پای درددل فرزندان حاجیان قربانی شده در منا

کد خبر: 513760

روز پدر روزی خاص در تقویم ما ایرانیان است و وظیفه هر فرزندی است که در این روز بر دستان پدر بوسه زند، اما در گوشه و کنار این مرز و خاک دخترانی هستند که از نعمت پدر به دلایل مختلفی محروم هستند.

خبرگزاری تسنیم: وقتی که از کودکی و سخن گفتن از مادرم می‌پرسم، همیشه برایم می‌گوید: نخستین کلمه‌ای که بر زبان جاری کردی، "بابا" بود. کمی که با خودم فکر کردم یادم آمد هنگامی که زمین می‌خوردم، گریه می‌کردم، وقتی ترس تمام وجودم را فرامی‌گرفت، پدر بود که دستان کوچکم را در دستان پر مهرش گرفته و با صدای مردانه اش در گوش گفت: دخترم نترس من در کنارت هستم. قد کشیدن من در برابر خمیده شدن قامت پدر همین که بزرگتر شدم، دیگر کمتر پدر را می‌دیدم و سئوال در ذهنم تداعی می‌شد، که پدر کجاست، چرا شبها به خانه دیر می‌آید، چرا پدر صبح ها زودتر از همه و شب ها دیرتر از همه به خانه می‌آید و در جواب سئوالات کودکانه‌ام، مادر لبخندی مادرانه بر لبهایش نقش بسته و جوابم را این گونه داد: پدر بیرون از خانه کار کند تا تو و خواهرو برادرانت درس بخوانید و در رفاه باشید. من آن زمان آن قدر بزرگ نبودم، که بتوانم سخنان مادر را درک کنم، ولی همان‌طور که من قد می‌کشیدم و پدر در برابر قد من، قدش خمیده می‌شد، روز به روز دستانش ضخیم تر و آنگاه بود که من تازه می‌فهمیدم پدر یعنی چه، آنوقت بود که تازه فهمید پدرم کوهی استوار بود که سختی های زمانه او را خمیده کرده بود، تازه فهمیدم پدر شبهای بسیار دور از خانه در سرما، گرما طاقت فرسا کار می‌کند، تا رزق حلال به خانه آورد، تازه فهمیدم که او هیچگاه جلوی فرزندانش شرمنده نبود. اما برای من فرقی نمی‌کند، پدرم تمام هستی من است، پدری که آرامشش را از او گرفتم، امروز است که درک می‌کنم پدرم موی سپید و سیاه تو، کتاب پربهای زندگی من است کتابی سرشار از تجربه، تو از غصه‌های زندگی بسیار شنید اما هیچگاه در برابر من از سختی هایش نگفت. دستهای پینه بسته و چروک خورده تو جغرافیای دردهای زمین و زمان است و چین وچروک پیشانی‌ات تاریخ مرارتهای زندگی، پر نشیب وفراز روزگار است. از دست دادن پدران ایران زمین رنجی بزرگ بر قلب دختران شان است در سالهای گذشته دختران ایران زمین پدران خود را از دست دادند و شاید به همین دلیل است که در صفحات مجازی خواسته شده تا روز پدر را امسال کمی آرام تر جشن بگیریم تا دل دختر ایران زمین بیشتر از این رنجور نشود. در روز پدر، یاد دختران هم استانی‌ام افتادم که به هنگام خداحافظی پدرانشان که عازم سفر حج بودند، غروری خاص داشته و در هنگام برگشت پدر، رنگ به رخساره نداشتند. فرزند شهید دلیر، جان‌باخته فاجعه منا اظهار داشت: آری 10 سالی بود که والدینم منتظر بودند پا به سرزمین امن خدا بگذارند، سعی صفا و مروه را به جای آورده و به مشعر مشرف شود، 10 سال بود که انتظار این روزها را می‌کشید، وقت رفتن که شد، از همه حلالیت طلبید، خیلی‌ها برای بدرقه‌اش آمده بودند از دوست، آشنا، در لحظه خداحافظی حلالیتش با نگاه‌های خاص همراه بود، هنگام پرواز هواپیما، هرکسی به او حاجتش را گفته و خیلی ها سفارش می‌کردند، مدتها از رفتن پدر سپری شد، آش پشت پا برایش درست کرده بودیم، خود را برای آمدنش آماده می‌کردیم، سر درب خانه را چراغانی کردیم، بنرهای خیرمقدم را هم سفارش داده بودیم به این فکر بودیم که وقتی به در خانه رسید، گوسفندی جلوی پایش قربانی کنیم، راستی کارتهای دعوتی مان را هم چاپ کرده بودیم، اما غافل از اینکه بابای حاجی ام خود قربانی شده بود. امسال روز پدر، جای تمام حاجیان قربانی شده در صحرای منا در بین ما خالی است و صبح روز پدر را در کنار مزارش سپری کرده و تبریک خود را به او گفتیم و تنها آرزویمان این است که خدا انتقام خون پدران قربانی شده حادثه منا را از آل سعود هرچه زودتر بگیرد. آری اینها سخنان دختران شهدای حادثه منا است.نمی‌دانم آنها امسال نبود پدر را چگونه سپری می‌کنند. در کوچه پس کوچه دیگر شهر، مادران و پدران شهدا و جاویدالاثرهایی هنوز نفس کشیده و تنها آرزوی آنها پیدا شدن اثری از فرزندان گمنام شان است. پدرشهیدان بذرافکن یکی از آن پدرانی است که با گذشت سال‌ها از غم دو فرزند شهیدش خدا را شاکر بوده و با نقل خاطرات از نحوه شهادت فرزندانش باری دیگر صبر و شکیبایش برایمان نمایان می‌شود. پدر شهیدان بذرافکن با بیان اینکه هنگامی که شهید محمد بذرافکن به دنیا آمد صورتش کبود بود، اظهار داشت: هنگامی که اقوام به منزل ما ِمی‌آمدند با دیدن صورت محمد می‌گفتند این نوزاد زنده نمی‌ماند و من نا امید از حرف‌های اقوام در مجلس عزاداری امام حسین(ع) در روز عاشورا و تاسوعا گریه و زاری کردم و از آن حضرت شفاعت فرزندم را خواستار شدم و خدا هم دعایم را استجابت کرد و محمد زنده ماند تا برای کشورش افتخار آفرینی کند. همیشه من و مادرش آروزی داماد کردن محمد را داشتم و در روزهای مادر که می‌شد به او می‌گفتم در این روز مقدس به حرف مادرت گوش کن و داماد شو و محمد می‌گفت: مادر جان من شهید می‌شوم و اگر شما مرا داماد کنید بعد از شهادتم بار زیادی از خانواده‌ام بر دوش شما و پدر می‌شود و شب آخر که محمد قرار بود به جبهه برود، غسل کرد و هنگام رفتن به جبهه به مادر و پدر لبخندی زد و گفت: من از این سفر برنمی‌گردم اگر برگشتم مرا داماد کنید و بعد از اعزام دیگر برنگشت و به آرزویش رسید و مدت 9 ماه پیکرش مفقود الاثر بود تا اینکه در یک گور دسته جمعی پیدا شد. محمد بذرافکن در عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و در هنگام شهادت با توجه به اینکه درمنطقه سرمای زمستان، یخبندان و برف زیاد بود و آن منطقه زیر گلوله باران دشمن بود جسد محمد 9 ماه مفقود الاثر بود. شهید غلامعلی بذرافکن در سال 1341 به دنیا آمد و در 6 اسفند 1362 در منطقه شلمچه به شهادت رسید و پیکرش بعد 7 سال مفقود الاثر بودن پیدا شد. مادر چشم انتظار پیدا شدن فرزند زهرا صالحی اظهار داشت: فرزند مفقود الاثرم ابوالفضل آذرمی در سال 1344 در آرین شهر(سده) متولد شد او یکی از خوش نویسان استان بوده و در سن 12 سالگی سرپرست خانواده شد. با شروع آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد، نگرانی‌ام روز به روز بیشتر می‌شد، و برای آمدن فرزندم قرآن نذر کردم، پس از ختم قرآن بعد از یک ماه فرزندم از جبهه برگشت و گفتم: خدا رو شکر آمدی، اما او باز هم قصد رفتن داشت و در جواب بی تابی های مادر، آرزوی شهید شدنش را بیان کرد.تا اینکه خبر شهید شدنش را برایم آورند، اما تنها روح فرزندم را تشییع کردم وپیکرش هنوز مفقود الاثر است. صبح امروز با تلاش برخی از اصحاب رسانه خراسان جنوبی و به همت کانون مهرورزان جوان در راستای میلاد حضرت علی(ع) و روز پدر سرکشی و برگزاری جشن در خانه سالمندان خراسان جنوبی واحد برادران انجام شد. نگاه به چهره مظلوم و خسته از کارش که میکردی، دلت به اندازه وسعت آسمان برایش می تپید، اسم او بابا است، اما خیلی وقت است کسی از فرزندانش با این نام او را دیگر صدا نزده اند،پرستاران خانه سالمندان به او پدر میگویند.با اینکه ناراحتی و غم دوری فرزندان در چهره اش نمایان است اما خود را خوشحال نشان می‌دهد. مدیر خانه سالمندان خراسان جنوبی اظهار داشت: خانه سالمندان در بیرجند از سال 84 در روز جهانی سالمند با حضور دو سالمند افتتاح شد و در حال حاضر 24 سالمند را نگهداری می‌کنیم. صادق خراشادیزاده با بیان اینکه بسیاری از این سالمندان که از آنها نگهداری می‌کنیم شرایط خانوادگی مالی خوبی ندارند، افزود:هنگامی که سالمند را به اینجا می‌آورند، به گونه‌ای نیست که سالمند سالم باشد و با پای خود بیاید، سالمندان ما با آمبولانس وبا شرایط خیلی بدی به اینجا آورده اما بعد از مدتی آن چنان روحیه گرفته که کاملا مریضی آنها خوب شده است. وی با بیان اینکه برخی از سالمندان که برای آوردن در این مرکز می‌آورند، یا دچار بیماریهای روانی، و یا آلزایمر شدید هستند، اظهار داشت: اینجا پرستاران و نیروهای ما به گونه ای با آنها رفتار و از آنها پرستاری کرده که سالمند مریضی خود را فراموش می‌کند. مدیر خانه سالمندان خراسان جنوبی گفت:ما در این خانه سالمندان اطلاعات پزشکی کاملی از تمامی سالمندا ن خود داریم و 13 نفر پرسنل برای 24 سالمند داریم که این نیروها یا به صورت پاره وقت، و یا تمام وقت در حال فعالیت هستند وهزینه آنها را بخشی بهزیستی وبخشی از طریق خانواده‌های سالمندان ومقداری هم از طریق خیران دریافت می‌شود. خانه سالمندان پناهگاه امن خراشادیزاده با بیان اینکه از مردم تقاضا داریم به این خانه سالمندان سر بزنند و به ما مشورت فکری دهند، افزود:گاهی سالمندان به دلیل شرایط آلزایمر از مرکز بیرون رفته اما در نهایتبه اینجا باز می‌گردند گویی اینجا خانه آرامش آنها است و پدرها در کنار یکدگیر لذت می‌برند واگر هم گاهی از دوری خانواده دلشان تنگ می‌شود، تلاش می‌کنیم تا با خانواده آنها تماس برقرار کنیم. مسئولان و خیران خانه سالمندان را دریابند وی با بیان اینکه مردم خیران و مسئولان خراسان جنوبی باید کمک کنند تا مرکزی در خور شان مردم استان داشته باشیم، اظهار داشت: ما 11 سال است که کار می‌کنیم اما هنوز خانه سالمندان ما استیجاری بوده و ماهی بالای 2 میلیون تومان هزینه پرداخت می‌کنیم. سرپرستار خانه سالمندان خراسان جنوبی اظهار داشت:هنگامی که من تصمیم گرفتم این شغل را انتخاب کنم، به قرآن استخاره کردم وجواب اینگونه آمد: راهی که انتخاب کردی تو را به منزلگاه ایمان می‌رساند. وی افزود: هر وقتی که از کار و سختی اش خسته و تصمیم می‌گیرم که دیگر به مرکز نیایم، اما باز هم چهره مهربان این پدران مرا به اینجا فرا می‌خواند. سرپرستار خانه سالمندان خراسان جنوبی تلخ ترین خاطره خود را توانایی نداشتن برخی از کارها که تمایل دارد برای این پدران انجام دهد، اما از توانش نیست، دانست و گفت: بهترین خاطره من روزی است که فرزند یکی از سالمندان بعد از گذشت چند ماه به دیدار پدرش آمد، پدر حاضر به دیدار دختر نبود، به او گفتم: پدر جان، بلند شو فاطمه دخترت به دیدار شما آمده است. اما پدر با لبخندی که ناراحتی وغم در چهره اش بود، به من رو کرد و گفت: فاطمه دختر من تو هستی، دختر من کسی است که از من مراقبت و پرستاری می‌کند نه کسی که ماه‌ها مرا به اینجا رها کرده است. سرپرستار خانه سالمندان با بیان اینکه به فکر سالمندان باشیم، گفت: این تصور که تمام خانواده‌هایی که سالمندان خود را به این مراکز می‌آورند، آنها نامهربان هستند، درست نیست زیرا برخی از این خانواده‌ها واقعا به دلیل اجبار و ناچار سالمندان خود را تحویل می‌دهند. خواسته آخر او این بود که تنها در روز پدر و روز سالمند به این مرکز مراجعه نکینم این پدران تشنه محبت در طول ایام سال هستند. دبیر کانون مردمی مهرورزان جوان، همیاران خدمت در مراسم تجلیل از تلاشهای شبانه روزی کارکنان خانه سالمندان مهر امام رضا(ع) به پدران سالمند اظهار داشت: خدواند در قرآن کریم توصیه احترام به والدین حتی در سالمندی انجام هرگونه اقدامی که سبب رنجش خاطر آنها شود را برحذر داشته است. مداح افزود: فرهنگ سازی در زمینه حضور مردم در مناسبت هایی مانند روز پدر، در مراکز نگهداری سالمندان را هدف کانون مردمی (مهرورزان جوان، همیاران خدمت) دانست واز مردم خواست تا به پاس زحمات پدرانی که در مراکز سالمندان هستند به دیدار آنها بیایند. امروز می‌خواهم بگویم تمام پدران ایران زمین، ما برقامت به رکوع رفته شما سجده احترام می‌گذاریم و بر دستان پینه بسته وپوست چروکیده شما بوسه مهربانی و محبت می‌زینم و در کلاس آموزه‌های زندگی شما، زانوی ادب، بغل می‌گیریم و خود را وامدار و مدیون مهر و محبت وصفی بی پایان شما را همیشه می‌دانیم. چه سخت است دخترانی که پدر را تنها در قاب عکس کنج گوشه اتاق دیده و با قاب عکس خاطره‌گویی می کنند، چه سخت است دخترانی که در روز پدر باید برای سالم ماندن و موفقیت پدر در جبهه های مبارزه دفاع از حرم دعا کنند.خوشا به حال این دختران. دستان پینه بسته پدران ایران زمین، حکایت از سخت کوشی و مهربانی آنها برای همتی جهادگونه در راه رضایت الهی و تأمین معاش خانواده است و بوسه بر دستان پدر، بوسه بر دستان فرشتهای هستی بخش در نظام قانون مدار کائنات است. اما امروز از این شرمگین ام که چه روزهایی را به بهانه‌های بیهوده خود قلب تو را شکستم.چه خوب است که در این روز با حضور در خانه سالمندان، با حضور در خانه پدران شهدا از آنها دلجویی کنیم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت