طلاق دختران این روستا به خاطر عروسک و پفک!

کد خبر: 541546

٢٤ساله بود، از خدمت سربازی که برگشت با کودکی ٩ساله از اهالی روستا نامزد شد. ٦سال بعد به خانه بخت رفتند. جوان سیاه‌سوخته‌ای است لاغر که همه حواسش را داده به پیچ جاده‌ که در هر خمش انبوه درختان سبز و باغ‌های پربار نمایان است. آرام می‌راند. حالا ٣١ ساله است و پدر ٢ فرزند ٥ و یک‌ساله. عروس ١٥‌ساله زود مادر شد و مرد جوان به یاد می‌آورد که چقدر از شکم‌درد به خود می‌پیچید. «دل‌دردش عصبی بود بیشتر. دکتر گفت رگ‌هاش ملتهب می‌شن و بچه تو شکمش اذیتش می‌کنه.»

روزنامه شهروند: راننده می‌گوید همه‌ دختران روستا که در کودکی عروس می‌شوند، این دردها را تجربه می‌کنند. در پسک‌سفلی کمتر دختری کلاس پنجم ابتدایی را تمام می‌کند و پا به مقطع راهنمایی و دبیرستان می‌گذارد. دهیار می‌گوید: «دختری که تا پنجم ابتدایی درس‌ خوانده، انگار لیسانس گرفته.»

در آخرین پیچ جاده باغداران در کامیون‌ها آلبالو و گیلاس‌های گوشواره‌ای بار می‌زنند. کمی جلوتر میدان روستای پسک‌سفلی از توابع شهرستان خوی در استان آذربایجان‌غربی پیدا می‌شود. مسیر ١١ روستا از این‌جا می‌گذرد. پسک مرکز دهستان است با ٢‌هزار و ٣٥٠ نفر (٧٥٠ خانوار) جمعیت. به‌ گفته مرادلو، دهیار «روستا دارای مدرسه ابتدایی و راهنمایی است. مدرسه راهنمایی مختص پسران است، دختران به دلیل نبود مدرسه راهنمایی دخترانه در سن پایین به ازدواج ناخواسته تن می‌دهند و مدرسه را ترک می‌کنند. این باعث می‌شود خانواده‌ها درگیری و طلاق داشته باشند و به تبع آن فرزندان‌شان آواره شوند و اختلاف خانوادگی و تنش اجتماعی بیشتر شود.»

آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش در سال ١٣٩٥ نشان می‌دهد که از ٢١٦دانش‌آموز پسک‌سفلی، ٩٦ دختر و ١٢٠پسر در مدرسه ابتدایی درس خوانده‌اند. در مدرسه‌ راهنمایی هم فقط ٤٥دانش‌آموز پسر درس خواندند. دانش‌آموز دختر راهنمایی و متوسطه هم ندارد.

طلاق کودکان روستا

پاکنهاد، مشاور و مدرس خانواده می‌گوید در این روستا زنان جوانی هستند که عروس و داماد و نوه دارند. چند طلاق هم در سال‌های اخیر به ثبت رسیده. علت یکی از طلاق‌ها عروسک‌بازی دختر در خانه شوهر بوده. «می‌گویند بچه صبح که بیدار می‌شد دنبال عروسکش می‌گشت، به همین خاطر طلاقش دادند.»

دخترک دیگری از شوهرش خواسته برایش پفک بخرد. درخواستی که هر روز در خانه‌ پدرش داشت، اما این بار شروع یک دعوای خانوادگی و درنهایت طلاق بود.

٦ماه پیش همایش آسیب‌های اجتماعی در پسک برگزار شد. رئیس اداره آموزش‌وپرورش شهرستان خوی به همراه مشاور هسته مشاوره هم در این همایش حاضر شدند که به اولیا بگویند کودکان‌شان را به ازدواج ناخواسته مجبور نکنند.

مسجد روستا پر از مردهایی بود که به سخنران‌ها چشم دوخته و تسبیح می‌گرداندند. بعد از مسئول نیروی انتظامی، رئیس آموزش‌وپرورش و روحانی روستا نوبت به پروین ‌پاکنهاد، مشاور و مدرس خانواده رسید.

