جرقه‌ای رو به خاموشی

کد خبر: 883955

علی با عضویت در حزب جوانان مسلمان، فعالیت‌های انسان دوستانه و فرهنگی خود را در یوگوسلاوی شروع کرد. فعالیتی که سال‌های بعد رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. در سال ۱۹۷۰، کتاب «بیانیه‌ی اسلامی» خود را به چاپ رساند که باعث ترس حکومت کمونیست و مبارزان صرب و کروات از تشکیل حکومت اسلامی در بوسنی شد. آن‌ها به وی لقب بنیادگرا دادند و با همین بهانه سه سال او را به زندان انداختند.

پایگاه خبری تحلیلی فردا؛ مهدی حیدری:

« تحمل‌پذیری من خصلتی اروپایی نیست، بلکه منشأ اسلامی دارد. اگر من تحمل‌پذیر هستم، به این سبب است که نخست مسلمانم و سپس مثل یک اروپایی رفتار می‌کنم. برای مثال، در بوسنی صدها کلیسا و مسجد ویران شد‌ه‌اند و همه‌ی این اماکن را اروپایی‌ها ویران کرده‌اند، ولی حتی یک کلیسا هم به دست بوشنیاک‌ها خراب نشده‌است… . باید بدانیم فاشیسم و کمونیسم منشأ آسیایی ندارند، بلکه محصول کار اروپایی‌ها هستند. اکنون هم اروپا حساسیت خاصی در برابر ظهور فاشیسم در بالکان از خود نشان نمی‌دهد ! » (مصاحبه علی عزت بگوویچ با نشریه آلمانی اشترن در سال ۱۹۹۴ در اوج جنگ بوسنی)

با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق و به تبع آن حکومت کمونیستی، یوگوسلاوی هم رو به ضعف و تجزیه گذاشت. همچنین ایدئولوژی کمونیستی که تیتو آن را متناسب با منطقه طراحی کرده‌بود پس از مرگ وی در سال ۱۹۸۰ دچار بحران شد. این مسئله در سال ۱۹۸۹به شکل تجزیه‌ی یوگسلاوی به شش جمهوری مطرح شد. جمهوری یوگسلاوی که در سال ۱۹۴۶ با اتحاد ایدئولوژیک شش جمهوری به وجود آمده بود، نهایتاً در ۱۹۹۰ از هم پاشید. در این فروپاشی نخست اسلوونی اعلام استقلال کرد سپس کرواسی و بعد هم بوسنی. اما در بوسنی همه‌چیز متفاوت بود. مسلمانان در این کشور دارای اکثریت نسبی ۴۴ درصدی بودند و قدرت‌های غرب و شرق بیم آن داشتند که با استقلال این کشور، مسلمانان به قدرت برسند. پس رهبران کرواسی و صربستان در خفا با یکدیگر نقشه بوسنی را روی دستمال کاغذی کشیدند و با یکدیگر تقسیم کردند. توافقی شبیه به پیمان استالین و هیتلر به هنگام حمله به لهستان.

گزینه‌های مسلمانان محدود بود. باقی ماندن به عنوان زائده‌ی فرعی در دل صربستان بزرگ که توسط میلوشویچ در بلگراد اداره می‌شد و یا پیروی از دستورات توژمان و الحاق به کرواسی تازه استقلال یافته.

اما این نقشه طبق پیش‌بینی‌ها پیش نرفت و مسلمانان فردی را برای رهبری خود انتخاب کردند که حاضر نبود زیر بار هیچ‌کدام از این دو گزینه برود. به تعبیر خودش «نه سرطان خون و نه تومور مغزی». «علی عزت بگوویچ» استقلال بوسنی را انتخاب کرد.

« به خدای بزرگ سوگند می‌خوریم که هیچ‌گاه برده نخواهیم شد» (جمله‌ی پایانی علی عزت بگوویچ در نخستین جلسه حزب SDA)

علی با عضویت در حزب جوانان مسلمان، فعالیت‌های انسان دوستانه و فرهنگی خود را در یوگوسلاوی شروع کرد. فعالیتی که سال‌های بعد رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. در سال ۱۹۷۰، کتاب «بیانیه‌ی اسلامی» خود را به چاپ رساند که باعث ترس حکومت کمونیست و مبارزان صرب و کروات از تشکیل حکومت اسلامی در بوسنی شد. آن‌ها به وی لقب بنیادگرا دادند و با همین بهانه سه سال او را به زندان انداختند.

اما این باعث تسلیم علی نشد و وی پس از آزادی، فعالیت‌های خود را ادامه داد. در سال ۱۹۸۲وسال‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه جمعی از هم‌حزبی‌هایش به ایران آمد و با اندیشه‌های امام خمینی آشنا شد. بعد از بازگشت به کشورش کتاب «اسلام بین شرق و غرب» را نوشت که به گفته‌ی بسیاری از کارشناسان از اندیشه‌های امام خمینی در کتاب ولایت فقیه الهام گرفته است. انتشار این کتاب و برخی دیگر از فعالیت‌های سیاسی، بهانه‌ای به دست مخالفینش داد تا پای او وهم‌حزبی‌هایش را دوباره به دادگاه باز کنند. این بار علی به۱۴سال حبس محکوم شد. اما بخاطر تحولات سیاسی یوگوسلاوی، بعد از ۵ سال آزاد شد.

دیگر حکومت کمونیست فروغ سابق را نداشت. این مسئله و حمایت‌های ایران باعث قدرت گرفتن حزب علی عزت شد. حزبی که نامش را به حزب اقدام دموکراتیک (SDA) تغییر داده بود. حزب اقدام دموکراتیک در انتخابات بوسنی که در نوامبر ۱۹۹۰ برگزار شد با کسب ۸۶ کرسی از احزاب رقیب کروات و صرب، آرای بیشتری را به دست آورد و به برتری دست یافت. پس از این انتخابات، علی به عنوان رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی انتخاب شد.

قدرت گرفتن مسلمانان، باعث ترس و خشم شرق و غرب و عوامل منطقه‌ای آن‌ها، یعنی صرب‌ها و کروات‌ها شد. فشار به علی روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد. کارشکنی‌های سایر احزاب حاضر در شورای ریاست جمهوری، آگاهی از تصمیم‌های پشت پرده برای حذف مسلمانان از نقشه‌های آینده‌ی منطقه، باعث تصمیم علی برای برگزاری رفراندوم استقلال شد. مردم بوسنی با حضور دراین رفراندوم با ۶۳ درصد رأی به اعلام استقلال بوسنی دادند.

این آغاز خون‌بارترین جنگ در اروپا پس از جنگ جهانی دوم شد که سه سال و نیم ادامه داشت و فجیع‌ترین جنایت‌های جنگی را علیه مسلمانان به وجود آورد. صربستان با تحریک صرب‌های بوسنی و تجهیز آن‌ها، حملاتی سنگین را به مناطق مسلمان‌نشین آغاز کردند که در همان روزهای ابتدایی توانستند ۷۰ درصد از خاک مسلمانان را اشغال کنند. مسلمانانی که آمادگی چنین جنگی را نداشتند، نه ارتش سازمان‌یافته داشتند، نه سلاحی برای جنگ؛ بخاطر تحریم سلاح و مهمات توسط سازمان ملل، دست بوسنیایی‌ها از سلاح کوتاه شده بود.

علی به کشورهای غربی سفر کرد و با شرکت در کنفرانس‌های مختلف از آن‌ها کمک خولست.

« من از بوسنی می‌آیم؛ کشوری که جوان‌ترین عضو سازمان ملل است و نیز کشوری که قربانی یک تجاوز شده است. من درودهای ملت را تقدیم شما می‌کنم و قدردان کارهایی هستم که برای ملت ما انجام داده‌اید. ولی به سبب کارهایی که باید انجام می‌دادید و ندادید گلایه دارم. به نظر من آنچه انجام ندادید و باید انجام می‌دادید در اصل برای خودتان انجام ندادید؛ چون ما در بوسنی، در یک جنگ نا برابر خواستار دفاع از روش زندگی اروپایی هستیم و از روابط بین‌الملل، اقوام و گروه‌های قومی حمایت می‌کنیم.

آقایان محترم!این یک جنگ معمولی نیست یا حتی یک اشغالگری معمولی توسط صربستان نیز نیست، یک جنگ با هدف نسل‌کشی برای نابودی مردمان غیرنظامی و از بین بردن ارزش‌های دینی، ملی و فرهنگی آن‌هاست. ویران کردن شهرهایی که ویران شدند و کشتن و آواره کردن مردمان این شهرها، کاری زشت و ناپسند بود. به موازات آن، اردوگاه‌های متمرکز جنگی، مانند قارچ سیاه، در سراسر بوسنی و هرزگوین پدید آمدند و گسترش یافتند. اردوگاه‌هایی که در آن‌ها زنان و مردان مسلمان کشته می‌شوند و یا از گرسنگی و شکنجه می‌میرند. با این وصف در زبان کشورهای متمدن هنوز برای تشریح این اوضاع اسفناک، کلمات ناراحت کننده‌ای وجود ندارد. تا بتوان تصویری از جنایت‌ها ترسیم کرد. » (سخنان علی عزت در کنفرانس لندن ۲۶ آگوست ۱۹۹۲)

سخنرانی‌های پی‌درپی علی در مجامع غربی که تا پایان جنگ ادامه داشت، باعث نشد اروپایی ها کمکی به پایان جنگ و حل بحران کنند. بلکه با تحریک کروات‌های بوسنی پای آن‌ها را نیز به جنگ با مسلمان باز کردند که ۱۶ ماه کابوس‌ را برای مسلمانان رقم زدند.

شرایط برای علی بسیار سخت پیش می‌رفت. در اوایل می ۱۹۹۲ در یکی از ایست بازرسی‌ها، علی توسط صرب‌ها دستگیر و بازداشت شد و صرب‌ها تنها به بهای آزادی فرمانده ارتش یوگوسلاوی توسط مسلمانان، بعد از ۲۴ ساعت حاضر به آزادی علی شدند.

این بار علی دست به دامان کشورهای اسلامی از جمله عربستان، ترکیه و ایران شد. بسیار امیدوار بود که ترکیه به یاری مسلمانان بوسنی بیاید چرا که اسلام در بوسنی توسط عثمانی‌ها وارد منطقه بالکان شده بود؛ اما ترکیه به دلیل درخواست عضویت در اتحادیه اروپا، حاضر به نقض قطعنامه سازمان ملل نشد و از اعزام سلاح و نیرو به بوسنی امتناع کرد. عربستان هم تنها حاضر به ارسال کتاب‌های آموزش احکام وهابیت و اعزام مُبلغ به بوسنی شد.

تنها کشوری که به درخواست رسمی دولت بوسنی و هرزگوین و شخص علی، جواب مثبت داد، ایران بود. اعزام مستشار نظامی، سازمان‌دهی ارتش و نیروهای مردمی و همچنین تجهیز آن‌ها، اجرای طرح تونل سارایوو، کمک‌های غذایی و دارویی، حمایت تمام‌قد از علی در مجامع بین‌المللی از جمله سازمان کنفرانس اسلامی در جده و… ورق بازی جنگ را به نفع مسلمانان در جنگ بوسنی تغییر داد و آن‌ها توانستند سرزمین از دست رفته‌ی خود را پس بگیرند. باورش برای دنیا سخت بود اما توانستند تا قلب سرزمین‌های صرب نشین هم پیش بروند.

« نخست رزمندگان به جبهه‌هامی‌روند، سپس درجه‌داران، افسران، فرماندهان، ژنرال‌ها و وزیران؛ در نهایت هم سودجویان از جنگ راهی جبهه می‌شوند. حالا در صورتی که صلح باشد، اوضاع به عکس می‌شود. نخست سودجویان جنگی می‌روند و سپس فرمانده هان، ژنرال‌ها، وزیران و… . به این ترتیب، رزمندگان در انتهای صف باقی می‌مانند؛ البته بدشانس‌ترین رزمندگان در آن شرایط، آن‌هایی خواهند بود که بدون دست و پا مانده‌اند. آیا این داستان واقعی جنگ و صلح برای ما نیز تکرار خواهد شد. یا نه؟

من بیش از همه به سربازانمان توصیه می‌کنم که این مسئله را فراموش نکنند. پیروزی یک آزمایش سخت است و برخی پیروزی‌ها در خود نطفه شکست را برای یک ملت پیروز دارند؛ از این رو، وقتی پیروز شویم، باید بکوشیم که مانند روزهای سخت، همچنان انسان باقی بمانیم. ما باید به قوانین جنگ احترام بگذاریم و از مردم غیر نظامی که در مناطق آزاد شده به سر می‌برند، حفاظت کنیم و اصول قانونی را در مورد اسرا به کار بندیم. » (سخنرانی در پارلمان بوسنی)

سکوت غرب و شرق در برابر کشتار مسلمانان و چراغ سبز آن‌ها برای ورود جریان‌های تکفیری عربی به منطقه، این نگرانی را برای علی به وجود آورد که رزمندگان مسلمان که زیر شدیدترین فشارها قرار داشتند، به خشونت روی آورده و به دنبال انتقام از صرب‌ها و کروات‌ها باشند. تکرار جنایت‌های آن‌ها بهانه‌ای بود برای محکومیت مسلمان‌ها در مجامع بین‌المللی. او در تمام سخنرانی‌هایش در جمع رزمندگان و فرماندهان، آن‌ها را از مقابله‌به‌مثل نهی کرد و حتی با فرماندهان تخطی کننده، تندترین برخوردها را داشت. در یک مورد که از برخورد خشن یکی از گردان‌های مدافع سارایوو با مردم غیر نظامی صرب خبردار شد، پلیس را مسئول بازداشت فرمانده آن گردان کرد که این کار منجر به درگیری چند روزه مدافعان سارایوو با یکدیگر شد. این منش و رفتار در سخت‌ترین شرایط جنگی، سازمان‌های انسان دوستانه اروپایی را مجبور کرد در خلال جنگ، علی را به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح اروپا انتخاب کنند.

از طرفی دیگر پیروزی‌های پی‌درپی مسلمانان بر صرب‌ها و کروات‌ها، باعث نگرانی غرب به ویژه آمریکا در جنگ بوسنی شد. مسلمانان تا تصرف پایتخت صرب‌های بوسنی، «بانیالوکا» فاصله‌ی زیادی نداشتند. اما در این شرایط «هالبروک» به عنوان نماینده‌ی ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، با طرح «صلح دیتون» وارد بوسنی شد. او علی را تهدید کرد که اگر طرح صلح را قبول نکند و ارتش مسلمانان به سمت بانیالوکا حرکت کنند آمریکا آن‌ها را بمباران خواهد کرد. او همچنین وعده حمله به مواضع صرب‌ها و اجبار آن‌ها برای ورود به طرح صلح را به علی داد.

فشار جنگ به مسلمانان در این سال‌ها و عدم حمایت جامعه جهانی از آن‌ها، علی را مجبور به امضای طرح صلح دیتون کرد. کاری که خودش بعدها در کتاب خاطراتش آن را دشوارترین کار زندگی‌اش دانست:

«من در زندگی طولانی‌ام، کارهای مختلفی انجام داده‌ام. به عنوان زندانی، زمین را می‌کندم. بار می‌بردم. درختان را می‌بریدم و بعدها وقتی آزاد شدم، مسوولیت یک شرکت ساختمانی را بر عهده گرفتم. به کار وکالت پرداختم و نیز مقاله می‌نوشتم. به هرحال سخت‌ترین کار من همین گفت‌گوها بودند. گفت‌وگو به معنای تصمیم‌گیری است و تصمیم‌گیری سخت‌ترین کاری است که باید برای یک عده مردم ناراحت و غمگین انجام داد. مشکل من این بود که نه می‌توانستم یک صلح خوب به دست آورم و نه یک جنگ را به خوبی هدایت کنم. گفت‌وگوها در شرایط تحقیر کننده انجام می‌گرفت و این در حالی بود که شمشیر بالای سر بوسنی قرار داشت. ملت ما از سوی دشمنانی که بسیار مجهزتر از ما بودند مورد حمله قرار گرفته و به شدت آسیب دیده بود و صلحی که عرضه شده بود نه تنها برخلاف اصول من، بلکه برخلاف اصول عدالت بود. پذیرش صلح برای من بسیار دشوار بود. ولی دشوارتر از آن، این بود که به وطنم بازگردم و پیام ادامه‌ی جنگ را برای مردم ببرم؛ از این‌رو سخت آشفته، سردرگم و در پیچ و تاب بودم.» (خاطرات علی عزت بگوویچ)

یکی از موارد مطرح شده در طرح صلح، خروج نیروهای ایرانی از بوسنی برای همیشه بود رهبر ایران بعدها پذیرش صلح دیتون توسط علی را «قابل درک» دانست. اما ایرادهای دیگری که در موارد صلح وجود داشت و نیز امتیازات زیادی که به صرب‌ها و کروات‌ها داده شد مشکلات زیادی را برای مسلمانان به وجود آورد که هنوز هم ادامه دارد. انگار جرقه‌‌ی اسلامگرایی‌ که در بوسنی روشن شده‌بود با پذیرش صلح دیتون سر به خاموشی گذاشت.

پس از اجرای صلح دیتون و پایان جنگ در بوسنی، آمریکا با ایجاد احزاب موازی قدرتمند مسلمان و ایجاد انشعاب در SDA، تمام تلاش خود را برای حذف علی از صحنه قدرت در بوسنی انجام داد. همچنین از سویی دیگر فشار شدیدی بر او وارد کردند تا با اعلام بازنشستگی سیاسی پیش از انتخابات از شکست خود جلوگیری کند. اما در آخرین روزهای مانده به انتخابات علی تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند.

« مصلحت ملت مسلمان و سفارش دوستان داخلی و خارجی به من تکلیف می‌کند تا در انتخابات شرکت کنم». هنگامی که علی از دوستان خارجی یاد کرد، همه متوجه شدند اشاره او به سفیر ایران است که در ردیف اول سخنرانی نشسته است. بر خلاف انتظارات، علی با آرای بسیار خیره کننده و با رأیی بسیار بیشتر از انتخابات قبل، پیروز انتخابات شد.

علی عزت بگوویچ، در ۱۹ اکتبر ۲۰۰۳ درگذشت اما بوسنی به عنوان کشوری مستقل باقی ماند و مسلمانان با حفظ هویت دینی در آن زندگی می‌کنند.

منبع: الفیا

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت