خبرگزاری مهر: پس از خروج انگلستان در سال ۱۹۷۱ از منطقه خلیج فارس حضور نظامی کشورهای اروپایی و غربی در این منطقه هر چند کم رنگ تر شده است، اما این حضور نظامی هرگز قطع نشد و همواره به اشکال و طرق مختلف ادامه یافته است.
درحوزه سیاسی و اقتصادی این حضور با تشکیل شورای مشترک شورای همکاری خلیج فارس- اتحادیه اروپا و در حوزه نظامی با امضای قراردادهای نظامی همچنان ادامه دارد.
دور جدید تلاش کشورهای غربی در قالب سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) برای حضور نظامی در خلیج فارس در نشست سران کشورهای عضو ناتو در سال ۲۰۰۴ در استانبول رقم خورد.
در اين نشست اعضای ناتو با تصويب سند ابتکار همکاري استانبول (ICI) از کشورهاي حاشيه جنوبی خليج فارس دعوت کردند تا به همکاری هاي امنيتی و نظامی با ناتو وارد شوند.
بر اساس این طرح ناتو اعلام کرد تصمیم دارد برای بالا بردن امنیت و ثبات، روابط خود با کشورهای خاورمیانه را تقویت کند.
تلاش برخی کشورها از جمله انگلستان، فرانسه، ترکیه و توافق چند روز گذشته کویت با ناتو را می توان در راستای سیاست های گسترش ناتو مورد بررسی قرار داد.
در همین راستا گفتگویی با «آنتونی کارتولوچی» تحلیلگر و ژئوپلیتیست آمریکایی داشته ایم که مشروح آن در زیر آمده است.
*ترکیه قصد دارد پایگاه نظامی چند منظورهای را در قطر احداث کند،و در همین حال انگلیس و فرانسه هم در حال احداث پایگاه خودشان در بحرین و دبی هستند. گفته می شود در نظم امنیتی نوین که توسط آمریکا برای منطقه ترسیم شده، آمریکا خواهان فراهم کردن امنیت منطقه توسط هم پیمانانش است. نظر شما در این خصوص چیست؟
این ترتیباتی است که بطور فزاینده ای منطقه را بی ثبات می کند. ترتیباتی که برای سرپا نگه داشتن آن چیزی است که قرار بود جبهه متحد به رهبر ی آمریکا بر علیه ایران و تا حد زیادی علیه روسیه و نفوذ چین در خاورمیانه و شمال آفریقا باشد.
آنچه که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و قرار بود اثرآن از تانزانیا و لیبی و مصر تا لبنان و سوریه و ایران کشیده شود و جنگ های خانمان سوزی را بر منطقه تحمیل کرد نه تنها گریبان متحدان غربی را گرفته بلکه هر روز تهدیدات بیشتری را متوجه آنها می کند.
اگر آمریکا بخواهد به عملیاتهای خود علیه سوریه و ایران ادامه بدهد و نقش روسیه و تاثیر چین را در منطقه کاهش بدهد باید به متحدانش که در خاورمیانه و شمال آفریقا به نیابت از آن عمل می کنند اطمینان بیشتری بدهد. مداخله نظامی عربستان سعودی، قطر و امارات متحده در یمن نه تنها نشان داده که چقدر ارتشهای خلیج فارس بی تاثیر هستند بلکه نشان داده است که آنها تا چه حد به مزدوران و تسلیحات خارجی وابسته هستند. با وجود این همه کمکها و پشتیبانیهای خارجی، جنگ در یمن در شرایط حادی باقی مانده و حتی گاه گاهی به مرزهای یمن و عربستان هم کشیده می شود.
به نظر می رسد حضور نیروهای نظامی ترکیه، فرانسه و انگلیسی در منطقه از هر رفتار دیگری چاره سازتر برای این کشورها است.
*ناتو و کویت توافقی را مبنی بر افزایش همکاریهای دوجانبه نظامی در قالب «ابتکار همکاری استانبول» امضا کردند. اهمیت این توافق چیست؟ آیا رابطه ای بین این توافق و حوادث جاری در سوریه و اتفاقات احتمالی در سوریه وجود دارد؟
ناتو هم یکی از انبوه موسساتی است که منافع خاص غرب را پیش می برد. اقدامات ناتو تا به اینجا نشان می دهد که این سازمان تا چه میزان رجزخوانی ها و استراتژی خود را تغییر داده است.
در حقیقت این توافق به سوریه، افغانستان، لیبی و ایران و هر جای دیگری که نیروهای غربی و دیگر نمایندگانشان در آنجاها نقشی دارند مرتبط است. این اقدامات ناتو به معنای این است که به پادشاهی های کوچک خلیج فارس این توانایی را بدهد تا با کمک ناتو ارتشهای کوچک خود را به حرکت در آورند.
ناتو می خواهد بین کیفیت و کمیت تعادلی برقرار کند. هر چقدر میزان درگیریها افزایش و گسترش می یابد، غرب خود را با ظرفیت کمتری برای جنگیدن مواجه می بیند.این موضوع خیلی بستگی به همدستانی مانند عربستان سعودی، کویت، بحرین و امارات متحده عربی دارد که در گذشته برای دفاع جمعی به طور کامل متکی به غرب بودند.
این اقدامات برای کشورهای حاشیه خلیج فارس باید هشداری باشد که حامیان غربی آنها بطور فزاینده ای در حال ضعیف شدن هستند. اقدامات غرب به معنی این است که این کشورها این استراتژی را دنبال می کنند که هم هزینه های آنها را بالا می برد و هم میزان دشمنی ها با آنها را افزایش می دهد.
*آیا این توافق باعث افزایش بی اعتمادی بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس می شود؟
این سوال مهمی هست و در ادامه سوال قبلی است. در حقیقت، اینگونه اقدامات و توافقات باعث افزایش بی اعتمادی بین ایران و کشورهای پادشاهی حاشیه خلیج فارس می شود. با وجود توافق هسته ای، پیش بینی می شود این قراردادها بین غرب و جانشینان منطقه ای آنها هدفش ایجاد مواجهه با ایران، سوریه و در مقیاس بزرگتر با روسیه و چین است.
اگر این کشورها واقعا به دنبال پرهیز از خطر در مدت زمان طولانی هستند و خواستار توازن قوا هستند، هشدارهایی که پیشتر ذکر شد باید آنها را بر آن دارد تا از استراتژی و سرمایه گذاری های فعلی غرب فاصله بگیرند و به جای تلاش برای ایجاد یک استراتزی و توازن قوای جدید در منطقه قدرت های نوظهور در منطقه را به رسمیت بشناسند. در این صورت به جای اینکه توسط غرب به بازی حاصل جمع صفر سوق داده شوند، آنها می توانند بر راهبردهای سازنده تر و پایدارتری برای توازن قدرت در منطقه متمرکز شوند. اگر کشورهای عرب منطقه در بازی طراحی شده غرب شکست بخورند غرب بدون هیچ آسیبی از آن فرار خواهد کرد در حالیکه رژیمهای ریاض، دوحه، ابوظبی و منامه در آن مخمصه خرد می شوند.
*در نظر گرفتن این حقیقت که امنیت واقعی زمانی برقرار خواهد شد که تمام کشورهای منطقه مثل ایران هم احساس امنیت کنند، آیا فکر نمی کنید حضور ناتو در منطقه وضعیت امنیت در منطقه را پیچیده تر خواهد کرد؟
این هم سوال خوب دیگریست و در حقیقت ناتو و تاثیر غرب در خاورمیانه و شمال آفریقا ملتها را به درگیری سوق می دهد که در جهت منافع غرب است و در عین حال هزینه های زیادی هم برای کشورهای در حال جنگ مورد حمایت غرب و هم برای آنهاییکه هدف قرار می گیرند، دارد. ایران برای دهههای متمادی ثابت کرده نه تنها قدرتمند هست بلکه با وجود تلاشهای غرب و همدستانش قادر به گسترش قدرت خود نیز است.
بدیهی است که افتادن در بازی با حاصل جمع صفر به ضرر تمام کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا است. در بهترین حالت آنهاییکه با غرب در به راه انداختن جنگ منطقهای همکاری می کنند در دام درگیری دائمی گرفتار خواهند شد. در بدترین حالت در اثر این جنگها فرسوده خواهند شد. طرفین مخاصمه در اثر این جنگها از نظر اجتماعی و سیاسی هزینه های زیادی را خواهند پرداخت.
فرمولی منطقی تر برای ایجاد توازن در منطقه مورد نیاز است؛ فرمولی که در آن دخالت ها و نفوذهای بی جای غرب کنار زده شود.
دیدگاه تان را بنویسید