پیش از این مشاوران مرد برای گفت‌وگو با اولیا رفته ‌بودند اما این بار مدیر مدرسه خواهش کرده بود یک مشاور زن به روستا بیاید. پاکنهاد پذیرفت که همراه هیأت مسئولان به روستا برود. اول از سخن گفتن امتناع کرد و گفت تا وقتی مادران در این جلسه نباشند، صحبت نمی‌کند. پنجره‌‌ نمازخانه بالا را نشان دادند که چند زن از آن سرک کشیده بودند.

پاکنهاد به روستاییان اعتراض کرد که چرا با وجود امکانات رفاهی مناسب در روستا، کمتر کسی به سوادآموزی کودکان علاقه دارد. «این همه کافی‌نت، قهوه‌خانه‌ها، ماهواره، چرا یک دکه روزنامه‌فروشی نیست، کسی کتاب و روزنامه برای خانه‌اش نمی‌خرد. چرا دختران را در کودکی مجبور به ازدواج می‌کنید.» مردها سر تکان می‌دادند که «حق ‌داری.» اما در پایان همه گفتند تا وقتی مدرسه‌ راهنمایی دخترانه ساخته نشود، کسی نمی‌تواند جلوی این روند را بگیرد.

برای پایان‌دادن به این ازدواج‌ها تصمیم بر این شد که اهالی ٥٠‌میلیون تومان جمع کنند تا خیری هم به کمک بیاید و باقی‌ هزینه‌ها را بپردازد اما از بخت بد ‌سال گذشته محصول روستاییان را سرما زد و فقط ١٧‌میلیون تومان کمک مردمی جمع شد و دهیار هم این مبلغ را به روحانی روستا داد تا صرف توسعه خانه بهداشت روستا شود.

هیچ بعید نیست دختران خندانی که در کوچه‌ها جست‌وخیز می‌کنند و خانه دهیار را نشان می‌دهند، ‌سال دیگر در مدرسه نباشند. این رسم ٢٠، ٢٥ ساله‌ای است که کسی نمی‌داند چطور در پسک باب شد. دهیار در را باز می‌کند و زن و ٢ کودک و گل‌های وحشی باغچه سلام می‌کنند. غروب است، در بهارخواب زیرانداز می‌اندازند و تا آسمان سیاه می‌شود، از مشکلات روستا می‌گویند. «این هم بدبختی ما است. بارها از مردم خواستیم این کار را نکنند. تبعاتش را گفتیم. از مرکز بهداشت شهرستان آمدند و انواع بیماری‌ها را گفتند اما کسی گوشش بدهکار نبود. دختران روستا واقعا تیزهوشند اما متاسفانه حمایت نمی‌شوند.»

رویا و یاسین روی پله‌ها بازی می‌کنند. روزهای آخر رمضان است. از بلندگوی مسجد آواز ربنای شجریان بلند می‌شود و لای سپیدارها می‌پیچد. اعتراض‌های دهیار تا امروز نتیجه نداده. «وقتی چیزی عقیده شد مشکل می‌شود تغییرش داد. من هر چه به اهالی می‌گویم آنها جواب می‌دهند که هروقت مدرسه ساختید، ما دختران‌مان را می‌فرستیم. از آن طرف آموزش‌وپروش می‌گوید شاگرد بدهید تا ما مدرسه بسازیم. از طرف دیگر روستاییان اختلاط دختر و پسر را قبول ندارند و خیلی حساس هستند که دختران بعد از کلاس سوم و چهارم باید جدا شوند. امسال فکر کنم حداکثر ٢نفر برای کلاس پنجم ثبت‌نام کردند و ما نمی‌دانیم چطور برای ٢نفر کلاس مجزا برگزار کنیم. متاسفانه ما همه‌جا نامه دادیم. دوران احمدی‌نژاد به رئیس‌جمهوری، به فرمانداری، مدیر آموزش ابتدایی و همه مسئولان نامه نوشتیم و آنها را درجریان گذاشتیم. در آخرین همایش پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی هم مشاور آمد و از نزدیک وضع را دید.» بچه‌ها زود ازدواج می‌کنند و زود هم بچه‌دار می‌شوند. دهیار که متولد ٥٢ است زیر بار ازدواج زودهنگام نرفت و همین باعث شد مشکلاتی در خانه داشته باشد. «من سنت‌شکنی کرده بودم. در خوی دیپلم گرفتم و به دانشگاه رفتم و ادبیات فارسی خواندم.»

وضعیت آموزش پسرها بهتر از دختران است اما کمتر کسی در این روستا دیپلم می‌گیرد و پا به دانشگاه می‌گذارد. می‌گوینداین روستا یک دختر دانشجوی پرستاری دارد اما همسایه‌ها او را نمی‌شناسند. یکی از زنان که در درگاه خانه‌اش ایستاده می‌گوید حتما کسی به خواستگاری‌اش نیامده. می‌گوید و در را می‌بندد. گفت‌وگو ناتمام می‌ماند. اهالی روستا، شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهوری را می‌شناسند که از اهالی شهرستان خوی است و در رشته حقوق درس خوانده. دهیار روستا بارها به آنها یادآوری کرده که «او همشهری ما است. از خانواده خیلی مرفهی هم نبوده. خودش خواسته و درس خوانده.»

روحانی روستا هم راضی نمی‌شود به مراسم قندشکنی دختران زیر ١٤‌سال خاتمه دهد. او بارها به مشاورانی که از خوی آمده‌اند و مسئولان مدرسه گفته تا وقتی مدرسه نیست و والدین می‌خواهند فرزندان‌شان ازدواج کنند، مراسم قندشکنی برگزار می‌شود. مرادلو امیدوار است با ساخت مدرسه قضیه حل می‌شود: «شاید بشود با نسل آینده حرف زد.»

دختران پسک‌سفلی در سن ٧ تا ١١سالگی نامزد می‌شوند. مراسم قندشکنی با حضور روحانی روستا برگزار می‌شود. صیغه شرعی خوانده می‌شود و عروس و داماد ٣، ٤سال بعد زندگی مشترک را آغاز می‌کنند. این‌گونه است که قانون ممنوعیت ثبت ازدواج‌های زیر ١٥‌سال راهی برای حل مشکل این دختران نمی‌تواند باشد. به گفته دهیار، اهالی دفترخانه‌ای را در ارومیه دارند که می‌تواند قوانین را نادیده بگیرد. در پسک‌سفلی کسی از قانون «برخورد قضائی و قانونی با والدینی که مانع تحصیل فرزندان خود می‌شوند» چیزی نشنیده.

دهیار یکی از بستگانش را به یاد می‌آورد که در ١١سالگی نامزد شد و ١٤ساله بود که عروس شد. چند ماه بعد داماد گفت این زندگی را نمی‌خواهد و این ازدواج تحمیلی بوده. «این تجربه باید برای مادری که خودش به اجبار ازدواج کرده عبرت شود و جلوی این اتفاق را برای نسل بعدی بگیرد. نتیجه طلاق آوارگی و اعتیاد است؛ اگر این را بداند شاید این کار را با فرزندش نکند.»

زن دهیار می‌گوید الان جلوگیری از ازدواج کودکان چندان هم راحت نیست «وقتی دختری به ١٤سالگی برسد و ازدواج نکرده باشد، همه می‌گویند حتما عیب و ایرادی داشته که ازدواج نکرده. اهالی این‌جا مقرارات سفت و سختی دارند.»

کودکانی که پیر می‌شوند می‌گویند عروسی تازه‌ای در راه است. دختری که سوم ابتدایی است قرار به‌زودی نامزد شود. یکی دیگر را مثال می‌زنند که در ١٢سالگی ازدواج کرد و حالا در ٢٦سالگی مادر کودکی ١٤ساله است که بعید نیست همین روزها ازدواج کند. «زن برادر خودم یک پسر ١٠ساله دارد و یک پسر٥ ساله. خودش٢٠ ساله است. همه این طورند. یواش‌یواش باید این فرهنگ عوض شود. شاید اگر مدرسه بسازند کمی بهتر شود. دخترانی که راضی به ازدواج نشوند باید ١٠کیلومتر بروند خوی و درس بخوانند.»

