قتــــل با یـــک پیامک عاشقانــه!
مرد آرایشگر که به اتهام قتل دوست صمیمیاش در بازداشت به سر میبرد مدعی است ارسال پیامک عاشقانه از سوی مقتول برای همسر سابقش انگیزهای برای ارتکاب جنایت شده است.
روزنامه جوان: مرد آرایشگر که به اتهام قتل دوست صمیمیاش در بازداشت به سر میبرد مدعی است ارسال پیامک عاشقانه از سوی مقتول برای همسر سابقش انگیزهای برای ارتکاب جنایت شده است. به گزارش خبرنگار ما، ساعت۸:۴۰ صبح روز پنجشنبه ۱۱مردادماه امسال مأموران کلانتری ۱۷۳ امین آباد از کشف جسدی سوخته در روستای کوره فرنگی در شهر ری با خبر و در محل حاضر شدند. مرد روستایی که پلیس را با خبر کردهبود، گفت: نزدیکی مزرعهام متوجه شدم سگها دور جسمی خونین جمع شدهاند. وقتی نزدیک شدم دیدم در حال خوردن جسد سوخته انسان هستند، بنابراین پلیس را باخبر کردم. مأموران پلیس در نخستین بررسیها مدرک هویتی مقتول را از داخل کیف قهوهای که در نزدیک جسد رها شده بود پیدا کردند که مشخص شد جسد متعلق به مرد ۳۸سالهای به نام صادق و محل زندگیاش در خیابان پیروزی تهران است. تحقیقات کارآگاهان ادارهدهم پلیس آگاهی تهران که به دستور قاضی مأمور رسیدگی به پرونده شده بودند نشان داد مقتول یک روز قبل از کشف جسد با مرد ۴۰سالهای به نام علی که از دوستانش است قرار ملاقات داشته است. در چنین شرایطی مأموران راهی خانه علی شدند که فهمیدند وی یک ماهی است همسرش را طلاق داده و از روز حادثه هم به خانهاش مراجعه نکرده است. در حالی که تحقیقات برای دستگیری علی ادامه داشت همسر وی به اداره پلیس رفت و مخفیگاه شوهرش و همدست وی را در میدان شوش به مأموران پلیس داد. وی گفت: شوهرم با من اختلاف داشت و به همین خاطر قصد جدایی داشتیم. در این مدت صادق که از دوستان شوهرم بود به خانه ما رفت و آمد داشت و چند باری هم برای من پیامکهای عاشقانه فرستاد. پس از جدایی، همسرم از او کینه به دل گرفت تا اینکه فهمیدم شامگاه چهارشنبه همراه یکی از دوستانش به نام علیرضا که خانه مجردی در حوالی شوش دارد صادق را به بیابانهای اطراف شهرری برده است و به قتل رساندهاند. بدین ترتیب مأموران ساعت ۵ عصر روز شنبه راهی خانه علیرضا شدند و دو متهم را دستگیر کردند. صبح دیروز علی و علیرضا برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند و از سوی قاضی محسن مدیر روستا، بازپرس شعبه ششم دادسرا مورد بازجویی قرار گرفتند. دو متهم با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کردند. به گفته سرهنگ علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ تحقیقات از دو متهم در اداره دهم پلیس آگاهی ادامه دارد. گفتگو با متهمان خودت را معرفی کن؟ علی هستم ۴۰ ساله. مقتول را از چه زمانی میشناختی؟ من آرایشگر هستم و حدود پنجسال قبل صادق برای اصلاح سر و صورت به مغازهام آمد که با او آشنا شدم. از آنجایی که در یک محل زندگی میکردیم ارتباط ما بیشتر شد و با هم ارتباط دوستانه داشتیم. چه شد که دوست چندین سالهات را به قتل رساندی؟ به رفتارهای او مشکوک شدم. چرا؟ او برای همسرم پیامکهای عاشقانه میفرستاد، اما مدعی بود که پیامکها را یکی از دوستانم به نام بهمن فرستاده است. با همسرت اختلاف داشتی؟ بله. چه زمانی ازدواج کردی؟ من و همسرم همسایه بودیم که عاشق او شدم و سهسال قبل ازدواج کردیم و الان هم یک فرزند داریم. ابتدا زندگی ما خوب بود، اما از مدتی قبل با هم اختلاف پیدا کردیم که فهمیدم فرد سومی پایش به زندگی خصوصی ما باز شده است. به همین خاطر به همسرم مشکوک شدم و تلفنهای او را بررسی کردم که متوجه پیامکهای مشکوکی شدم و همسرم گفت که بعد از اینکه صادق فهمید ما قرار است از هم جدا شویم این پیامکهای عاشقانه را فرستاده است. موضوع را به صادق گفتی؟ بله، اما او مدعی بود که پیامکها را یکی دیگر از دوستانم به نام بهمن فرستاده است. از همسرت جدا شدی؟ بله. وقتی اختلافات ما زیاد شد من پیشنهاد جدایی دادم و او هم قبول کرد تا اینکه چند هفته قبل از هم جدا شدیم. شما که از همسرت جدا شدی چه شد که تصمیم به قتل دوستت گرفتی؟ من از او کینه داشتم. او گناهش را به گردن دیگری میانداخت و قبول نمیکرد به همسرم پیامک دادهاست. قرار بود پرینت تلفن همسرم را بگیرم، اما او میگفت: آشنا دارم و امروز و فردا میکرد که بدگمانیام به یقین تبدیل شد و نقشه قتل او را طراحی کردم. درباره حادثه توضیح بده؟ روز حادثه با صادق تماس گرفتم و به دروغ گفتم قرار است او و بهمن را با هم روبهرو کنم تا مشخص شود کدام یک از شما برای همسرم پیامک فرستادهاید. صادق هم که به نظر میرسید خاطر جمع است قبول کرد با بهمن روبهرو شود. عصر روز چهارشنبه با دوستم علیرضا تماس گرفتم و از او خواستم برای انجام کاری دنبال من بیاید. پس از این با علیرضا به خیابان پیروزی رفتیم و صادق را سوار کردیم. علیرضا در جریان نقشه من نبود و به او گفتم ما دو نفر را به حوالی شهرری ببرد. وقتی به نزدیک روستایی رسیدیم شب شده بود که از علیرضا خواستم توقف کند. صادق را به کناری کشیدم و گفتم چرا برای همسرم پیامکهای عاشقانه فرستادهای که قبول نکرد. عصبانی شدم و با چاقویی که همراهم آورده بودم ضربات متعددی به او زدم و در پایان با بنزینی که همراه داشتم جسدش را آتش زدم. گفتگو با علیرضا متهم ردیف دوم شما مقتول را میشناختی؟ نه. من با قاتل دوست بودم. آن روز علی با من تماس گرفت و گفت: او و دوستش را به اطراف روستایی در حوالی شهر ری ببرم. من در جریان نقشه دوستم نبودم. اول علی را سوار کردم و بعد هم دوستش صادق را سوار کردیم و سه نفری به طرف شهر ری به راه افتادیم. بعد چه شد؟ هوا تاریک شده بود که در نزدیکی روستایی از من خواست توقف کنم. وقتی ایستادم به من گفت: از آنها دور شوم، اما من دور نشدم و کمی هم ترسیده بودم. علی به صادق گفت: چرا برای همسرش پیامک فرستاده، اما صادق قبول نمیکرد و میگفت: من دوست صمیمی تو هستم. علی خیلی عصبانی بود و گفت: همسرم گفته شما فرستادهای که صادق گفت: به همسرت زنگ بزن. علی شماره همسر سابقش را گرفت، اما او جواب نداد. لحظاتی بعد علی چاقویی از جیبش بیرون آورد و به صادق داد و گفت: یا تو مرا بکش یا من تو را میکشم، اما صادق چاقو را به علی داد و گفت: اشتباه نکن که علی اول با مشت چند ضربه به او زد و بعد هم ناگهان با چاقو شروع به ضربه زدن کرد. شما مانع درگیری نشدی؟ واقعیتش من با دیدن این صحنه شوکه شدم به طوریکه یک لحظه قلبم ایستاد. زبانم گرفته بود و در حالی که به سختی حرف میزدم به او گفتم نکن که صادق خونین نقش بر زمین شد. پس از قتل چه کار کردید؟ به طرف تهران آمدیم، اما یک بار دیگر به محل حادثه برگشتیم. همان شب علی موضوع را به مادرش گفت و روز بعد هم من موضوع را به همسر سابق علی گفتم. یک شب در خانه من خوابیدیم و چند شبی هم به خانه یکی از دوستان علی رفتیم. علی قرار بود خودش را روز دوشنبه معرفی کند، چون به تمامی دوستان و بستگان موضوع حادثه را گفته بودیم که مأموران ما را دستگیر کردند.
دیدگاه تان را بنویسید