غلبه اردوغانیسم بر کمالیسم
ارتش بدون گولنیستها و کمالیستها و دستگاه قضا بدون سکولارها یعنی فروریختن آخرین موانع تغییر قانون اساسی در برابر اردوغان.
دیپلماسی ایرانی: در 22 ماه می، دیوید کامرون در نخستین مناظره تلویزیونی خود در دفاع از ماندن در اتحادیۀ اروپا خیره به چشم های منتظر پاسخ مجری گفت: "ترکیه با توجه به روند پاسخگویی به شروط اتحادیه اروپا هرگز قبل از سال 3000 یعنی 984 سال دیگر به اتحادیه اروپا نخواهد پیوست." ترکیه برای نخستین بار با بهانه "نگرانی از موج مهاجرت" به متن مناظرات "برگزیت" آمد و به محوری در مبارزات طرفین تبدیل شد. 9 روز مانده به رفراندوم روزنامۀ نیویوک تایمز با اشاره به موضوع عضویت ترکیه در اتحادیۀ اروپا آن را یکی از نگرانی های اصلی موافقان انگلیسی خروج از اتحادیه دانست. نگرانی از آنجا بود که ترکیه می تواند با توجه به پتانسیل هایش به یکی از بلوک های اصلی اتحادیۀ اروپا تبدیل شود و این درحالیست که این کشور نسبت به قدرت های اصلی اروپا ضعیف است، مسلمان است و هم مرز با سوریه، عواملی که می تواند به راحتی جوانان مسلمانان بریتانیا را به دام رادیکالیسم و سفر به مرکز داعش بکشاند. در 23 ژوئن مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا رای مثبت دادند و برای همیشه پرونده نگرانی از موج مهاجرت ناشی از منافذ اتحادیه را بستند. اما برای سایر کشورهای اتحادیه و ترکیه هنوز این جریان ادامه دارد. ترکیه که زمانی با سند راهبردی "عمق استراتژیک" داوود اغلو حرکت می کرد در 22 می 2016 (بر حسب تصادف مقارن با مناظره تلویزیونی کامرون) معمار خود را از کشتی قدرت پیاده کرد تا با تغییرات جدید مسیر پرپیچ و خم دنیای پیچیده سیاست را از سر بگذراند، حالا با شرایط جدیدی روبرو بود. از یکطرف فشار شدید اقتصادی و از طرف دیگر بدعهدی همراهان. نه اعراب آنچنان که باید راه آمدند و نه اروپا. اردوغان که ظاهرا از حمایت اتحادیه اروپا ناامید شده بود راه دیگری در پیش گرفت. در اولین قدم، 4 روز بعد از برگزیت، یک زخم شش ساله با متحد قدیمی خود را مرهم گذاشت و اختلافاتش با اسرائیل را حل کرد. توافقی که البته با کسب رضایت حماس و وجود یک معاهدۀ امنیتی بعید است در مذاکرات طولانی مدت شکل نگرفته و مهمتر از آن، تصمیم سازی طولانی مدت تر نداشته باشد. توافقی که با کوتاه کردن سقف مواضع یک کشور اسلامی نسبت به اسرائیل، نقاب خودساختۀ رهبری جهان اسلام را از چهرۀ اردوغان برداشت. دو روز بعد از آن، اردوغان در یک چرخش مهم و تاریخی تلفنی با پوتین صحبت کرد، در حالیکه ترکیه روز قبلش بابت اتفاقات از روسیه عذرخواهی کرده بود. در نهایت در نیمه های شب 15 ژوئیه ترکیه پنجمین و نافرجام ترین کودتای نظامی خود را تجربه می کند. کودتایی که بدون دستگیری مخالفان و با بستن دو پل تردد عمومی و پرواز چند هواپیما آغاز و با یک بیانیه اعلام رسمی می شود. بیانیه ای با ابراز شرط "اگر" برای موفقیت خود که به دفاع از نظام جمهوری سکولار پرداخت اما با اصرار مقامات به نیروهای طرفدار گولن، روحانی سنت گرای مخالف شیعه ترکیه نسبت داده شد. کودتایی که طبق پیش بینی تمام تحلیلگران از همان ابتدا محکوم به شکست بود و اردوغان قدرتمندتر از همیشه با پشتوانۀ طرفداران خود در سیستم حاکمیت و ملت ترک به صحنه قدرت بازگشت. در طول این سال ها ترکیه به بزرگترین زندان روزنامه نگاران تبدیل شده است، از ساعاتی بعد از شروع کودتا بیش از 6000 نفر نظامی و قاضی دستگیر شدند. به دلیل بحران مقبولیت سیاسی، برای اولین بار در تایخ ترکیه جدید پیش از اینکه احزاب حرکتی کنند، مساجد مسئولیت آنها را در گردآوری مردم بر ضد کودتا به دوش کشیدند. نخست وزیر ترکیه بدون ترس از قضاوت حقوق بشری و برخلاف قانون اساسی خود، برای اولین بار از اعدام صحبت می کند. حالا ترکیه وارد عصر جدیدی می شود. ارتش بدون گولنیست ها و کمالیست ها و دستگاه قضا بدون سکولارها یعنی فروریختن آخرین موانع تغییر قانون اساسی در برابر اردوغان به معنای فرصت طلایی گسترش هر بیشتر ایدئولوژی اردوغانیسم است: "خلافت" بجای "دولت" و "امّت" بجای "ملّت" بدون توجه به اینکه علی رغم تحصیلات ابتدایی در مدارس "امام-خطیب"، برخلاف رفیق پیشین و رقیب امروز، مشروعیت و مقبولیت رهبری دینی اش زیر سئوال است. ارتش به عنوان آخرین مدافع جمهوری آتاتورکی و حافظ قانون اساسی سکولار حالا به "ینیچری"های پاسدار اهداف "خلیفه" تبدیل می شود. خاکریزهای رسانه ای غیرقابل دسترس و پنهان شده در پشت تفکرات متجدد ترکیه نوین، حالا در برابر حس سنتی قدرت شاهان، عریان و بی پناه یک به یک فتح می شوند. در کنار ضعف موجود در احزاب منتقد، حالا بدون هیچ منتقد قدرتمندی "اردوغان" راحت از همیشه گام های بلند بر می دارد. در سال گذشته بعد از شکست حزب "عدالت و توسعه" در انتخابات، در نوشته ای با عنوان "راز افول حزب عدالت و توسعه" پیش بینی کردم تمامیت خواهی اردوغان ابدی نخواهد بود. حالا امّا باید اذعان داشت اردوغان ابدی تر از پیش شده است، اگرچه به قیمت سقوط "جمهوری ترکیه"، تمامیت خواهی اش تحت تاثیر است. اینکه طرفدارانش با شعار دفاع از دموکراسی در بالای پل "سر" مخالف خود را می برند، افولی شدیدتر است در آرمان های حزب عدالت و توسعه. اگر در آن زمان حدس بر این بود که اردوغان به دنبال الگوی پوتین در ادارۀ کشور است، امروز نشانه های بیشتری در ساخت "ملک رجب" از خود بروز می دهد. اگرچه شاید هنوز تحمل داشتن یک "مدودوف" باهوش را ندارد. معلوم نیست معمار ترکیه نوین به کل از صحنۀ سیاست کنار رفته و یا در پشت پرده صحنه گردان است، اما مشخص است همان عاملی که موجب فاصلۀ "عدالت" از "توسعه" می شود ممکن است در کنار زدن "داوود اوغلو"ها، "وسیله" را نیز برای "هدف" مهیا سازد. حالا باید منتظر ماند و دید آیندۀ اردوغان با جهان نوین و خصوصاً اتحادیۀ اروپا چه خواهد شد. این استراتژی که ترکیه با این حجم پیاده نظام بازگشته از کشتی شکسته پناهندگی و در حسرت اروپا به عنوان اهرم فشار چه خواهد کرد و اینکه اردوغان با هر حرکتی به دنبال احیای اقتصاد بعنوان "حبل المتین" قدرت اجتماعی خود است از یک سو، آیندۀ نامعلوم اروپا، استراتژی ناواضح آمریکای بعد از اوباما و رشد و گسترش "ملّی گرایی" در جهان از سوی دیگر شاید سیاست منطقه را بیش از پیش پیچیده و غیرقابل پیش بینی کند. سقوط ثبات ارتش ترکیه نه تنها پایه های قانون اساسی فعلی را لرزان می کند که این ارتش را بعنوان یکی از قدرتمندترین و با سابقه ترین ارتش های منطقه متزلزل تر از همیشه خواهد کرد. این شاید زنگ خطری برای "ناتو" باشد تا استراتژی های آینده خود را در همکاری با این متحّد آسیایی بازتعریف کند. اگرچه بعید است استراتژی برای این برج دیده بانی مشرف به "شرق" نداشته باشد. حالا شاید نوادگان عثمانی که سال ها اروپا را زیر سم های پدران خود داشتند در تلاش برای پیوستن به قارۀ سبز باز هم انعطاف به خرج دهند تا نفوذ سیاسی امپراطوری خود را بازیابند، اما قطعاً ایدئولوژی غالب این امپراطوری مورد پسند ساکنان سوار بر تاریخ پرفراز و نشیب اروپا نیست. در هر صورت با تمام اتفاقات آینده اگر "اردوغان" بر همین مسیر گام بردارد، شاید دور از ذهن نباشد که پیش بینی کنیم از پدر و معمار "جمهوری ترکیه" تنها یک قاب عکس بروی دیوار به یادگار بماند. این شاید درس دیگری از تاریخ باشد که " هرگاه توقف جدی در سیر اصول بنیادین یک قدرت پدید آید، ناچار پایان آن نیز فرا می رسد."
دیدگاه تان را بنویسید