درخواست طلاق مردی كه 15سال كتك میخورد
مردي با سر و وضع آشفته وارد شعبه 240 دادگاه خانواده شد و زماني كه مقابل قاضي جلسه نشست در تشريح علت جدايياش گفت: ديگر خسته شدم. من را از دست همسرم نجات دهيد.
ایسنا: «وقتي در را باز كردم، همسرم با چماق به طرفم حمله ور شد، من كه دو پا داشتم، دوپاي ديگر قرض كردم و به خانه مادرم پناه بردم». اين بخشي از اظهارات مردي است كه براي رهايي از دست همسرش به دادگاه خانواده پناه برده بود. مردي با سر و وضع آشفته وارد شعبه 240 دادگاه خانواده شد و زماني كه مقابل قاضي جلسه نشست در تشريح علت جدايياش گفت: ديگر خسته شدم. من را از دست همسرم نجات دهيد. قاضي كه با شنيدن حرفهاي اوليه اين مرد بسيار متعجب شده بود، از او خواست توضيح بيشتري دهد. مرد گفت: 15 سال قبل با دختر يكي از اقوام دور پدرم كه 9 سال از من كوچكتر بود و به تازگي در حوزه روانشناسي فارغالتحصيل شده بود، پيمان زناشويي بسته و او را با مهريه 500 سكه طلا به عقد خود درآوردم اما متاسفانه و بر خلاف انتظارم از همان روزهاي اول زندگي متوجه تندخويي و عصبانيت همسرم شد. اوايل احساس ميكرم شايد به خاطر مشكلات كار و شروع زندگي مشترك به هم ريخته است، بنابراين به خودم اميد ميدادم كه به مروز زمان آرامش به زندگيمان باز ميگردد. وي افزود: اما حدود 3 ماه بعد از ازدواج به سر مسالهي پيش پا افتاده بين من و همسرم جرو بحثي صورت گرفت كه در كمال ناباوري او سيلي محكمي به صورتم زد كه از تعجب خشكم زد. به قدري از اين اتفاق شوكه بودم كه قدرت انجام هيچ كاري را نداشتم. اين مردم ميانسال با ناراحتي ادامه داد: با اين حال همسرم ضمن تهديد گفت كه اگر بار ديگر فريادي سرش بكشم يا با او مخالفت كنم، باز هم كتكم خواهد زد، من كه باز هم رفتار و حرفهايش را به حساب عصبانيت گذاشته بودم، سعي كردم ماجراي آن روز را براي هميشه فراموش كنم، اما چند روز بعد برسر موضوع ديگري دوباره همان رفتار خشن همسرم تكرار شد. مرد شاكي گفت: در نتيجه تصميم گرفتم تا از همسرم جدا شوم و با سر و صورتي كبود به دادگاه رفته و دادخواست طلاق دادم اما همسرم در دادگاه ابراز پشيماني كرد و گفت سعي ميكند اين رفتار و حركات ناپسندش را كنار بگذارد، بنابراين آشتي كرده و به خانه برگشتيم، غافل از اينكه چه سرنوشتي در انتظارم بود. مرد ميانسال در ادامه افزود: چند روز بعد از دادگاه در كمال ناباوري همسرم استكان چاي داغ را روي صورتم پاشيد و با خونسردي گفت اين كار را كردم تا يادبگيري ديگر براي فرار از زندگي و مشكلات به فكر طلاق و دادگاه نباشي! اين مرد گفت: چند ماهي گذشت تا اين كه متوجه شدم به زودي بچهدار ميشويم اما نه تنها از اين موضوع خوشحال شدم، بلكه دائم به اين موضوع فكر ميكردم كه همسرم با اين خلق و خو چگونه ميخواهد فرزندمان را بزرگ كند. وي اظهار كرد: حالا هم حدود 15 سال از شروع زندگي مشتركمان گذشته، اما هيچ تغييري در او ايجاد نشده است، ضمن اينكه به سر هر مساله كوچكي كه به خلاف ميلش باشد، مورد ضرب و شتم قرار ميگيرم به طوري كه هيچ جاي سالمي در بدنم ندارم و همهي اعضاي بدنم حداقل يك بار زير ضربههاي سنگين مشت و لگد همسرم شكسته و مداركش هم موجود است. مرد ادامه داد: هفته گذشته به خاطر مشكلات كاري كمي دير به خانه رسيدم، وقتي در را باز كردم، يك دفعه همسرم با چماق به طرفم حملهور شود. من كه دو پا داشتم، دو پاي ديگر قرض كردم و به خانه مادرم پناه بردم و تصميم گرفتم تا تمام حق و حقوق اين زن را يكجا و نقدي بپردازم و جانم را نجات دهم. قاضي جلسه پس از شنيدن اظهارات مرد ميانسال به دليل عدم حضور همسرش در دادگاه، وقت ديگري را براي رسيدگي تعيين كرد، تا پس از شنيدن حرفهاي زن در اين باره تصميم بگيرد.
دیدگاه تان را بنویسید