۲ ادعای بزرگ حاج آقا رحیم ارباب +تصاویر
آیتالله حاج آقا رحیم ارباب زندگی بسیار زاهدانه و خالی از تجمل داشت؛ فضایل اخلاقی وی نمونه و رونوشتی از خلق و خوی پیامبر(ص) و پیشوایان دین (ع) بود.
خبرگزاری تسنیم: تخت فولاد اصفهان آرامگاه بزرگانی همچون حاج آقا رحیم ارباب است، کسی که از مفاخر ایران و اصفهان به حساب میآید و کمتر کسی است که نام این عالم و عارف را نشنیده باشد.
مردم ایران به ویژه اصفهان به این عارف بزرگ ارادات بسیار و خاصی دارند به طوری که مقبره وی در تخت فولاد محل رفت و آمد بسیاری از جوانان، تحصیلکردگان و مردم عادی است.
فقیه زاهد، ادیب کامل، حکیم عارف، جامع دانشهای نقلی و عقلی و عالم ربانی، دوازدهم جمادی الثانی سال ۱۲۹۷ ق. در چرمهین از قرای توابع لنجان علیای اصفهان دیده به جهان گشود.
نیاکان و بیشتر اقوام و خویشان رحیم، افرادی با سواد و برخوردار از فضل و ادب و بهرهمند از تاریخ و شعر بودهاند. پدر رحیم، مرحوم «ارباب حاجی آقا» در شعر، تخلص «لنگر» داشت و با عمان و دهقان سامانی، معاصر بوده و جلسات شعر داشتند. پدران و نیاکان رحیم از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا به شمار میرفتند و به این سبب به لقب «ارباب» خوانده شدهاند. رحیم در سن هفت سالگی به همراه پدر و مادرش راهی اصفهان شده است.
تحصیلات و اساتید
رحیم، بنابر رسم بزرگ زادگان قدیم، از کودکی در مکتب خانوادگی نزد معلم خصوصی، مرحوم ملا محمد حسن همامی دانشهای مقدماتی را فرا گرفت و در زمانی اندک، مقدمات را به خوبی فرا گرفت و توانست به مَدْرَس دانشمندان نامی آن روزگار راه یافته و محضر برخی از فقها و حکمای بزرگ را درک نماید.
درس پرآوازه خارج فقه و اصول فقیه نامی، آقا سید محمد باقر درچهای، نظر حاج آقا رحیم را جلب کرد و در فقه، بهرههای بسیاری از این استاد خود برد. در همان زمان و کمی پیش از درس درچهای، اکثر علوم و معارف اسلامی را از محضر دو استاد بزرگ خود یعنی آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقایی فراگرفت.
ویژگیهای معنوی و فضایل اخلاقی
حاج آقا رحیم ارباب در جامعیت علم و عمل، فضیلت دینداری و رعایت دقایق اخلاقی، حد اعلای قدس و پاکی، زهد و تقوی و در زمان خود یگانه بود. کارهای شخصیاش را خود انجام میداد. کسانی را که بر او وارد میشدند، حتی خردسالان، احترام میگذاشت و فروتنی او زبانزد بود. در برخورد با نظر مخالف، بسیار متین، منطقی و اخلاقی بود؛ با طبقه جوان بهویژه روشنفکران و متجددان، رفتاری عاطفی و پسندیده داشت. ایشان در تمام مدت عمر خود به نامحرم نگاه نکرد و کلمهای تهمت، غیبت یا بی ادبی از او دیده و شنیده نشد. در جامعه، عنایت و توجه ویژهای به مردم داشت و در رفع گرفتاریهای آنها اهتمام زیادی مبذول میداشت.
فضایل اخلاقی حاج آقا رحیم ارباب، نمونه و رونوشتی از خلق و خوی پیامبر (ص) و پیشوایان دین (ع) بود. در گفتارش آثار تعقل و اندیشه آشکار بود و در سخن، تأمل و درنگ میکرد و شنونده را منتظر میگذاشت. مجلس او صدر و ذیل نداشت و با دوستان در جلسه درس، حلقه وار مینشست و در هر مجلسی که وارد میشد، در پایین مینشست.
اعتماد به نفس و آرامش روحی او به اندازهای بود که پرتو آن، دیگران را نیز در بر میگرفت و تا شخص در حضور او بود، شبهه و تزلزلی در خود، احساس نمیکرد. هنگامی که طلاب و فضلا از او خواستار تدریس علم اخلاق شدند، فرمود: اخلاق، علم حال است و علومی که ما میخوانیم، علم قال؛ یعنی اخلاق با خواندن کتب اخلاقی، قابل اصلاح نیست، بلکه بایستی تهذیب نفس و مجاهده بانفس امّاره نمود.
مرحوم ارباب تلاش بسیاری در تهذیب و تزکیه نفس داشت و در آداب و نوامیس شرع، محکم واستوار بود. وی مقید بود حتی مستحبی را ترک نکند. در سیر تکاملی و معنوی، قدمی ثابت داشت و وجود کیمیایی اش از بوته آزمایش، تمام عیار بر آمد. قیافه، منطق، بیان، مجلس درس و ارشاد او، مصداق حدیث حضرت عیسی مسیح (ع) خطاب به حواریون بود.
زهد و ساده زیستی
در محفل ارباب از هر دری سخنی میرفت، جز از مادیات و در کلام و خاطرش همه چیز میگذشت جز زخارف دنیا. به راستی سنگ و زر نزدش یکسان بود و نیازش اندک و بارش نه بر دوش دنیا بود و نه بر گرده مردم. او زندگی بسیار زاهدانه و خالی از تجمل داشت. قوت غالبش نان، ماست، دوغ و پنیر بود. از غذاهای پختنی کمتر استفاده میکرد و مال قابل توجهی هم نداشت. از عواید املاک و ارث پدری به اندازه مخارج بر میداشت و بقیه را به کشاورزان میداد.
جایگاه بالای ارباب در علوم اسلامی
آیتالله ارباب از مجتهدان بزرگ و فقیهان بزرگ جهان تشیع و از مدرسان نام آور قرن چهاردهم هجری در رشتههای مختلف عقلی و نقلی به شمار میرفت. اجتهاد و جامعیت و عظمت مقام علمی او مورد تصدیق علما و بزرگان بود، چنانکه مرحوم آیتالله حاج سید جمال الدین گلپایگانی از مراجع تقلید در نجف اشرف فرموده بود: «نظیر آقای ارباب در نجف یا اصلاً نیست و یا بسیار اندک است.» ایشان در استنباط احکام شرعی، مشربی معتدل و متوسط ما بین اصولی و اخباری داشت و در فلسفه، پیرو حکمت متعالیه صدرایی بود و خود به عنوان محققی کامل و مدرسی ماهر در آن محسوب میشد. او در دیگر دانشهای اسلامی، مانند ادبیات، اصول، تفسیر، حدیث، کلام، ریاضیات، هیأت و نجوم نیز استادی زبر دست و صاحب نظر به شمار میرفت.
آثار تکوینی و تدوینی
آیتالله ارباب عمر یکصد ساله خود را صرف تحصیل، تدریس، مطالعه، عبادت، بیان احکام و ذکر اخبار و آثار ائمه طاهرین (ع) و موعظه و ارشاد خلق، پاسخ دادن به مسائل شرعی و فقهی و عقاید دینی و رفع حوائج بندگان خدا نمود. همواره به تحقیق در مسائل علمی و تدریس و مطالعه اشتغال داشت. وی هر چند به ظاهر آثار علمی و قلمی چندانی از خود به جای نگذاشت، اما حوزه تدریس او بیش از نیم قرن مورد استفاده طلاب علم و منشأ فیوضات برای حوزههای علمی ایران و عراق بود.
حوزه درسی وی از بزرگترین و مهمترین حلقههای درسی اصفهان به شمار میرفت و منزلت عظیم او در علم، دقت نظر در تحقیق و شیوه آسان او در حل مطالب پیچیده، نظر فضلای اصفهان و دیگر شهرهای ایران را به مَدْرَس او جلب نمود.
شاگردان
مرحوم ارباب در حفظ و احیای حوزه علمی اصفهان تلاش بسیاری کرد و در طول ۶۰ سال تدریس و فعالیت علمی، از هر چیزی حتی مسافرتهای زیارتی و مستحب، جز تدریس و تربیت طلاب چشم پوشید. شاگردان و تربیت یافتگان او در دورههای مختلف، طی حدود بیش از نیم قرن در دانشهای گوناگون نقلی و عقلی از او بهره بردند. از این رو، به دست آوردن نام شاگردان ایشان کاری مشکل است.
نام بعضی از مشاهیر شاگردان معظم له عبارت است از حضرات آیات: میرزا جلال الدین همایی، میرزا محمد هاشم روضاتی، سید محمد رضا خراسانی، شیخ محمد علی حبیب آبادی، شیخ محمد رضا جرقویه ای، سید مصطفی بهشتی نژاد.
دیدگاههای سیاسی و فعالیتهای اجتماعی آیتالله ارباب
مرحوم ارباب هر چند اهل شهرت و ادعا نبود و کمتر در امور اجتماعی و سیاسی دخالت میکرد، اما به هنگام احساس مسئولیت، سخن را بر سکوت ترجیح میداد. وی نسبت به مسائل روز جهان اسلام، حساس بود و در صورت لزوم به صدور فتوا نیز مبادرت مینمود. برخی از آرای فقهی او نیز بر لزوم جنبههای سیاسی و اجتماعی اسلام، دلالت داشت.
وجوب تعیینی نماز جمعه: آیتالله ارباب به پیروی از صاحب وسائل و صاحب حدائق و شیخ حسین والد شیخ بهایی و شهید ثانی و بسیاری از علمای امامیه، نماز جمعه را واجب تعیینی و نه تخییری میدانست.
ایشان نماز جمعه را واجب میدانستند و مدت پنجاه سال آن را بر پا نمودند و نماز جمعه ایشان در مسجد جامع اصفهان بسیار با شکوه برگزار میشد.
تأکید بر حفظ وحدت مسلمین و پرهیز از طرح مسائل تفرقه انگیز: ایشان با طرح مسائل اختلافی میان شیعه و سنی و به ویژه مسأله لعن، مخالف بود و معتقد بود از هر کاری که وحدت مسلمین را خدشه دار سازد شدیداً باید اجتناب ورزید.
حساسیت نسبت به مشکلات و مسائل روز جهان اسلام: آیت الله ارباب از جمله فقیهانی بود که پیامبرگونه، غم امّت بر جان و داغ دستگیری درماندگان و سیر کردن گرسنگان بر تن داشت. مشکل مسلمین در هر نقطهای از جهان را مشکل خود میدانست و از هیچ کمکی در رفع آن دریغ نمیورزید.
روزی از او پرسیدند: پولی که بابت رد مظالم است میتوان با آن مسجد ساخت؟ از شنیدن این سخن ناراحت شد و فرمود: من جایز نمیدانم، زیرا رد مظالم، صدقه است و صدقه مال فقیران. در بعد جهانی نیز، هنگام استقلال الجزایر در سال ۱۳۴۲ ش، فتوایی برای کمک مسلمین به ملت الجزایر و علیه دولت فرانسه صادر نمود که متن کامل آن چاپ شده است.
وفات و مدفن
حاج آقا رحیم ارباب چند سال آخر عمر مبتلا به نابینایی و بعضی امراض جسمانی شده بود در ۱۹ آذر ماه ۱۳۵۵ ش/ شب جمعه هیجدهم ذی الحجه ۱۳۹۶ ق. در خانه شخصی خود در اصفهان وفات نمود. پیکر پاکش توسط انبوهی از شیفتگان و ارادتمندانش تشییع و در جنب تکیه ملک (گلستان شهدا) مدفن استادش آخوند کاشی به خاک سپرده شد.
مقام عرفانی حاج آقا رحیم ارباب
آیتالله حاج آقا رحیم ارباب وصیت کرده بودند که مرا در گوشهای از قبرستان تخت فولاد در جایی که نام و نشانی ندارد، دفن کنید تا مردم به علت شهرت من به سوی قبر روی نیاورند. مدت زمان زیادی نمیگذرد که آن منطقه محل دفن شهدا میشود به گونهای که هم اکنون قبر ایشان مورد توجه خاص و عام قرار میگیرد.
دو ادعای بزرگ حاج آقا رحیم ارباب
آیتالله حاج آقا رحیـم ارباب، دو سـه سال آخر عمر نابینا شد. وقتى از ایشـان پرسیدند: پس از این همه عمر، آیا ادعایى هم دارید یا نه؟
ایشان فرمودند: «در مسایل علمى، هیچ ادعایى ندارم. اما در مسایل شخصى خود، دو ادعا دارم: یکى آنکه به عمرم غیبت نکردم و غیبت نشنیدم؛ دوم آنکه در طول عمرم، چشمم به نامحرم نیفتاده».
در احوال شخصى ایشان نقل شده که فرموده بودند: «برادرم با همسرش، چهل سال در منزل ما بودند؛ در این چهل سال، حتی یک بار هم همسر برادرم را ندیدم».
راز طول عمر
آیتالله ارباب درباره علت عمر یکصد ساله خود فرمودند: این بدان علت است که در زندگی ابداً بدخواه کسی نبوده، مخصوصاً نسبت به خویشان و نزدیکان خود که همیشه خیرخواه آنها بودهام، لذا خداوند متعال طول عمر به من عنایت فرمود.
احترام به سادات
یکى از خصوصیّات ایشـان این بود که جلوتر از سادات، مطلقاً راه نمىرفتند؛ حتى اگر کسانى عنوانِ شاگردى داشتند و سیّد بودند، حتماً باید آن سیّد جلو میرفت.
آیتالله ارباب آنقدر براى سادات ارزش قائل بودند که به دستور ایشان، در مدرسه امام صادق (ع) در چهار باغ، انجمن سادات تشکیل شد. ایشان به سادات اعلام کردند که اگر عمامه نگذاشتهاید، لااقل دکمـه سبـزى به لباستان بگذارید، زیرا دیگران موظفاند که احترام سادات را داشته باشند.
مایه کیسه
روز عیدى بود علاقمندان بسیارى در خدمت آیتاللّه ارباب بودند. یکى از افراد حاضر در مجلس پس از زیارت آقا اجازه گرفت مرخص شود در همان حال از آقا طلب عیدى نمود. آیتاللّه ارباب یک عدد دو ریالى به آن فرد دادند. وى پس از اظهار امتنان اظهار داشت: قصدم این است که این دو ریال را ذخیره کنم. آقا فرمودند: برگرد بیا. پس حاجآقا رحیم رو به او کرده و فرمودند: مایه کیسه این نیست؛ این اشتباهى است که مردم دارند. آن خیرى که مىتواند برای همیشه ذخیره باشد این است که شما از منزل ما که بیرون رفتید آن پول را به اول فقیرى که در راه دیدید، بدهید، این براى شما مىماند، زیرا ذخیره و مایه کیسه این نیست که آن را برای خود نگهدارى.
خوراک سالم
حاج آقا رحیم ارباب در نوع غذا و امثال اینها خیلى مراقب بودند به طورى که زمانى مرحوم دکتر محمد ریاحى (معروف به سرهنگ ریاحى) که از مریدهاى خاص ایشان بود به منزل آقا رفته بود و مرحوم ارباب مشغول خوردن نان و ماست بودند. دکتر به ایشان گفته بود تا خوراکتان این است با ما اطباء سروکار ندارید. حتى این پزشک متدین، گاهى یک نان سنگکى مىگرفت و مىرفت منزل آقا و آنجا ناشتایى مىکرد.
برخورد با خانواده
کارهاى بسیارى را شخصاً انجام مىدادند، تمیز کردن حوض، کشیدن آب از چاه و یا اگر در زمستان برف مىآمد بالاى بام رفته، برف روبى مىکردند. در برخوردشان با خانواده خیلى رعایت این جهات را مىکردند، زمانى متوجه شدند بعضى شبها که بیرون از خانه بودهاند خانواده ایشان غذا نمىخورد یا کمتر مىخورد و این باعث شد که آقا ملتفت شده و بدین جهت شبها از منزل بیرون نمىرفتند.
عمل جالب آیتالله ارباب برای تشویق کودکان به نماز
آیتالله ارباب زمانی که کودکان خردسال همراه با بزرگترهایشان وارد مسجد میشدند، آقا تعهد داشتند که یک چیزی به بچهها بدهند و یا کاری برای آنان انجام دهند. حتی یک موقعی مثل اینکه مقداری گردو برای این کار آماده کرده بودند و در این مورد خودشان نقل کرده بودند که یکی از مومنین "گویا در شهرکرد" جنب مسجدی یک دکان را وقف کرده بود که مال الاجاره این دکان آن بود که کودکانی که ظهرها به مسجد رفته و نماز میخواندند، آن مغازه دار یک مقداری گردو و بادام به بچهها بدهد تا با این عمل کودکان به نماز تشویق شوند.
دیدگاه تان را بنویسید