سندبرگ به همراهی ادم گرانت استاد وارتون نوشت: 'زنانی که قدرتشان را نشان میدهند دلیل نابرابری نیستند بلکه برعکس نتیجهی نابرابری هستند.' پژوهش نشان میدهد که در محیطهایی که اکثریت را مردان تشکیل میدهند، احتمال بیشتری وجود دارد که تعداد محدود زنان حاضر در این محیطها نگران جایگاه و موقعیت شغلیشان باشند، از این رو تمایلی به صرف وقت برای زنان دیگر ندارند. چنانچه تنها یک کرسی برای زنان وجود داشته باشد، یک زن مستعد یک تهدید خواهد بود.
سندبرگ و گرانت تشریح کردند زمانیکه مخاطرات زیاد باشند و جایی برای خطا وجود نداشته باشد گرایش به محافظت شدید از موقعیتی که به سختی بهدست آمدهاست قابل درک است. "این رفتار ذاتا زنانه نیست. راهی است طبیعی برای واکنش نشان دادن به تبعیض، وقتی در گروهی حضور داریم که در سلطهی جنس دیگر است."
تنها ۴ درصد از مدیران عامل فهرست فرچون ۵۰۰ را زنان تشکیل میدهند، رقمی که با هر استانداردی سنجیده شود غیرقابل قبول است. اما مطالعات نشان میدهند که وقتی در جایگاههای رهبری، گوناگونیِ صدا وجود داشته باشد و چندین زن در این میز مدیریت دارای کرسی باشند، همه موفق خواهند شد.
در ادامه ۴ استدلال را بخوانید که نادرستی افسانههای مربوط به زنان در محل کار را نشان میدهد.
۱. زنان جلوی پیشرفت دیگر زنان را نمیگیرند.
محققانی از دانشگاه مریلند و دانشکدهی کسب و کار کلمبیا دادههایی از ۱۵۰۰ مؤسسه با رتبهی استاندارد و پایینتر را بررسی کردند و دریافتند که مدیران عامل مؤنث غالبا در شرکتهایی یافت میشوند که، بنا بر دلایل مشهود و غیر مشهود، بهطور کلی به حضور بیشتر زنان تمایل دارند.
یافتههای آنها خلافِ 'سندروم زنبور ملکه' را اثبات کرد.
۲. زنان در واقع دیگر همکاران مؤنث خود را خراب نمیکنند.
گزارشی از سازمان کاتالیست نشان داد که ۶۵ درصد از زنان و ۵۶ درصد از مردانی که در مراحل پیشرفتشان از حمایت حرفهای برخوردار بودهاند اکنون همین کار را با استخدامیهای جدید انجام میدهند. ۷۳ درصد از این زنان به پرورش استعدادهای مؤنث جدید میپردازند، در حالیکه تنها ۳۰ درصد از مردان چنین کاری را انجام میدهند.
۳. واقعا زنان مذاکرهکنندگان بدی نیستند.
پژوهشی از دانشگاه نوتردام ارتباطی را میان تنوع صداها (نظرات گوناگون) در اتاق هیات مدیره و ادغامها و ترکیبهای کمتر نشان داد، استادان دانشگاه بریتیش کلمبیا نیز دریافتند شرکتهایی که تحت هدایت مدیران زن هستند هزینهی کمتری را صرف این نوع مسائل میکنند.
نه تنها این، بلکه آزمایشی از سوی دانشگاه تگزاس نیز نشان داد که وقتی زنان در مورد حقوقشان مذاکره میکنند، بهطور متوسط ۷۰۰۰ دلار کمتر از همتایان مذکر خود طلب میکنند، هنگامیکه مردان و زنان برای یک همکار مذاکره میکنند نیز همین میزانِ پولی را مطالبه میکنند.
مشخصا زنان در زمینهی ساماندهی معاملات، مجموعه مهارتهای هوشمندانهای دارند. ولی زمانیکه بهدنبال ارتقای خودشان هستند قادر به مبارزه هستند، بویژه به این خاطر که، به استناد کاری از هاروارد و کارنگی ملون، امکان جریمهشدن زنان بهخاطر مذاکره وجود دارد.
۴. زنان تنها نگران تعادل کار / زندگی نیستند.
نظرسنجی اخیری که از سوی ICEDR بر روی نسل هزارهی مشغول به کار فعلی صورت گرفته است نشان داد که برجستهترین دلایل ترک کار زنان در دههی ۲۰ و ۳۰شان این بود که موقعیت شغلی یافتند که پرداختی بیشتری داشت، فضای رشد و پیشرفت حرفهای بیشتری داشت یا کار معنیدارتر یا جذابتری داشت. چه دلیل دیگری وجود دارد که در آن لیست نیست؟ آنها کارهای بیآیندهشان را ترک میکنند چون میخواهند نقشی با مسئولیت کمتر داشته باشند یا میخواهند خانواده تشکیل بدهند.
دیدگاه تان را بنویسید