ماجرای دلدادگی محافظ ارتشی امام (ره) در مهرآباد

کد خبر: 823968

داستان عاشقی علاءالدین آرین، ۴۰ سال پیش شروع شد، یک عاشقی تمام عیار. عشقی که زمینی نبود، که اگر بود ۲۹ سال پیش تمام شده بود! داستان عاشقی علاءالدین آرین، افسر بازنشسته نیروی هوایی ارتش کشورمان، ماجرای دلدادگی اوست به پیرجماران، به حضرت امام خمینی (ره).

ماجرای دلدادگی محافظ ارتشی امام (ره) در مهرآباد

جام جم: داستان عاشقی علاءالدین آرین، ۴۰ سال پیش شروع شد، یک عاشقی تمام عیار. عشقی که زمینی نبود، که اگر بود ۲۹ سال پیش تمام شده بود! داستان عاشقی علاءالدین آرین، افسر بازنشسته نیروی هوایی ارتش کشورمان، ماجرای دلدادگی اوست به پیرجماران، به حضرت امام خمینی (ره).

رهبری که هنوز حرمش پر از زائر است و دلداده‌هایش دست نمی‌کشند از چهارگوشه ضریحش. او هم یکی از این دلداده‌هاست، عاشقی که علاقه‌اش به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، او را یکی از خادمان افتخاری حرم کرده است؛ خادمی که از زائران حرم، از مردان و زنان ایرانی و غیرایرانی، مسلمان و غیرمسلمان و... خاطره بسیار دارد. خاطره‌هایی که تک‌تک‌شان سنجاق می‌شوند به همان دلدادگی، به عشقی که تمام نمی‌شود.

یک افسر بازنشسته ارتش، اینجا در حرم امام‌خمینی (ره) چه کار می‌کند؟

(می‌خندند) به مردم خدمت می‌کند... من اگر خدا قبول کند، مثل خیلی‌های دیگر خادم افتخاری هستم و راهنمای زائران حرم و اگر لایق باشم به این مردم عاشق خدمت می‌کنم و هرکاری از دستم بربیاید انجام می‌دهم.

چرا اینجا را برای خدمت به مردم انتخاب کردید؟

به خاطر این‌که احساس می‌کردم اینجا زیر سقف حرم، به حضرت امام (ره) نزدیک‌ترم. از وقتی که امام رحلت کردند، با توجه به عشق و علاقه قلبی‌ام به ایشان، تصمیم گرفتم اگر این امکان بوجود بیاید در صحن امام به زائرانشان خدمت کنم، چون وقتی که اینجا هستم احساس می‌کنم که این رشته علاقه هنوز وصل است.

اصلا این علاقه چطور ایجاد شد؟ در نسل شما ما افراد زیادی را می‌بینیم که شیفته شخصیت امام هستند؟

ماجرای این علاقه برای من و خیلی‌های دیگر که همسن و سال من هستند برمی‌گردد به سال‌های قبل از پیروزی انقلاب. یعنی حدود ۱۳۵۰ که من با توجه به علاقه‌مندی‌هایی که به نظامی بودن داشتم، علی رغم مخالفتی که والدینم داشتند با سماجت زیاد وارد ارتش شدم. هفت سال بعد از ورود من به نیروی هوایی، انقلاب پیروز شد. منتهی در این مدت، با این‌که یک نیروی نظامی محسوب می‌شدم و در آن رژیم خدمت می‌کردم، اما از فضای اعتراضات آن روز‌های کشور دور نبودم، مخصوصا با توجه به گرایش‌های مذهبی خانواده و اعتقاد به دین و مقدسات، با مطالبات مردم و خواسته‌هایشان آشنا بودم و خودم هم جزوی از همین مردم بودم. این ماجرا تا آشنایی من با دوستانی که مذهبی بودند و گرایش سیاسی داشتند مخصوصا به حضرت امام (ره) ادامه پیدا کرد، اطلاعیه‌ها و سخنرانی‌های حضرت امام از طریق همین دوستان به من می‌رسید و همه این‌ها باعث شده بود شناخت خوبی نسبت به ایشان و اهداف وآرمان‌هایشان به دست بیاورم.

پس از جو جامعه دور نبودید؟

نه اصلا. همان‌طور که مقام معظم رهبری سال ۹۰ در بیاناتشان در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش فرمودند، بدنه ارتشِ دوران قبل از انقلاب، بدنه طاغوتی نبود؛ سران طاغوتی بودند، اما بدنه جزو ملت بودند و واقعا هم این موضوع وجودداشت و ما همیشه از فتوا‌های جدید امام با خبر می‌شدیم.

از همان زمان شیفته شخصیت امام شدید؟

این علاقه در سال‌های قبل از انقلاب بوجود آمد، اما وقتی برای اولین بار ایشان را از نزدیک دیدم واقعا این احساس برایم معنا پیدا کرد. در حقیقت شخصیت، بزرگواری، منش، عطوفت و مهربانی امام نه تنها من که خیلی‌ها را شیفته ایشان کرده بود.

اولین بار چه تاریخی ایشان را دیدید؟

دوازدهم بهمن ۵۷، یعنی همان روز بازگشت ایشان به کشور. آن روز این افتخار نصیب من شد که از محافظان ارتشی امام در فرودگاه مهرآباد باشم.

حتما یکی از بهترین خاطرات‌تان است؟

قطعا، در ذهن من از آن روز سه عدد واضح حک شده است، یکی پرواز ۴۷۲۱، یکی ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه و یکی هم همان تاریخ ۱۲ بهمن. این سه تا برای من اعداد ماندگاری هستند. این‌ها در ذهن من در کنار چهره نورانی امام قرار می‌گیرند وقتی که از در هواپیما گذشتند و از پله‌های هواپیما پایین آمدند و قدم به خاک کشور گذاشتند.

بعد از آن روز دوباره امام را دیدید؟

بله در طول سال‌هایی که حضرت امام در قید حیات بودند، بار‌ها به دلیل علاقه قلبی و به صورت خودجوش برای دیدن ایشان مثل بقیه مردم در جماران حضور پیدا می‌کردم و همیشه از بیانات‌شان استفاده می‌کردم، تا این‌که ماجرای کسالت امام و بیماری‌شان پیش آمد و چند نوبتی که ایشان در بیمارستان جماران و قلب بستری بودند، که این ماجرا واقعا دل من و بقیه مردم را به دردآورد. بخصوص آن روزی که تلویزیون را روشن کردم و مجری خبر که همین آقای قاسم افشار بودند که اخیرا از دنیا رفتند و خدا رحمت‌شان کند در اطلاعیه‌ای اعلام کردند که از ساعت سه بعدازظهر در سیر درمان امام مشکلی پیش آمده و از همه امت خداجو درخواست شد تا دعا‌های خالصانه خود را ادامه دهند.

از رحلت حضرت امام چطور باخبر شدید؟

مثل بقیه مردم از طریق اخبار این خبر را شنیدم، اما صبح همان روز وقتی به محل کارم می‌رفتم و مردم را می‌دیدم که گروه گروه ایستاده‌اند و همه غمگین هستند، با وجود این‌که اعلام نشده بود این حس را داشتم که امام را از دست داده‌ایم و وقتی هم که خبر رحلت امام اعلام شد، غم و اندوه و دلتنگی از همان لحظه برای من شروع شد.

همین دلتنگی دلیل بودن شما در حرم ایشان است؟

بله، دقیقا... من از وقتی به عنوان خادم افتخاری وارد حرم شدم، از نزدیک دیدم که اینجا واقعا زیارتگاه مسلمین جهان است و از همه کشور‌ها زائر است که اینجا می‌آید. مخصوصا از کشور‌های عربی. بجز آن‌ها مسلمانان کشور‌های اروپایی مثل ایتالیا، فرانسه، آلمان هم همیشه اینجا حضور پیدا می‌کنند و واقعا احترام ویژه‌ای برای این سید بزرگوار قائل هستند. حتی توریست‌های غیرمسلمان خارجی هم که اینجا می‌آیند باز مبهوت عظمت شخصیت امام می‌شوند. یا کاروان‌هایی که از کشور‌های عربی می‌آید، مخصوصا کاروان‌های عراقی، این‌ها وقتی از درشرقی وارد صحن حرم می‌شوند، به صورت سینه خیز خودشان را به ضریح می‌رسانند که یک جور ادای احترام نظامی است.

با دیدن این صحنه‌ها چه احساسی پیدا می‌کنید؟

منقلب می‌شوم... باور کنید من درد دل‌هایی از زائران حرم امام دیده و شنیده‌ام که خیلی وقت‌ها از خودم و ارادتم به امام شرمنده شده‌ام... مقابل ارادت آن‌ها کم آورده‌ام...

آماده‌باش در مهرآباد

برای علاءالدین آرین، ۱۲ فروردین ۵۷ یک روز فراموش نشدنی است، روزی که او به عنوان یکی از نیرو‌های ارتش در فرودگاه مهرآباد حضور پیدا کرد. خاطره آن روز را بهتر است از زبان خودش بخوانید: «وقتی که آمدن امام به کشور قطعی شد، از بین نیرو‌های یگانی که من خدمت می‌کردم حدود ۴۰ نفر و از پایگاه‌های دیگر هم ۵۰ نفر را برای حفاظت از امام انتخاب کردند، البته این انتخاب بدون مطالعه و شناخت نبود و افرادی انتخاب شده بودند که گرایش‌های سیاسی به سمت انقلاب داشتند.

ما از نیمه شب ۱۲ بهمن در فرودگاه به حالت آماده‌باش بودیم تا ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه صبح که هواپیمای حامل امام به زمین نشست و امام به خاک کشور قدم گذاشت. چیزی که من از آن لحظه یادم مانده این است که، چون مسلح بودم و در صف اول محافظان درست پایین هواپیما حضور داشتم، وقتی حضرت امام به من نزدیک شدند، فرمودند: از این به بعد این اسلحه را به سمت اسرائیل بگیرید. این اولین فرمان نظامی امام به من و بقیه نیرو‌های حفاظتی حاضر در فرودگاه بود.

مشتری‌های ثابت حرم

در این سال‌ها زائران زیادی را دیده‌ام که هرکدام با زبان خودشان آمده‌اند و با امام راز و نیاز کرده‌اند. اما یکی از این زائران را که نه اسمش را می‌دانم نه سن و سالش را، همیشه در خاطر دارم. ایشان آقایی هستند که به نظرم آذری زبانند و همیشه هرطور شده حتی برای چند ساعت خودشان را به حرم می‌رسانند.

همیشه یک گوشه می‌نشینند و بی‌صدا قرآن می‌خوانند. واقعا زائر ثابت و همیشگی حرم هستند و اگر یک روز جای‌شان خالی باشد و نیایند ما نگران می‌شویم که چرا نیست و نیامده. خیلی‌های دیگر هم زائر ثابت هستند و حداقل هفته‌ای یک بار می‌آیند و دیگر به چهره آن‌ها را می‌شناسیم. همه هم از ما شکلات می‌خواهند که تبرک ببرند، چون ما خادمین حرم در جیب لباسمان به عنوان یک هدیه ناقابل و برای این‌که مردم شیرین کام باشند و شکلات زیاد داریم.

عشق، انگیزه حضور است

هر سال وقتی به روز‌های ارتحال امام (ره) نزدیک می‌شویم سیل جمعیت برای میثاقی دوباره راهی حرم مطهر امام می‌شود. علاءالدین آرین، بار‌ها این سیل را به چشم دیده است و درباره‌اش می‌گوید: «مردم ما همیشه برای این حضور آماده هستند، از همین الان خودشان را برای روز‌های ارتحال آماده کرده‌اند و واقعا هیچ انگیزه‌ای جز عشق آن‌ها را به اینجا نمی‌کشاند. مردم ما جمهوری اسلامی را انتخاب کرده‌اند، امام‌شان را انتخاب کرداه‌اند، رهبرشان را انتخاب کرده‌اند و در همه مناسبت‌ها پای این انتخاب هستند.»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت