راز هولناک گم شدن مادر ثروتمند

کد خبر: 204432

وی افزود: سراغ مادرم را از بستگان و دوستانش گرفتم، آنان نیز اطلاعی از مادرم ندارند و می‌ترسم اتفاق بدی برایش افتاده باشد. مادرم با سرمایه‌ای که دارد، ‌در یک شرکت ساختمانی مشارکت داشته و گاهی اوقات برای سرکشی به ساختمان‌های نیمه‌کاره‌ای که در شهرک غرب بود، می‌رفت.

روزنامه ایران نوشت: راز گم شدن زن ثروتمند با اعترافات هولناک دو مرد آشنا، وارد مرحله جنایی شد. اواسط اسفندماه سال گذشته مرد جوانی در حالی که آشفته و پریشان بود، با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران، از گم شدن مادر 50 ساله‌اش گفت که یک روز پیش برای انجام کاری با خودروی پژو 206 خود از خانه‌شان بیرون رفته و دیگر برنگشته بود. وی افزود: سراغ مادرم را از بستگان و دوستانش گرفتم، آنان نیز اطلاعی از مادرم ندارند و می‌ترسم اتفاق بدی برایش افتاده باشد. مادرم با سرمایه‌ای که دارد، ‌در یک شرکت ساختمانی مشارکت داشته و گاهی اوقات برای سرکشی به ساختمان‌های نیمه‌کاره‌ای که در شهرک غرب بود، می‌رفت. دادیار شعبه دوم دادسرای امور جنایی با شنیدن ادعاهای این مرد، به تیمی از اداره 11 پلیس آگاهی تهران مأموریت داد تا پرده از راز مادر گمشده بردارند. کارآگاهان پس از تجسس‌های ویژه، دریافتند که مینا ثروت زیادی داشته و شاید قربانی سرقت مرگباری شده باشد. بدین ترتیب تماس‌های تلفنی و رفت و آمدهای وی را تحت تحقیق قرار دادند و خیلی زود به دو مرد رسیدند که آخرین تماس‌ها از تلفن موبایل مینا با آنان برقرار شده بود. در حالی که دو مرد تحت تعقیب بودند، خودروی پژو 206 زن گم شده نیز زیر پای مردی پیدا شد. راننده خودرو که مرد جوانی به نام پیمان بود، تحت بازجویی قرار گرفت. وی ابتدا سعی کرد مسیر تجسس‌ها را گمراه کند و وقتی دید چاره‌ای جز اعتراف ندارد، گفت: یک سال پیش برای کارهای خدماتی به خانه مینا رفتم. بعد مرتب به همراه یک کارگر افغان به خانه این زن رفته و آنجا را نظافت می‌کردیم. در این رفت و آمدها شنیدم که این زن تنها، ثروت زیادی دارد. همین وسوسه‌ام کرد و نقشه قتل مینا خانم را طراحی کردم و وی نیز دوست افغان دیگرش را هم با خود آورد. می‌دانستم این زن در خرید خانه سرمایه‌گذاری می‌کند و به بهانه خرید آپارتمان در شهرک غرب، وی را به ساختمان نیمه کاره‌ای کشانده و وی را به قتل رساندیم. این مرد سنگدل درباره جزئیات جنایت سیاه گفت: از آنجا که من در ساختمان نگهبان بودم، وقتی صاحبکارم وارد شد، به بهانه دیدن یکی از واحدها، وی را به طبقه سوم کشاندم. برق طلاهایش مرا بیشتر وسوسه کرد. ابتدا با کمک حبیب و یک مرد افغان دیگر دست و پایش را با طنابی بستیم و سپس وی را کشتیم. بعد طلاهایش را با هم تقسیم کردیم. سپس جسدش را داخل پتو پیچیدیم و با خودروی 206 خودش به خاتون‌آباد پاکدشت بردیم و داخل چاه انداختیم. با اعترافات تکان دهنده این قاتل و دستگیری یکی از همدستان وی، پلیس برای پیدا کردن جسد مینا خود را به کانال آب رساند و با راهنمایی 2 جنایتکار، جسد را پیدا کردند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت