خبرگزاری فارس: حکایت عجیبی است، آدم؛ مجموعهای از خودخواهی، حسادت و قساوت که وقتی در کنار هم قرار میگیرند یک شیطان میسازند که هرکاری از دستش بر میآید. شیطانی که بر هر عملش رنگ توجیه میزند و برای خودش استدلال جفت و جور میکند و دلیل و مدرک میبافد. زمین و زمان را متهم میکند تا عمل زشت خودش را بپوشاند؛ کافی است خلاف میلش عمل کنی! آن وقت مثل روح پلیدی که در جلد یک انسان آرام جا خوش کرده است، بیدار میشود و ... اولش با عشق شروع شد، با جملههای زیبا، مثلا همین دوستت دارم که مثل نقل و نبات روی طبق میریزیم و چوب حراج به آن میزنیم و هرکس از راه رسیده و نرسیده کامش را با آن شیرین میکنیم.
آرام آرام دوستت دارمها که ته کشید فکر و خیال برمان میدارد که های! مبادا! مباداها شروع میشود و خط و نشان است که از پی هم جفت و جور میشود. امر و نهی و بگیر و ببند و خلاصه میشود آنچه نباید. حال کافی است یک جا بگویی نه و خلاف میلش عمل کنی! اصلا حق انتخاب نداری و فقط باید و باید است که میشنوی؛ این میشود سرانجام عشق کورکورانه وگاهی یکطرفه که دامنگیر میشود و... عشقی که معصومه را سوزاند چند ساعت مانده به لحظه سال تحویل، به همراه مادرش راهی بازار میشوند تا برای سال جدید خرید کنند، دخترک جلوتر از مادرش از پلهها پایین میآید به سر کوچه که میرسد با اتومبیل خواستگارش مواجه میشود، پسری که از او خواستگاری کرده و جواب رد شنیده حالا برای گرفتن پاسخ مثبت افکار شومی را درسر میپروراند.
«معصومه» که از دیدن پسر ترسیده است به سمت اتومبیل میرود سرش را پایین میآورد و به نشانه اعتراض از خواستگارش میخواهد که مزاحمش نشود، به دلیل اینکه آنها هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند؛ پسر در اتومبیل را باز میکند موهای دخترک را به طرز وحشیانهای میگیرد و او را به داخل ماشین میکشد، اتومبیل را در محل خلوتی پارک میکند، و خطاب به معصومه میگوید «باید با من ازدواج کنی» وگرنه تو را میکشم. ترس تمام وجود معصومه را فرا گرفته و باز هم با صدای لرزان میگوید که ما به درد هم نمیخوریم، پسر چاقویی را از جیب خارج میکند و به سمت گلوی دخترک میبرد تا شاید بتواند از این طریق جواب مثبت را برای ازدواج از معصومه بگیرد؛ معصومه که برای نجات جانش هیچ راهی جز مقاومت پیش رو ندارد چاقو را با دستانش میگیرد؛ خون از دستانش سرازیر میشود، اما هرطور شده چاقو از دست پسر خارج میشود، به ناگاه پسر بطری اسید به دست میگیرد و بر روی بدن معصومه میپاشد...
حدود یک ماه از بستری شدن معصومه در بیمارستان میگذرد، کابوس این اتفاق تلخ شبها رهایش نمیکند و فقط میخواهد زیباییش به وی برگردد. زیبایی که از دست رفت «معصومه» و خانواده اش ساکن منطقه «منبع» در در شهرستان تبریز هستند، علیرضا جلیل پور برادر معصومه در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری فارس درخصوص این حادثه توضیح داد: خواهر من فقط ۲۶ سال سن دارد، یک بار در زندگیاش شکست را تجربه و طلاق گرفته است و دوست داشت یک زندگی جدید برای خود بسازد. وی گفت: چند وقت پیش محمد به خواستگاری خواهرم آمد وقتی با او صحبت کردیم و از شرایط زندگیاش پرسیدم از صحبتهایش معلوم بود که خلافکار است؛ همچنین با تحقیقاتی که انجام دادیم این موضوع برایمان روشن شد، به همین دلیل معصومه به خواستگارش جواب رد داد.
برادر معصومه با ناراحتی ادامه داد: پسر بعد از شنیدن جواب نه از خواهرم مدام برای او ایجاد مزاحمت میکرده و با تماسهای تلفنی تهدیدآمیز و ترساندن معصومه سعی داشته که او را به تن دادن به این ازدواج راضی کند، اما هربار با مخالفت خواهر من مواجه میشده است و معصومه نیز از ترس اینکه مبادا با مطلع شدن ما از این موضوع دعوا یا حادثهای پیش بیاید موضوع را از ما پنهان میکرده است. وی در خصوص نحوه این اتفاق گفت: حدود سی ساعتی به لحظه شروع سال جدید مانده بود که مادرم به همراه معصومه راهی خرید شدند، معصومه زودتر از مادرم به خیابان رفت و زمانی که به سر کوچه رسیده است با اتومبیل خواستگارش مواجه میشود، به او میگوید که در محل آبرو دارد و برایش مزاحمت ایجاد نکند، اما پسر همچنان به تهدید خواهرم ادامه میدهد؛ به معصومه میگوید که باید با من ازدواج کنی وگرنه تو را میکشم! جلیل پور ادامه داد: پسر موهای خواهرم را میگیرد او را به داخل اتومبیل میکشد و از آنجا که منزل ما نزدیک به اتوبان است سریعا به محلی خلوت در اطراف اتوبان میرود معصومه را با چاقو تهدید میکند، چاقو را بر گلوی معصومه قرار میدهد که با مقاومت دختر مواجه
میشود، معصومه چاقو را میگیرد؛ وقتی پسر مقاومت معصومه را میبیند دوتا از انشگستان خواهرم را قطع میکند، بر روی سینه معصومه مینشیند و بطری اسیدی را بر روی خواهرم خالی میکند. وی تصریح کرد: صورت و سینههای معصومه، یک طرف گردن، گوش و پشتش کاملا سوخته است. بهگفته پزشکان معصومه ۱۲ درصد سوختگی درجه چهارم دارد. جلیلپور گفت: بیمه به دلیل اینکه در این موضوع شکایت مطرح شده است هزینه را نمیپردازد؛ من هم کارگر ساختمانی ام و توان پرداخت هزینه درمانش را ندارم؛ برای جراحی هر چشمش ۲ میلیون تومان هزینه کردهایم و اکنون پزشکان گفتهاند که باید تا یک ماه چشمان خواهرم بسته باشد و حتی نمیدانیم که بینایی معصومه برمیگردد یا خیر؛ مسئولان بیمارستان هم میگویند برای هر شب بستری در بیمارستان سینا، ۸۰۰ هزار تا یک میلیون تومان باید بپردازیم. برادر معصومه ادامه داد: حدود ۲۲ روز است که خواهرم در بیمارستان بستری است، اما پزشکان معالج معصومه میگویند برای بهبود وضعیت خواهرم باید ۴ تا ۵ ماه در بیمارستان بستری باشد؛ اما درحال حاضر اعضای شورای شهر تبریز وقتی از وضعیت خواهرم مطلع شدند هزینههای بیمارستان و درمان خواهرم را قبول
کردهاند، اما ما برای درمان و بهبود یافتن وضعیت جسمی و روحی خواهرم به کمک نیاز داریم. کمپینی برای درمان معصومه با پیگیریهای انجام شده دکتر دهمردهای رییس بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری معصومه برای جراحی رایگان در این بیمارستان اعلام آمادگی کرد، همچنین شورای شهر تبریز نیز پس از پیگیری خبرنگار فارس و اطلاع یافتن از وضعیت جسمانی معصومه بخشی از هزینههای درمانی وی را تقبل کردهاند. از آنجایی که ضایعات برجای مانده از این حادثه بسیار شدید بوده و قطعا نیاز به ادامه روند درمان و انجام جراحیهای مجدد خواهد داشت و البته این موضوع نیازمند هزینههای بسیار سنگینی خواهد بود. در همین راستا بر آن شدیم تا برگزاری کمپین نذرمهربانی برای تامین هزینههای جاری و جانبی درمان معصومه گامی موثر برداریم؛ مخاطبان فارس و خیرین میتوانند برای کمک به بهبود وضعیت جسمانی (روحی و روانی) معصومه کمکهای نقدی خود را تا تاریخ ۲۸ فروردین ماه به شماره کارت «۵۰۲۲.۲۹۷۰.۰۰۰.۳۰۱۸۴» به نام بنیاد خیریه وفاق سبزعلوی کشور واریز کنند؛ مبالغ جمع شده در این مدت تماما برای درمان و نیازهای حاشیهای درمان معصومه هزینه میشود و روند آن
را نیز طی گزارشی در خبرگزاری فارس منتشر خواهیم کرد. همچنین مخاطبان فارس میتوانند از طریق برقراری ارتباط با آی دی تلگرامی FARS_SALAMAT@ سوالات خود را در این زمینه مطرح کنند.
دیدگاه تان را بنویسید