زن دهیار می‌گوید دخترکانی که زود مادر می‌شوند اغلب دچار بیماری‌اند. «دندان‌ها و موهایشان می‌ریزد. شکم‌شان درد می‌کند. خیلی زیاد هم مریض می‌شوند. بعضی در خانه شوهر عادت‌ماهیانه می‌شوند. لاغرند، بچه‌هایشان هم ضعیف است و قدشان کوتاه می‌ماند. دخترها معمولا با مادرشوهر زندگی می‌کنند. چند ماه اول از آنها نگهداری و پذیرایی می‌شود اما بعد همه کارهای می‌افتد گردن آنها. روحیه‌شان خراب است و عصبی هستند. زود پیر می‌شوند.»

کودک‌مادران صبح زود روانه‌ باغ‌های گیلاس‌ و زردآلو می‌شوند و غروب با باری از خستگی به خانه بازمی‌گردند. شاید هیچ‌کدام گیلاسی به گوش‌هایشان آویزان نکنند. شاید یادشان برود میان چینش میوه‌های نورس دانه‌ای به دهان بگذارند.

دختر دهیار شانه چسبانده به شانه مادر. مادر می‌گوید من نمی‌خواهم این دخترم زود ازدواج کند. دلم می‌خواهد پیشرفت کند و سرش به درس خواندن گرم باشد اما دخترهای این روستا خیلی زود درگیر مسائلی می‌شوند که برای کودکان مناسب نیست. «دخترم گاهی چیزهایی از صحبت‌های بچه‌ها می‌گوید که به‌نظرم مناسب این سن نیست. ١٤ساله که بشوند به این فکر می‌کنند که چرا به خانه شوهر نرفته‌اند. غصه‌دار می‌شوند.»

دهیار می‌گوید بیشتر مشکلات به‌خاطر دیدن سریال‌های ترکیه‌ای از ماهواره است که موضوعات مناسبی ندارند. «تماشاگران این سریال‌ها مسائل منفی را برداشت می‌کنند، اگر سواد داشته باشند، این چیزهای منفی را نمی‌بینند.»

می‌گویند به جز پسک، ازدواج اجباری در سن پایین در روستاهای دیزج‌دیز و عذاب هم باب شده. عذاب همان روستایی است که قتل دختری به ‌دست پدرش چند هفته پیش خبرساز شد.

به‌گفته راننده جوان ازدواج کودکان پسک فقط در یک مقطع ٦ماهه متوقف شد. وقتی که حاجی قلی‌زاده، دادستان خوی در یکی از سخنرانی‌هایش تهدید کرد که هرکس کودکش را مجبور به ازدواج کند، بازداشت می‌کند. «تا ٦ماه خبری نبود اما بعد از این‌که او ترور شد باز هم این اتفاق افتاد.»

جوان می‌گوید: «چون تعداد پسرها ‌اینجا بیشتر از دخترهاست، پسرها حتی اگر شده با دختری ٧ساله نامزد می‌کنند، چون ممکن است پسری برود خدمت و دختری پیدا نکند. رسم است که پسر وقتی زن می‌گیرد باید پیش خانواده داماد زندگی کنند، به خاطر همین چون از اختلاف می‌ترسند، هیچ وقت از خانواده‌ غریبه زن نمی‌گیرند. وقتی هم پسری را خانواده‌ای بشناسند و با خانواده‌اش موافق هستند، دخترشان پنج‌ساله هم باشد، می‌دهند. همین که بدانند پسر زنش را کتک نمی‌زند و پدر و مادرش خوب هستند، کافی است.»

مرد دیگری از اهالی می‌گوید این‌جا مردم دوست ندارند غریبه‌ای وارد روستا شود و به واسطه این وصلت، زمین‌هایشان به دست غریبه‌ها بیفتد.

دانش‌آموزان و والدین : عوامل فرهنگی

سیما اصلانی، پژوهشگر و کارشناس مشاوره نخستین کسی بود که مسأله ازدواج کودکان در این روستا را بررسی کرد، آن هم در سال٨٧-٨٦. موضوع پژوهش «علل ترک تحصیل دختران روستای پسک» است. اصلانی حالا پس از ٧‌سال و بعد از این پژوهش از ادامه این روند ازدواج کودکان باخبر است و با تاسف سر تکان می‌دهد. این پژوهش به تهران هم رسیده اما تا امروز اقدام خاصی برای توقف آن انجام نشده.

اصلانی به جست‌وجوی این بوده که بداند از میان عوامل بازدانده اقتصادی، فرهنگی و آموزشی کدام دلیل سبب ترک‌تحصیل دختران این روستا شده و چرا از بین ٥٩ نفر دختر ثبت‌نامی در پایه اول ابتدایی فقط ١٠نفر به پایه پنجم رسیدند و هیچ یک از این ١٠نفر هم در پایه راهنمایی ثبت‌نام نکردند.

او با همه ١٦٠نفر دانش‌آموز مدرسه دخترانه ابتدایی مصاحبه کرد، با اولیا و دانش‌اموزان حرف زد و به این نتیجه رسید که نخستین عامل بازدانده عوامل فرهنگی و سپس عوامل آموزشی دلیل ترک‌تحصیل بوده. عوامل بازدارنده اقتصادی نقشی نداشته است. والدین و دانش‌آموزان در مورد دلیل ازدواج زودرس در روستایشان چه فکر می‌کنند. دلایل در لابه‌لای خطوط و اعداد جدول‌های پژوهش اصلانی عنوان شده. نظرات دانش‌آموزان و والدین هم در این مورد خیلی به هم نزدیک است. ٣٦‌درصد از دانش‌آموزان مدرسه در پاسخ، میزان ارتباط میان بین عوامل بازدانده آموزشی و ترک‌تحصیل را خیلی زیاد دانستند، ١٠,٥‌درصد زیاد و ١١‌درصد تا حدودی. والدین: ٣٣‌درصد خیلی زیاد، ١٢‌درصد زیاد و ١٢‌درصد تا حدودی.

در مورد رابطه‌ عوامل فرهنگی و ترک‌تحصیل هم ٦٤,٥‌درصد از دانش‌آموزان پاسخ دادند خیلی زیاد، ٦‌درصد زیاد و ١٠‌درصد تاحدودی. والدین: ٦٣‌درصد خیلی زیاد، ٩‌درصد زیاد و ١١‌درصد تاحدودی.

اولیا بر این باورند که عوامل بازدارنده فرهنگی از دست دادن فرصت‌های مناسب برای ازدواج، بهانه‌تراشی و ممانعت ریش‌سفیدان، مردسالاری و تبعیت خانواده‌ها از یکدیگر اسباب ترک تحصیل دانش‌آموزان دختر است. نیمی از دانش‌آموزان هم هیچ نقشی را به‌عنوان عامل بازدارنده اقتصادی (از جمله فقر خانواده و نیاز به کمک دختر یا نبود شغل مناسب) موثر ندانسته‌اند، اولیا هم همین‌طور.

دختران در گفت‌وگو با اصلانی به معرفی‌‌نشدن الگوی مناسب افراد تحصیلکرده از سوی مسئولان آموزشی و ندادن تذکر مسئولان آموزشی اشاره کرده‌اند. به‌گفته آنها مختلط ‌بودن دانش‌آموزان پسر و دختر هم از دلایل آموزشی است.

در بخش عوامل فرهنگی اشاره کرده‌اند به حاکمیت تفکر سنتی در مورد بی‌فایده بودن تحصیل برای دختران، تأثیرپذیری والدین از یکدیگر و نداشتن آگاهی‌های مذهبی و علمی.

در این تحقیق مشخص شده والدین به دلیل ترس از دست‌دادن امکان ازدواج مناسب قبل از ١٢سالگی دچار دستپاچگی شده و در ازدواج زودتر از موعد کودکان‌شان مصمم‌تر می‌شوند. بهانه‌تراشی و ممانعت ریش‌سفیدان هم بر وحشت اولیا افزوده و خانواده‌ها را در رقابت و تبعیت خانواده‌ها از یکدیگر تشویق می‌کند.

آنها در ‌ سال ٨٧ هم در جلسات مشاوره گروهی اداره آموزش‌وپروش و هسته مشاوره برای از بین بردن فرهنگ ازدواج زودرس اشتیاق نشان داده و از اجبار کودکان به ترک تحصیل اظهار ندامت هم کرده‌اند اما این داستان همچنان ادامه پیدا کرد و میوه‌های نورس را پیش از بارورشدن چیدند.

در پژوهش اصلانی به مشکلات جسمی و عاطفی هم اشاره شده، مسائلی که والدین در به‌وجود آمدنش مقصر بودند اما خود دیگر قادر به کنترل آن نیستند.

اصلانی که خود از زنان تحصیلکرده شهرستان خوی است، اظهار نگرانی می‌کند که با انتشار این پژوهش و گزارش به چهره فرهنگی شهرستان خوی خدشه وارد نیاید. او حضور مولاوردی را در هیأت دولت یادآوری می‌کند و امیدوار است ازدواج زودهنگام دختران پسک روزی متوقف شود.

همسران کودک، مادران کودک

اغلب دختران روستا با پسرانی ١٠‌سال بزرگتر از خود ازدواج می‌کنند. پديده «همسران كودك» به جز این‌که خود يك مسأله اجتماعی است، مسأله ديگری را هم نشان می‌دهد: «تعداد «مادران كودك» با ۵/۶ برابر فزونی نسبت به «پدران كودك» گويای اين مهم است كه دختران خردسال و كودك در سنين ١٨-١٠ سالگی، عمدتا (۸۵درصد) همسر مردانی شده‌اند كه در سنين بالای ۱۸‌سال قرار دارند و فقط ۱۵‌درصد از اين قشر كودكان با كودكان هم‌سن‌و‌سال يا هم‌نسل خود ازدواج كرده‌اند.»

همسرکودکان خیلی زود تبدیل می‌شوند به مادرکودکان و این آغاز چالش سلامتی‌شان است. پس از سیستان‌وبلوچستان، استان‌های خراسان‌رضوی و خوزستان با ١٥٨مورد، آذربایجان‌شرقی ٩٩ مورد، آذربایجان‌غربی ٩٠مورد و کرمان با ٨٧مورد به ترتیب بیشترین آمار تولد نوزاد از مادران کم‌سن را در ٩ماهه نخست ‌سال ٩٣ دارند.

کودکان می‌توانند خانواده‌ای سالم، کارآمد و با کارکرد مثبت بنا کنند؟ ثریا عزیزپناه، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان می‌گوید، نه. «اگر کودک دچار آسیب‌هایی همچون تجربه زودهنگام جنسی، بارداری و زایمان زودهنگام یا تحمل خشونت از طرف همسر یا افراد خانواده وی شود، به‌طور قطع این موضوع منتهی به آسیب‌های جدی می‌شود که براساس آن ممکن است؛ کودک‌همسر یا کودک‌مادر به خود یا دیگران آسیب‌های جدی وارد کند و این آسیب‌ها می‌تواند به سطح جامعه تسری یابد.» اقتصادانان آموزش‌وپرورش هم معتقدند که سرمایه‌گذاری در آموزش دختران، پربازده‌ترین سرمایه‌گذاری در جهان درحال‌توسعه است. اما اهالی پسک این نظر را باور ندارند و بهبود وضع کودکان و خانواده را در ازدواج زودهنگام می‌بینند.

آلبالوها بر شاخه، زیر نور چراغ‌ها برق می‌زنند. راننده جوان به جاده اصلی خوی می‌رسد. نیش‌ترمزی می‌زند و می‌پرسد: «شاید اگر مدرسه درست کنند، مشکل حل شود.» * منبع جدول و نمودار : کتاب حلقه، نگاهی به ازدواج کودکان در ایران، رایحه مظفریان

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت