روزنامه شرق: سیدمصطفی هاشمیطبا-:زندهیاد جلال آلاحمد کتابی درباره خدمت و خیانت روشنفکران نوشته است. فارغ از اینکه روشنفکر را دقیقا تعریف نکرده و مخاطبش معلوم نیست و فارغ از نقدهايی که به کتاب وارد است، میتوان گفت باب جدیدی در نقد نحلههای فکری است. صدالبته اگر جرئت و جسارت باشد، میتوان این «خدمت و خیانت» را به گروههای دیگر فکری یا اجرائی بسط داد و آنوقت خدمتها و خیانتها شفاف میشود.
هرچند نمیتوان بهضرس قاطع «خدمت» و «خیانت» را دقیقا برشمرد، زیرا اصولا بسیاری از کارها به اصطلاح صفر و صد نیست و بیشتر خاکستری است. در این مقوله میخواهیم این بسط و تعمیم را درباره پدیدهای به کار گیریم که از هرسو که بنگریم حسن و ملاحت از آن میبارد. کشاورزی چه از منظر دینی و چه از منظر استدلالی و حتی احساسی، امری پسندیده و حیات انسان به آن وابسته است. در احادیث دینی ما، بر انجام آن تأكيد شده و ابواب فقهی مزارعه و مساقات نیز در فقه مفتوح شده است و نیز امام راحل و مقام معظم رهبری هم بهحق در رشد و گسترش آن تأكيد کردهاند.اما این سؤال مطرح است كه اگر امری مستحسن باشد آیا حدود و ثغوری بر آن مترتب نیست؟ برای مثال، اگر خوردن و آشامیدن مستحسن و بلکه واجب است، آیا هر اندازه غذا خورده شود باز هم خوب است؟چند روز پیش رئیسجمهور محترم و وزیر جهاد کشاورزی، در مراسمی باشکوه ضمن تقدیر از کشاورزان در جشن حدنصاب جدید تولید کشاورزی شرکت کردند و صدالبته سخنان درست، بینقص و تشویقکنندهای بر زبان آوردند. همچنانکه با تحفظ، از بیان سخنانی که میتوانستند در جهت رشد و توسعه واقعی کشاورزی بیان کنند، خودداری کردند. در این
نوشتار بر آنم با طرح چند سؤال، چشمانداز آینده کشور و کشاورزیمان با سیاستها، روشها و ویژگیهای کشاورزی جاری مجسم كنم. روی صحبت نگارنده با کشاورزان کشور نیست، بلکه با کسانی است که سیاستهای کلان کشور را طراحی و اجرا میکنند و طبعا حسب فرمایش شیخ شیراز که «الناس علی دین ملوکهم»، قاطبه کشاورزان از آن تبعیت میکنند.طبیعی است عناصر آب، خاک، بذر، کود و اقدامات مکانیکی مانند کاشت، داشت، برداشت از جمله این عناصر هستند و باید ببینیم سرنوشت هرکدام در رهگذر تولید فعلی چیست و در کجا خدمت و در کجا خیانت میشود. هرچند ممکن است خدمتی بزرگ از نگاه دیگر خیانتی قلمداد شود و مرز بین خدمت و خیانت بسیار ظریف است.
سؤال اول- این تولید کشاورزی با کدام آب به ثمر نشسته و ضریب تبادل آب- محصول چگونه است؟ اگر نسبت آن در مقایسه با کشاورزیهای مناسب و خوب قانعکننده نیست، چه اقداماتی برای بهبود آن انجام شده است؟
سؤال دوم- در مناطقی که از آب زیرزمینی استفاده میشود تا چه زمانی تولید کشاورزی ادامه خواهد یافت. بالاخره پایینرفتن آبها حد یقفی دارد و سرانجام آبی در ژرفای چاه نخواهد بود. آن هنگام درختها خشک، زمین سترون و کشاورزی صفر خواهد شد. در مناطقی که به زور پمپ برقی آب را به ارتفاعات برای کشاورزی میبرند، وضع خاک و هزینه برق و برداشت محصول تا چه موقع ادامه خواهد یافت؟
سؤال سوم- فرسایش خاک که مسئله مهمی در کشاورزی است و به لطف کودهای شیمیایی آلودهکننده آب و سرطانزا جبران میشود، چه سرنوشتی را برای کشور رقم میزند؟
سؤال چهارم- دریاچهها و تالابهای کشور رو به خشکی و بعضا خشک شده است و مهمترین آنها دریاچه ارومیه است که حسب نظر متخصصان، خشکشدن نهايی آن (و حتی درحالحاضر) کانون تولید ریزگردهای نمکی میشود و اراضی شرق آن یعنی حتی تا قزوین و زنجان را به زمینهای نمکی تبدیل میکند و این خشکشدن به حقابههای کشاورزی و حفر چاههای کشاورزی غرب دریاچه بستگی دارد. آیا تداوم کشاورزی با این شرایط خدمتی است در تولید محصولات یا خیانتی است به سرزمینهای حاصلخیز و سبز شرق دریاچه ارومیه؟
با شرایط فعلی هرچه به کشاورزی فشار وارد و بیشتر تولید کنیم، به خود کشاورزی لطمه وارد و به سرزمینمان خیانت كردهایم. آیا کشاورزی خیانت است؟ خیر، ولی بر قاعده لاضرر و لاضرار، وقتی کشاورزی باعث ضرار شود طبعا نکوهیده است.
سؤال اینجاست؛ آیا باید کشاورزی را تعطیل کرد؟ پاسخ این سؤال روشن و عقلانی است. کشاورزی مایه حیات، استقلال و تغذیه مردم است و حتما باید به آن پرداخت، اما پرداختی که باعث ضرار نشود. یعنی بهصورت انقلابی باید سیستم کشاورزی را اصلاح کرد و شاید نادانسته و ناخواسته وقتی اسم جهاد کشاورزی بر این وزارتخانه اطلاق شد، چنین معنايی را در بر داشته است. میدانم برای برخی این حرفها غریب است و برخی هم بلافاصله میگویند چرا درباره صنعت این حرف بیان نمیشود؟ مثلا صنعت سیمانی که گردوخاک آن باعث بیماری مردم میشود. پاسخ این است نهتنها صنعت که هر حرفه دیگری که باعث ضرر و ضرار شود باید حساسیتها را برانگیزاند؛ از جمله موضوع اتومبیل شخصی و مصرف بیحدوحصر بنزین. همه دادوفغان راه میاندازند که تهران در تسخیر اتومبیل است، هوای تهران آلوده و کشنده است و خودروهای تکسرنشین زیاد است؛ اما همچنان دولت بنزین وارد میکند، کارت سوخت را باطل میکند، قیمت سوخت را ثابت نگه میدارد، به هرکس هرچه میخواهد بنزین میفروشد و وزارت بهداشت هم که مسئولیت مشترک در تصمیمات دولت دارد، در برابر این مسمومیت جانکاه مردم یعنی استنشاق هوای آلوده که رکن
اساسی بیماریزايي است، بیاعتناست. شاید هوا با وزیدن نسیمی یا بارش بارانی، تلطیف موقت شود هرچند بههرحال، با گازهای گلخانهای و ازدیاد آنتروپی زمین درنهایت در جهان شاهد تخریب محیط خواهیم بود؛ اما زمین و آب در کشورمان قابل احیا نخواهد بود و این چه بدمیراثی است که به آیندگان واگذار خواهیم کرد که صدالبته دامن نسل قبلی را نیز خواهد گرفت.
کاش نقش اجرائی دولت در برنامه ششم فقط به اصلاح کشاورزی و آب و خاک منحصر میشد تا از میان اهداف متعدد غیرقابل حصول دولت به این یک مورد حیاتی میپرداخت و آن را به دست میآورد.
دیدگاه تان را بنویسید