سخنی با مدیران؛ بزرگی هزینه دارد

کد خبر: 425279

جمله "بزرگی هزینه دارد" مثال عامیانه­ ای است که در بین اقوام، ملیت­ها و اقشار مختلف جامعه متداول است. به نظر می­رسد بر اساس باور غلط اغلب مردم، بزرگ بودن فقط در شأن رهبران، پادشاهان، رؤسای جمهور، وزیران ، مدیران کل و صاحبان ثروت است.

جمله "بزرگی هزینه دارد" مثال عامیانه­ ای است که در بین اقوام، ملیت­ها و اقشار مختلف جامعه متداول است. به نظر می­رسد بر اساس باور غلط اغلب مردم، بزرگ بودن فقط در شأن رهبران، پادشاهان، رؤسای جمهور، وزیران ، مدیران کل و صاحبان ثروت است. مردم هزینه کردن را تنها خرج کردن پول می­دانند در صورتی که نه تنها بزرگی و محوریت مختص افراد فوق­الذکر نیست بلکه به جرأت می­توان گفت شما اگر سرپرست خانواده، معلم مدرسه، رئیس کارگاه ، مدیر پروژه، مدیر بخشی از یک سازمان یا مدیرعامل یک شرکت باشید، به دلیل پذیرفتن هر یک از این مسئولیت ها در جایگاه بزرگی قرار گرفته­اید و باید هزینه­های جایگاه خودتان را بپردازید. این هزینه­ها نیز شامل داشتن تسلط بر نفس خود برای جلوگیری از خطاهای نفسانی، زودتر از خواب برخاستن، زودتر به سر کار رفتن، تا دیروقت کار کردن، کمتر با خانواده بودن ، استفاده نکردن از تعطیلات معمول ،‌ با تأخیر غذا خوردن یا گرسنگی کشیدن، استراحت نکردن ، هر نوع لباسی را نپوشیدن، هر حرفی را نزدن ، شوخی نامناسب در جمع نکردن و مهم­تر از همه این که از لذایذ دنیوی همانند افراد معمولی بهره نبردن و ... می­باشد. علاوه بر آن همانند مدیران شرکت­های ژاپنی عاشق نام شرکت بودن ، به محل کار خود به عنوان یک مکان مقدس نگاه کردن، در هنگام برخورد بادیگران باگذشت بودن و در هنگام تصمیم­گیری برای مسائل تعهدآور ، با افراد کلیدی و متخصص سازمان مشورت نمودن است. به عنوان نمونه گاهی دیده شده که مدیران شرکت­ها به دلیل این که یکی از کارشناسان مجرب به او سلام نداده و یا رفتار و گفتاری مخالف میل او انجام داده ، بدون این که به توانایی­ها و تعهد او توجهی کند او را از کار برکنار می­کند. در صورتی که اصولا افراد توانا و متعهد متملق و چاپلوس نیستند و دارای شخصیتی مستقل هستند. مدیر باید نسبت به تعهد ، عملکرد و بازده کاری افراد زیرمجموعه خود قضاوت داشته باشد و نه نسبت به خلق و خوی اجتماعی او . متأسفانه گاهی مشاهده می شود در کشورما افراد با وجود این که بر صندلی ارشدترین مقام یک سازمان بزرگی تکیه زده­اند و هزاران نفر در زیرمجموعه آنان مشغول به کار هستند، معتقدند بایستی همان ساعات معمول اداری را مانند کارکنان زیرمجموعه خود به کار مشغول شوند و از تمامی تعطیلات همانند یک کارمند معمولی استفاده نمایند و شب هم که به منزل می­رسند مانند یک کارمند (Clerk) پس از صرف شام برای مثال برنامه فوتبال را تا ساعت 3 صبح تماشا کنند و اگر هم برنامه فوتبال نباشد، به بستر رفته و بخوابند. در صورتی­که یک مدیر مسئول زمانی­که به منزل می رسد باید حدود 15 تا 20 دقیقه عملکرد روز گذشته خود مانند جلسات و مراودات کاری را بازنگری نموده و هرجائی که اشتباه کرده در دستور کار اصلاح قرار دهد و آن­جائی­که خوب عمل کرده را تکمیل­تر نماید. باید اذعان داشت با توجه به گرانی حمل و نقل و هزینه­هایی که از قِبَل این سفرها به شرکت­ها وارد می شود یک مدیر مسئول و متعهد وقتی که زمان بازدیدش با تعطیلات آخر هفته (پنجشنبه و جمعه) مصادف می­شود، باید خوشحال باشد که دفتر مرکزی تعطیل است و کار اداری ندارد. پس باید با آرامش کامل از کارگاه بازدید کرده و بخش­های مختلف را مورد بازرسی قرار داده و پس از ارائه طریق در عصر روز جمعه به محل زندگی و کار خود بازگردد. در این راستا شاید این طور تعبیر شود که من معتقدم مدیران باید در تمامی روزهای هفته و ماه ، به صورت شبانه­روز کار کنند. در صورتیکه کاملا بر خلاف این عقیده، به نظر من وقتی یک مدیر به محل کار اجرایی سفر کرده باید وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و از آن جا که مدیر کارت حضور و غیاب ندارد در عوض می تواند در روز دیگری که کار کمتری دارد به استراحت بپردازد. در این ارتباط بد نیست فرازهایی از نظریات آقای کیم وو چونگ مؤسس و بیانگذار گروه دوو (Daewoo) که در کتاب وی به نام "نه برای لقمه­ای نان (یا سنگ فرشهای هر خیابان از طلا است)" را بازگو نمایم: ایشان در نگرش خود به مدیریت ، بدون توجه به تعطیلات آخر هفته معتقداست ، مدیر باید هفت روز هفته را کار کند و تأکید می­نماید برای شبانه­روز طوری برنامه­ریزی نمائید که مثلاً کسی که از تهران به اهواز برای بازدید کارگاه می­رود ، بهتر است شب مسافرت نماید تا روز و زمان اداری را به هدر ندهد، یعنی شب را در راه باشد و روز را به بازدید از کارگاه و رتق و فتق امور بپردازد. با تلاش مدیرانی همانند آقای کیم کشور کره ظرف مدت زمان کوتاهی بین 25 تا 30 سال بعد از جنگ کره به یک غول اقتصادی آسیائی و یا بین­المللی تبدیل شده است. و اما در بازدید از کارگاه ابتدا مدیر باید به دفتر سرپرست دستگاه نظارت کارفرما رفته و از ایشان در رابطه با مشکلات کارگاه سئوال و موارد را یکی یکی یادداشت نموده و همین طور با مسئولین ایمنی (HSE) و کنترل کیفی (QC) کارفرما جلسه کوتاهی در رابطه با وضعیت ایمنی و کیفیت کار داشته باشد. زیرا سرپرستان مقیم کارفرما بهترین مشاور و منشاء اطلاعات کارگاه می­باشند. سپس وی از تسهیلات بهداشتی و رفاهی کارکنان ، انبار کالا و مواد مصرفی، تعمیرگاه ماشین­آلات بازدید نموده و به صورت راندوم وضعیت یکی دو تا از هر نوع ماشین آلات را کنترل نموده ، همین­طور از بخش­های مختلف اجرائی مانند سیویل ، سازه ، نصب تجهیزات، لوله­کشی، برق و ابزاردقیق، سندبلاست، رنگ و عایق و حراست کارگاه بازدید بعمل آورده وآمار حضور و غیاب پرسنل کارگاه در ماه گذشته را کنترل و به صورت راندوم فاکتورهای خرید کارگاه را بررسی نماید. پس از آن با اطلاعاتی که در رابطه با مسائل و مشکلات کارگاه از مسئولین کارفرما و این بازدید به دست آورده ، جلسه ای با پرسنل کلیدی کارگاه از سراستادکار به بالا برگزار نماید. در این جلسه حداقل 3 دقیقه وقت به تک­تک حاضرین اختصاص بدهد تا آنان مشکلات و موانع کاری خودشان را مطرح و راه حل پیشنهادی را ارائه نمایند. چنانچه یکی از سرپرستان مشکلی را در رابطه با اداره امور کارگاه مطرح می­نماید و نظر او را اکثریت تأیید می­نمایند ، بهتر است به شخص مذکور مأموریت داده شود تا آن مشکلات را خود او حل و فصل نماید. ایشان می بایست موارد را به دقت یادداشت نموده و در پایان جلسه پس از جمع­بندی مسائل ،‌ارائه طریق نماید. زیرا هر مدیری که از کارگاهی بازدید می­نماید الزاماً بایستی یک دگرگونی در کارگاه به­وجود بیاورد وگرنه بازدید او معنایی نخواهد داشت قطعاً می­بایست مجدداً جلسات کارگاهی نیز با مسئولین کارفرما داشته باشد ، که این همه مراحل حداقل نیاز به زمانی معادل دو تا سه روز متوالی دارد. با توجه به تجربه اینجانب در این گونه امور پیشنهاد می­شود به جای این­که مدیران کلیدی شرکت­های پیمانکاری هر هفته یا هر دو هفته بازدیدی کوتاه فوری فوتی از کارگاه­ها داشته باشند، می توانند فقط ماهی یک بار از کارگاه­ها بازدید نموده که مدت زمان آن کمتر از دو تا سه روز نباشد. نکته دیگری که در این ارتباط باید گفت مسئله عدم تمایل نیروهای جوان که از فارغ التحصیلان نخبه دانشگاه­های برتر کشور هستند و با چند سال تجربه کارگاهی بایستی در آینده نزدیک جانشین مسئولین کارگاه­های فعلی کشور شوند، جهت اشتغال در کارگاه­ها و شهرستان هاست . به عنوان نمونه وقتی که شرکت پروژه­ای را در یکی از استان­های کشور برنده می شود و به دنبال استخدام رئیس کارگاه و سایر پرسنل کلیدی کارگاه است و آگهی استخدام در روزنامه­ها برای 5 نفر درج می نماید، بیش از 30 نفر مراجعه می کنند ولی در هنگام پرکردن فرم استخدام غالباً اظهار می­دارند که فقط در تهران حاضر به همکاری هستند. وقتی هم از آنان سوال می شود چرا به کارگاه نمی­روند می گویند به دلیل داشتن همسر و فرزند نمی توانیم از آن ها دور باشیم. واقعاً نمی­دانم پس از درگذشت این پیرمردان نسل فعلی که در حال حاضرکارگاه­های کشور را اداره می کنند ، کار سازندگی کشور بایستی به وسیله چه کسانی انجام شود؟ نسل جدید اکثراً به هیچ­وجه آمادگی رفتن به کارگاه­ها را ندارد.! آیا در آینده روبات ها و دستگاه­های دیجیتالی این وظیفه را به عهده خواهند داشت ؟ آیا کارشناسان و مهندسان از طریق کامپیوتر و از راه دور عملیات ساخت و ساز کشور را اداره خواهند کرد؟! این در حالی است که کار سازندگی احتیاج به حضور فیزیکی مستقیم دارد و کشور ما نیز در چند دهه اخیر با بحران­های گوناگون اقتصادی درگیر بوده و در سخت­ترین شرایط اقتصادی قرار دارد و پروژه­های زیربنائی زیادی نیز در دستور کار قرار دارد که بایستی به اجرا درآیند بنابراین می­طلبد که آحاد مردم کمر همت بسته و با حضور فعال در پهنه­های سازندگی و تولید، اقتصاد کشور را سامان دهند. من به یاد دارم در سال های پیش از انقلاب کارشناسان آمریکائی که در صنعت نفت کشور ما در خوزستان مشغول به کار بودند خانواده اغلب آنان در کشورشان اقامت داشتند. آن­ها هر شش ماه 20 روز به مرخصی می رفتند و به علت بعد مسافت و فاصله زمانی بین پروازها حدود 48 ساعت در مسیر رفت و برگشت بودند که جمعاً 4 روز از این 20 روز را شامل می شد. نکته جالب توجه این بود که پس از بازگشت از این سفر طولانی و خسته کننده رأس ساعت 6 صبح روز بعد بر سر کار خودشان حاضر شده و تا 6 الی 7 بعدازظهر به کار ادامه می­دادند و هیچ وقت هم از این وضعیت گله و شکایتی نداشتند. در مدت مأموریت آنان در ایران همسران آنان با وجود این که خود شاغل بودند اداره فرزندان و انجام امور خانه را نیز به عهده داشتند . بنابراین بایستی تمامی افراد مدعی مدیریت مظهری برای تلاش ، پیشتکار، تعهد، گذشت، بردباری و از خودگذشتگی باشند تا برای افراد تحت مدیریت خود الگو شوند. علاوه ­بر ­آن ، آنان و خانواده­هایشان باید بدانند موقعی که در محور کار یا رأس هرمی قرار می­گیرند ، دیگر از شخصیت حقیقی خارج شده و در جایگاه یک شخصیت حقوقی بزرگ ملی قرار گرفته­اند. در این صورت وجود آن­ها تنها متعلق به خود و خانواده­شان نیست بلکه همانند یک دانشمند، هنرمند، شاعر و نویسنده یک سرمایه ملی محسوب می­شوند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 
Markets

نیازمندیها

تازه های سایت