تخلفات آن سکوت کردند. در انتخابات هم انتظار نداشتند آقای روحانی مورد حمایت اصلاح طلبان قرار بگیرد و بر خلاف انتظارشان روحانی مورد حمایت آنها قرار گرفت و آقای روحانی هم به خاطر نقدی که به وضع موجود داشت توانست نظر مردم را به خود جلب کند.

در خصوص همین بحث، به نظر می رسد در میان نامزدهای اصول گرا ( ولایتی، جلیلی و قالیباف) آقای قالیباف این ظرفیت را داشت که از سوی اصولگرایان حمایت شود و را به عنوان منتقد وضع موجود معرفی گردد. قالیباف در طول 8 سال گذشته منتقد جدی دولت بوده و چالش های بسیاری را با دولت در شهرداری داشته است. اما دو چهره دیگر در کنار دولت، همراه یا ساکت بودند و قطعا نمی توانستند منتقد دولت باشند.

بله آقای قالیباف این امکان را داشت که خودش را منتقد جدی دولت معرفی کند. ولی به خاطر علقه و علاقه ای که به اصولگرایان داشتمانند برخی کاندیداهای دیگر تلاش جدی نکرد که منتقد تمام عیار وضع موجود معرفی شود.

البته ایشان هم تا چند روز قبل از روز رای گیری، آرایش بالا بود و به نوعی خیال ایشان هم راحت بود. آرای آقای قالیباف از چند ماه پیش تا چند روز آخر بالاتر از همه بود ولی در چند روز آخر صحنه عوض شد. به نظر می رسد آقای قالیباف هم در ذهنش نبود که فرد غیر شناخته شده ای مثل روحانی بیاید و رقیب جدی او شود. نظرسنجی ها هم همین را نشان می داد ولی ظرف چند روز آخر ورق برگشت. اگر آقای قالیباف هم یک نقد بنیادین و همه جانبه نسبت به عملکرد دولت در این چند سال گذشته در مناظره ها عرضه می داشت شاید این طوری نمی شد.

موج انتخابات در 3-4 روز آخر شرایط را تغییر داد و مشارکت در انتخابات را بیشتر کرد. برخی معتقدند که حضور آقای جلیلی با آن ادبیات و شباهتی که به احمدی نژاد داشت به لحاظ گفتمانی، این نگرانی را در بخش هایی از مردم ایجاد کرد که احتمال رای آوردن او و تداوم سیاست های احمدی نژادی وجود دارد. هیمن نگرانی باعث افزایش مشارکت مردم و رای دادن به آقای روحانی شد.

بله همین طور است. ناگهان موج ایجاد شد و مشارکت عمومی فارغ از اینکه به چه کسی رای می دهند بالا رفت. کسی پیش بینی این مقدار مشارکت را نداشت. من در خصوص میزان 10- 15 درصدی افزایش مشارکت نسبت به آنچه پیش بینی می شد چند عامل را موثر می دانم که در راس آنها نقش مقام معظم رهبری است. این را نباید نادیده گرفت. ایشان حرکت های قابل تقدیر و جالبی را به نمایش گذاشتند که میزان مشارکت را بالا بردند. از آن صحبت دو روز قبل از انتخابات تا بیانات ایشان در روز انتخابات. از طرف دیگر این موجی که مثل انتخابات قبل و بخصوص مثل انتخابات 88 مطرح شده بود که رهبری نظر خاصی نسبت به یک فرد دارند، در یکی دو روز آخر جامعه به این دریافت رسید که رهبری واقعا روی هیچ کس نظر خاصی ندارند. این موضوع در انتخابات قبلی شدید بود و در این انتخابات هم هر چند ابتدا وجود داشت ولی در آخر جامعه به این نتیجه رسید که رهبر واقعا نظری روی هیچ کس ندارند و این خیلی در مشارکت موثر است. چون مردم اگر احساس کنند که رای بدهند ولی کس دیگری از صندوق بیرون بیاید قطعا انگیزه ای برای مشارکت ندارند. البته این تصوری است که بعضی اقشار ممکن است داشته باشند و در هیچ دوره ای هم به این صورت که رهبری بخواهند از کسی حمایت بکنند نبوده است ولی در بین بخش هایی از مردم تصورات اینگونه وجود داشته است. پس مردم یعنی همانهایی که بعضی تصورات را داشتند در روزهای آخر به این نتیجه رسیدند که نظام واقعا نظری روی هیچ کس ندارد. بحث آقای جلیلی هم یکی از عوامل دخیل در مشارکت مردم و رای دادن به آقای روحانی بود. با آمدن آقای جلیلی برای بخشی از مردم اینکه چه کسی رای نیاورد مهمتر شد از اینکه چه کسی رای بیاورد. بعضی ها آمدند و رای دادند برای اینکه آقای جلیلی رای نیاورد و این هم عامل دیگری در مشارکت بیشتر مردم و جلب نظرات و رای های به سوی آقای روحانی بود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت