مشرق: مالکوم ایکس، مبارز سیاهپوستی است که در ایالت اوهامای آمریکا به دنیا آمد. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت میکرد. در هشت سالگی جسد پدرش را کنار ریل راهآهن پیدا کردند و مادرش بیش از این تاب نیاورد و در بیمارستان روانی بستری شد. مالکوم سرانجام روزی که برای فروختن یک ساعت دزدی به جواهرفروشی رفت، به دام پلیس گرفتار شد و به 10 سال حبس محکوم شد. دوران محکومیت، از مالکوم ایکس انسان دیگری ساخت. او به تدریج با سیاهپوستان مسلمانی آشنا شد که همبندش بودند؛ افرادی از گروه «ملت مسلمان». آنان از اسلام گفتند و مالکوم شنید، از الله گفتند و مالکوم اندیشید. اتحاد، برادری و برابری، سه اصل جداییناپذیر در دین اسلام بود و تبعیض نژادی در آن معنا نداشت. آرام آرام دریچهای به روی مالکوم گشوده شد؛ برتری به پاکی و تقواست، نه به رنگ پوست. داستان به اسلام گرویدن «محمدعلی کلی» - قهرمان سابق بوکس - نیز در نوع خود جالب توجه است. این ماجرا درست از زمانی شروع شد که او با مالکوم ایکس آشنا شد و در جلسات سخنرانیهایش شرکت کرد. در همان سالهای ۱۹۶۴-۱۹۶۵ بود که او با گروههای مسلمان سیاه پوست
آشنا شد و به آنها پیوست. سفر به سرزمین وحی و زیارت خانه خدا، برگ افتخار دیگری بود که در دفتر زندگی مالکوم ایکس جای گرفت. آن گونه که خودش اشاره کرده، در این سفر روحانی و مقدس با معنای واقعی اتحاد و برابری میان مسلمانان آشنا شد و حقیقت اسلام را فرا گرفت. مالکوم در مناسک حج دید که هیچ فرقی بین سفید و سیاه و رنگینپوست نیست و همه مسلمانان جهان، از هر طبقه و نژادی که باشند با صلح و دوستی کنار یکدیگر جمع میشوند و عالیترین مراسم مذهبی و اعتقادی خویش را به جای میآورند. مالکوم ایکس پس از بازگشت از مناسک حج، نام حاج ملک شبّاز را برای خود برگزید. او با روحی پاک و صیقلخورده به محل سکونتش در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلمستیزی فراخواند ولی انحراف موجود در گروه «ملت مسلمان» بزرگترین مانع بر سر راه او بود. مالکوم در آستانه راه بود که خانهاش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در 39 سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مانهاتان، با شلیک چند گلوله، زندگی پرفراز و نشیبش پایان یافت.
دیدگاه تان را بنویسید