سارق مسلح بانک چگونه در دام خودش گرفتار شد؟
سارق سیاهپوش مسلح که به شیوه فیلمهای گانگستری به بانکملی شعبه نعمتآباد در تهران دستبرد زده بود هنگام فرار موفق به باز کردن قفلی که به در ورودی زده بود، نشد و با شجاعت دو نفر از کارکنان بانک خلع سلاح شد.
روزنامه جوان: سارق سیاهپوش مسلح که به شیوه فیلمهای گانگستری به بانکملی شعبه نعمتآباد در تهران دستبرد زده بود هنگام فرار موفق به باز کردن قفلی که به در ورودی زده بود، نشد و با شجاعت دو نفر از کارکنان بانک خلع سلاح شد.
به گزارش خبرنگار ما، عقربههای ساعت ۷:۴۵ صبح روز چهارشنبه را نشان میداد که مرد سیاهپوش نقابدار در حالی که اسلحه کمری در دست داشت وارد بانک ملی شعبه نعمتآباد شد و با قفلی که همراه داشت در را از داخل قفل کرد. مرد مسلح برای ترساندن کارکنان و مشتریان بانک گلولهای به زمین شلیک کرد و همه را تهدید کرد هیچ حرکتی نکنند. او سپس رئیس بانک را گروگان گرفت و به طرف گاو صندوق رفت. دقایقی بعد کیف آبی رنگ خود را پر از دستههای چکهای مسافرتی کرد و به طرف در حرکت کرد، اما همان لحظه دو نفر از کارکنان از پشت به او حمله کردند که سارق مسلح تیری به سوی آنها شلیک کرد که شلوار وی را پاره کرد که کارکنان دیگر بانک و مشتریان به کمک آنها شتافتند و سارق مسلح را زمینگیر کردند. در همین لحظه کارکنان بانک همسایه موضوع را به مأموران پلیس اطلاع دادند و لحظاتی بعد تیمی از مأموران کلانتری ۱۵۳شهرک ولیعصر در محل حاضر شدند و متهم را دستگیر کردند. متهم پس از دستگیری به کلانتری شهرک ولیعصر منتقل شد سرهنگ منصور حمیدوند، سرکلانتر پنجم پلیس پیشگیری در جمع خبرنگاران با اشاره به اینکه متأسفانه بانک فاقد نگهبان بوده و ما به رؤسای بانکها توصیه میکنیم تعامل لازم را با کلانتریهای محل داشته باشند و با توجه به شرایط حساس بانکها حتماً درخواست نگهبان کنند، گفت: سارق مسلح بعد از تهدید مشتریها و کارمندان در حالی که صورت خود را با ماسک بهداشتی و عینک آفتابی پوشانده بود، خود را به گاوصندوق بانک نزدیک و اقدام به سرقت ۷۰میلیون تراول چک از بانک کرد که هنگام فرار از سوی کارمندان بانک دستگیر میشود. مرد سیاهپوش در حالی که آثار ضرب و جرح روی صورتش نمایان بود خیلی آرام در سالن کلانتری شهرک ولیعصر به دیوار تکیه داده بود درخواست آب کرد و پس از خوردن آب به آرامی به سؤالات خبرنگار ما پاسخ داد. خودت را معرفی کن؟ کمال هستم ۵۱ سال سن دارم. متأهلی؟ بله، دو پسر جوان دارم و در یکی از محلههای جنوبی تهران زندگی میکنیم. چرا صورتت زخمی شده؟ کارمندان و مشتریان وقتی مرا دستگیر کردند به شدت کتک زدند و صورتم زخمی شد. سابقه داری؟ نه، من هیچ سابقه کیفری ندارم. چه شد که تصمیم به سرقت مسلحانه گرفتی؟ بدهکار بودم. چک ۶۰میلیونی داشتم و چند روز دیگر سر رسید آن بود. به هر دری زدم نتوانستم پول جور کنم. حتی برای وام به بانک رفتم، اما آنقدر قانون و تبصره داشتند که موفق به گرفتن وام نشدم تا اینکه نقشه سرقت مسلحانه را طراحی کردم. چرا ۶۰ میلیون چک داده بودی؟ زمین بزرگی حدود ۱۰۰۰ متر در شهرستان دارم که بیش از یک میلیارد تومان ارزش دارد. چند وقتی قبل بعد از ۱۵سال زندگی در تهران تصمیم گرفتم به شهرستان بروم و یک مجتمع مسکونی و تجاری بسازم. شروع به کار کردم که پول کم آوردم. ابتدا به بانک رفتم و درخواست وام کردم، اما وقتی وام فراهم نشد تصمیم به سرقت گرفتم. مستأجری؟ نه، در تهران هم خانه دارم. شما که وضع مالی خوبی داری چرا این تصمیم را گرفتی؟ اشتباه کردم. اسلحه را از کجا تهیه کردی؟ من قبلاً راننده کامیون بودم و همیشه در جادهها تردد داشتم و به همین دلیل چند سال قبل از شهرستان زاهدان اسلحه خریدم. چطور ایده سرقت مسلحانه به فکرت رسید؟ در فیلمهای گانگستری و هالیوودی دیده بودم که سارقان مسلح چطور سرقت میکنند و من هم سعی کردم مثل آنها عمل کنم. چطور این بانک را برای سرقت انتخاب کردی؟ این بانک در نزدیکی خانهمان بود و من هم چندین بار به بانک آمده بودم. چند روز قبل از سرقت هم کلاه، عینک، دستکش، ماسک، قفل، انبردست، کیف و مقداری وسایل دیگر که برای سرقت مسلحانه لازم بود از بازار تهیه کردم و روز قبل از سرقت هم به بانک رفتم و همه موارد را بررسی کردم که مطمئن شدم بانک مورد نظر نگهبان پلیس ندارد. به همین سبب بهترین گزینه همین بانک بود و این بانک را برای سرقت انتخاب کردم. چرا قفل خریدی؟ در فیلمها دیده بودم که سارقان از داخل در را قفل میکنند تا کسی نتواند برای کمک وارد بانک شود. درباره روز حادثه توضیح بده؟ روز حادثه پلاک موتور سیکلتم را باز کردم تا شناسایی نشوم و وسایل مورد نیاز سرقت را برداشتم و با موتور سیکلتم به جلوی بانک آمدم. دستکشها را دستم کردم و عینکم را زدم و کلاه را روی سرم و ماسک بهداشتی را روی صورتم گذاشتم و در حالی که در یکی از دستانم اسلحه و در دست دیگرم ساک آبی رنگ بود از در بزرگ وارد حیاط بانک شدم. در حیاط را از داخل قفل کردم و از پلهها بالا آمدم و وارد بانک شدم. در همان ابتدا چند مشتری در حال حرف زدن بودند که با دیدن اسلحه من وحشت کردند و من هم برای ترساندن آنها یک تیر به زمین شلیک کردم. با قفلی که همراه داشتم در بانک را قفل کردم تا کسی برای کمک وارد نشود. در حالی که همه شوکه شده بودند روی میز پریدم و رئیس بانک را تهدید کردم در گاوصندوق را باز کند. من اسلحه را به پشت رئیس بانک گذاشتم و او را به طرف گاوصندوق بردم و یکی از کارکنان در گاو صندوق بزرگی را باز کرد که داخل آن چند کمد بود. با یکی از دستانم اسلحه را به طرف کارمندان بانک گرفتم و با دست دیگرم به سرعت دستههای چکهای مسافرتی را داخل کیف آبی ریختم که هنگام فرار دستگیر شدم. چطور دستگیر شدی؟ کیف پر از پول را برداشتم و به طرف در آمدم. با خودم فکر کردم همه چی به خوبی تمام شد که متوجه شدم دو نفر از کارکنان و سرپرست بانک پشت سرم در حرکت هستند. سرپرست بانک گفت: اسلحهام تقلبی است و من هم به سوی او شلیک کردم که فهمید اسلحه جنگی است. در همین لحظه سعی کردم قفل در را که خودم قفل زده بودم با کلیدم باز کنم، اما باز نمیشد که دو نفر از کارکنان از پشت به من حمله کردند، اما آنها مرا گرفتند و ثانیههایی بعد دهها نفر روی سرم ریختند و مرا به شدت کتک زدند و خلع سلاحم کردند. چقدر سرقت کردی؟ نمیدانم، اما حدود ۱۵بسته چک مسافرتی برداشتم.
دیدگاه تان را بنویسید