تغییر مرزها لزوما راه حل نیست
با وجود تشدید گرایش های مرکزگریزانه اصل تمامیت ارضی همچنان برای تمام کشورهای خاورمیانه بسیار مهم است
دیپلماسی ایرانی: از زمان تجاوز ایالات متحده به عراق در سال 2003 که اختلافات قومی و فرقه ای را در این کشور تشدید کرد و این اختلافات توسط بازیگران منطقه ای و بین المللی دستکاری شد گرایش های مرکزگریزی در عراق کاملا تقویت شده است. برای مثال، جمعیت کرد عراق، به ویژه مسعود بارزانی، رییس اقلیم کردستان، آشکارا از فرا رسیدن زمان استقلال دولت کردستان صحبت می کنند. دیگرانی هم هستند که از تشکیل دولت مستقل سنی در بخش هایی از عراق حرف می زنند. این بحث های عمومی درباره فروپاشی تنها به عراق محدود نشده است. در دیگر حکومت های خاورمیانه نیز روندهای مشابهی در راه است. در کشورهایی مانند لیبی ظهور دوباره هویت ها و رقابت های تاریخی منطقه ای و به دنبال آن رشد نیروهای مرکز گریز، نتیجه سرنگونی دولت مرکزی بوده؛ دولت مرکزی که در نتیجه حمله خارجی سرنگون شده است. در مورد لیبی حمله خارجی در 2011 با بمباران های هوایی توسط فرانسه و انگلیس و سپس نیروهای ناتو شکل گرفت. معمر فذافی سرنگون و سپس کشته شد و کشور به چند پاره تقسیم شد. این آشفتگی هنوز هم ادامه دارد. در همین حال، دخالت های خارجی بازیگران منطقه ای و بین المللی اعتراض های مردمی سوریه در سال 2011 را به یک جنگ داخلی تبدیل کرد که هنوز ادامه دارد، جنگی که موجودیت سوریه را به عنوان یک کشور واحد تهدید می کند. سودان در حال حاضر تقسیم شده است و هنوز هم در جای جای آن نزاع و درگیری های داخلی وجود دارد: هم در بخش سودان جنوبی و هم در سودان شمالی. به عبارت دیگر، تقسیم سودان آن طور که برخی از موافقان تقسیم این کشور مدعی بودند صلح و ثبات به همراه نداشت. حتی کشورهای مرفه و باثباتی مانند ترکیه هم تحت تاثیر عواقب این درگیری ها، به ویژه در سوریه، قرار گرفته اند. برای مثال، مشکل کردهای ترکیه بار دیگر حاد شده است. در حقیقت تهاجم نظامی اخیر ترکیه به بخش های کردنشین سوریه مستقیما به نگرانی های آنکارا نسبت به یک منطقه خودمختار یا مستقل کردی در سوریه باز می گردد، منطقه ای که می تواند جنبش های جدایی طلب در داخل ترکیه را نیز تقویت کند. ترکیه تاکنون موفق شده که با یک منطقه کردنشین در عراق کنار بیاید اما حتی تمایلات جدایی طلبانه مسعود بارزانی نیز برای آنکارا یک چالش بلندمدت است. حتی ایران هم کاملا از تمایلات مرکز گریزانه ای که جنگ های مختلفی را در خاورمیانه به راه انداخته کاملا در امان نیست. در حقیقت رقبای منطقه ای ایران، به ویژه عربستان سعودی، برخی از اقلیت های ناراضی را با هدف اعمال فشار بر دولت در تهران تحریک می کنند. جدی تر این که، هر روز صحبت های بیشتری، گاهی از طرف مقام های ارشد کشورهای غربی، شنیده می شود مبنی بر این که مرزهای امروز خاورمیانه مقدس نیستند. و این که بیشتر این مرزها مصنوعی هستند و در نتیجه چانی زنی و بده بستان های سیاسی میان قدرت های استعماری، به ویژه فرانسه و بریتانیا، شکل گرفته اند. شمار زیاد مقاله و مطالبی که در یک سال گذشته درباره نیاز به یک توافق سایکس پیکوی دیگر منتشر شده گواهی بر نفوذ چنین دیدگاهی است. در این مدت درباره این که چگونه مرزهای خاورمیانه و آسیای جنوب غربی می توانند دوباره ترسیم شوند نقشه های بسیاری منتشر شده است. برخی از پیروان این دیدگاه معتقدند که بازترسیم دوباره مرزها با توجه به قرابت های قومی و زبانی یا فرقه ای می تواند صلح بیشتری را به خاورمیانه بیاورد. با این حال، آنها این روش را برای تمام کشورهایی که از نظرشان می توانند مشکل زا باشند مانند سوریه، عراق و حتی اگر شرایط اجازه دهد، ایران تجویز می کنند. در حقیقت، یک مکتب فکری وجود دارد که بر این عقیده است ایران برای آسایش قدرت های بزرگ زیادی بزرگ است، و در نتیجه حتی تحت رهبری یک رژیم دوستانه هم می تواند چالش زا باشد. در نهایت، حتی عربستان سعودی هم ممکن است که نتواند از این تمایلات مرکز گریزانه فرار کند و کسانی که بازترسیم مرزهای خاورمیانه را توصیه می کنند عربستان را نیز از قائده مستثنی نمی کنند. با وجود تشدید این گرایش های مرکزگریزانه و تردیدها نسبت به حرمت و قداست مرزهای کنونی، اصل تمامیت ارضی همچنان برای تمام کشورهای منطقه بسیار مهم است. حتی کشورهایی که احیانا تمایل دارند را تقسیم شدن رقبای خود به بخش های کوچکتر را ببینید و حتی جنبش های جدایی طلب را در کشورهای رقیب تشویق می کنند، به دلیل آسیب پذیری خود، زبانی هم که شده از اصل تمامیت ارضی در منطقه دفاع می کنند. مانند ترکیه که پس از تمام تلاش هایش برای تضعیف دولت سوریه اکنون از تمامیت ارضی این کشور حمایت می کند؛ گرچه سوریه بدون بشار اسد را ترجیح می دهد. همچنین اغلب کشورهای عربی از تمامیت ارضی عراق حمایت می کنند؛ گرچه ترجیح می دهند که چون گذشته تحت حاکمیت یک دولت سنی باشد. با این حال بازترسیم مرزهای خاورمیانه نه آسان خواهد بود و نه مطلوب. دولت های فعلی قطعا در برابر چنین اقداماتی مقاومت خواهند کرد و همین مساله به طولانی تر شدن جنگ های داخلی در منطقه منجر خواهد شد. تجاوز نظامی بازیگران خارجی هم پرهزینه خواهد بود و موفقیت های قطعی در بر نخواهد داشت. علاوه بر این، هیچ تضمینی وجود ندارد که مرزهای جدید، به فرض این که بر اساس قرابت های قومی، زبانی یا فرقه ای ترسیم شده باشند، با ثبات تر از مرزهای فعلی باشد. دولت احتمالی کردستان را در نظر بگیرید. کردها برای چندین قرن با فرهنگ های متفاوتی زندگی کرده اند: ترکیه ای، عراقی و ایرانی (کردها به لحاظ قومی، فرهنگی و زبانی به ایرانیان نزدیک هستند). حتی اگر یک دولت واحد کردستان امروز بتواند ایجاد شود رقابت های شدیدی میان کردها با فرهنگ های گوناگون و گویش های متفاوت وجود خواهد داشت. همچنین رابطه با همسایگانی که تا دیروز بخشی از آنها بوده اند نیز بسیار پرچالش خواهد بود. آنها حتی ممکن است که با همسایگان جدید خود وارد جنگ شوند. هیچ یک از این نگرانی ها برای دولت جدیدی که احتمالا از ویرانه های دولت های موجود سر برآورده خوش یمن نیست. خوب با توجه به خطرات مربوط به فروپاشی دولت های فعلی و بازترسیم مرزهای موجود، برای رسیدگی به مساله اقلیت ها ناراضی چه باید کرد؟ پاسخ در دولت هایی با تمرکز گرایی کمتر، استقلال بیشتر اقتصادی و اداری برای مناطقی اقلیت نشین، تقسیم منصفانه منابع ملی و آزادی های فرهنگی است. راه حل دیگر، منطقه گرایی و تشویق تعاملات اقتصادی و فرهنگی بین مرزی در میان افرادی است که در داخل مرزهای کشورهای مختلف زندگی می کنند. برای مثال، چرا کردهای ترکیه، عراق، سوریه و ایران نباید مبادلات اقتصادی یا پروژه های مشترک، با حمایت دولت هایشان، داشته باشند؟ این پیشنهادها شاید غیرواقعی یا حتی کاملا ساده لوحانه به نظر برسد. اما در نهایت منافع بلندمدت بازیکنان کلیدی جامعه جهانی در این است که از این پیشنهادها حمایت کنند. تجربه سه دهه گذشته نشان داده است که عواقب جنگ، درگیری ها داخلی و تکه تکه شدن جوامع آسیب پذیر تنها به مرزهای این کشورها محدود نمی شود و در نهایت دیگران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. رشد تروریسم بین المللی و بحران مهاجرت دو پدیده معاصری که اروپا را قویا تحت تاثیر قرار داده اند یادآور چنین خطراتی هستند.
دیدگاه تان را بنویسید