چرا دلایل موفقیت آلمانی ها، راز خوانده شد؟!

کد خبر: 783642

با کنایه ای به رمان نویس شهیر روس، لئو تولستوی، نیویورک تایمز نوشته بود که «اقتصادی‌های بدبخت، ورق را برگردانده اند و همگی مانند یک دیگر به بدبختی دچار شده اند».

چرا دلایل موفقیت آلمانی ها، راز خوانده شد؟!
سرویس بین الملل فردا: نام آلمان، همیشه در طی سال های اخیر مترادف بوده است با اقتصادی قوی و مستحکم، کار و پول و کارخانه های پر رونق. اما چه رازهایی باعث شده که آلمان بتواند به غول اقتصادی تبدیل شود و در این راه چه درس هایی می توانیم از این کشور بگیریم؟ پاسخ این سوالات را می توان در کتابی خواندنی از دیویدآدراتسچ و اریک لمان جستجو کرد که با نام «هفت راز آلمان: مقاومت اقتصادی در جهان پرآشوب» منتشر شده است. فردا نیوز در سلسله مطالبی، ترجمه این کتاب را منتشر خواهد کرد. بخش ششم این کتاب در ادامه خواهد آمد.

۱-هفت راز اقتصاد راز آلود آلمان

۲-آلمان چگونه در ده سال به معجزه اقتصادی رسید؟

۳-نابودی اقتصاد آلمان با فروپاشی دیوار برلین

۴-دستمزد‌های بالا چگونه اقتصاد را فلج می‌کند!

۵-سفرخیره کننده آلمان از عقب افتادگی به پیشرفت!

آلمان نه تنها برای بهره وری اقتصادی خود را تغییر و ارتقا داد، بلکه این کار را زمانی انجام داد که اغلب همسایگانش در قاره اروپا و حتی دیگر کشور‌های توسعه یافته در حال مبارزه با رکود و ناامیدی بودند. برای مثال همان طور که نیویورک تایمز هشدار داده بود: «فرانسه که شریک غیرقابل اجتناب آلمان در مدیریت بحران اروپا در دوران مدرن بوده است، اکنون در آستانه شورش و طغیان است».
با کنایه ای به رمان نویس شهیر روس، لئو تولستوی، نیویورک تایمز نوشته بود که «اقتصادی‌های بدبخت، ورق را برگردانده اند و همگی مانند یک دیگر به بدبختی دچار شده اند».
اما در مورد آلمان این طور نیست. چگونه آلمان نه تنها اوضاع را در مورد اقتصاد خود برگردادند، در حالی که بیمار اروپا تلقی می‌شد بلکه شاید از لیگ قهرمانان اقتصاد‌های توسعه یافته با بهره وری بالا در اروپا و جهان بیرون انداخته شده بود؟
هدف از این کتاب پاسخ به این سوال مهم است. ما این کار را با تاکید بر ۷ حوزه یا طیف از مسائل انجام می‌دهیم که به نظر می‌رسد آلمان را در مقابل کشور‌های دیگر اروپایی و حتی جهانی برجسته و منحصر به فرد می‌کند؛ و این حوزه ها، دارای اهمیت بسیاری است. ما از این مسائل با عنوان راز یاد می‌کنیم، نه این که واقعا نامشخص باشند و یا این که بحثی درباره آن‌ها نشده باشد، بلکه این کار دلایل دیگری دارد. اول این که تا همین اواخر هم آلمان به عنوان بیمار اروپا شناخته می‌شد، و جایی نبود که به خاطر رمزگشایی از راز‌های موفقیت در حل مسائل نگران کننده اقتصادی به آن نگاه شود.
اندک تولیدات این حوزه نیز با تمرکز بر پاسخ و انعکاس دوره طولانی مدت ناامیدی اقتصادی در آلمان است و اشاره‌ای به عدم اعتماد به نفس پدید آمده در نتیجه سستی سیاسی و اجتماعی، بقایای طبیعی برجای مانده از ملی گرایی سوسیالیسم و دو جنگ جهانی نکردند. دومین دلیل این است که وقتی این راز‌ها را با هم در نظر می‌گیریم، راه و رسم اقتصادی بسیار جامع تر، کامل تر، ساختارمندتر و سازمان یافته تری را شکل می‌دهند که نشان می‌دهد چگونه اقتصاد به بهره وری قدرتمندی می‌رسد و بر خلاف بسیاری از کشور‌ها «حکومت نظم» را در آلمان پدید می‌آورد.
سومین دلیل این بود که چرخش قابل توجه در بهره وری اقتصاد آلمان قوانین مهمی را برای مدل‌های اقتصادی کشور‌های دیگر اروپا و جهان نشان می‌دهد و این مساله را روشن می‌کند که برای غیرقابل اجتناب بودن سقوط در دوره جهانی شدن، آلترناتیو‌هایی وجود دارد. این کتاب نشان می‌دهد که آلمان توانست جامعه خود را تکان دهد، همان طور که رومن هرزگ رئیس جمهور فدرال در نطق معروف برلینش در سال ۱۹۹۷ گفته بود.
او با صدای رسا آلمان‌ها را به چالش کشید تا علیه ترس و بیم عمیقا ریشه دار و شناخته شده شان غلبه کنند. آلمانی‌ها بیش از پیش خودبسنده‌تر شدند، به جای این که بخواهند همیشه برای پیدا کردن راه حل به کشور و دولت تکیه کنند و علاوه بر این، فعالانه فرصت‌های فراهم شده توسط دنیای جهانی شده را به چنگ آورند. به خصوص، رئیس جمهور هرزگ به وجود آمدن جامعه‌ای را طلب می‌کرد که فرد در آن شجاع و خلاق باشد وتلاش ویژه‌ای را به انعطاف و تحرک اختصاص دهد، اما در عین حال با دیگران نیز اتحاد داشته باشد تا بتواند نقش خود را ایفا کند و مشارکتی مثبت در جامعه داشته باشد. این آلمان می‌توانست به موفقیت و مقاومتی برسد، در حالی که برخی از همسایگان آن در اروپا و شرکایش در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، در تجارت و سیاست گذاری توجهی به رهبران فکری بانفوذ نداشتند.
برای مثال، چارلز وسنر رئیس سابق برد سیاست‌های علم، فناوری و اقتصادی در شورای تحقیقاتی ملی آکادمی ملی علوم و مهدسی، در واکنش به فرسایشی که به نظر می‌رسید در حوزه تولید در کشور‌های توسعه یافته اجتناب ناپذیر است، اشاره کرده بود که: «یک چیز روشن است. کشور‌هایی که پایگاه ریسک تولید خود را از دست می‌دهند، توانایی ابداعشان را نیز می‌بازند. بر خلاف فضای اقتصادی که به نظر می‌رسد فرسایش و ناکارآمدی صنایع سنتی را در برابر رقابت جهانی نشان می‌دهد، مدل آلمان، یا حداقل بخشی از آن، ملاحظات دقیق و مورد نباز را لحاظ کرده است. علاوه بر این، ما باید به سیاست‌های کشور‌های دیگر و برنامه‌های شان توجه کنیم و از آن درس بیاموزیم.»
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت