ایسنا: موسسه رند در گزارشي ضمن تاکيد بر شکننده بودن اتحاد کشورهاي اروپايي و آمريکا در رابطه با تحريم جمهوري اسلامي تصريح کرد: تلاش ايران براي خودکفايي اقتصادي، تکنولوژيک و نظامي، اهرم فشار اقتصادي و ديپلماتيک آمريکا در رابطه با برنامه هستهيي ايران را تضعيف ميکند و تهران به عنوان يک دولت انقلابي، آمادگي تحمل ميزان قابل توجهي از درد با هدف دستيابي به قدرت منطقهيي را دارد. موسسه رند در گزارشي درباره برنامه هستهيي ايران و سياستهاي آمريکا در قبال ايران، اهداف واشنگتن در قبال ايران را سه هدف از جمله محدودسازي رفتار خارجي، تعديل سياستهاي داخلي و تغيير جهت برنامه هستهيي ايران معرفي کرد و افزود: سياست آمريكا بايد به شکلي طراحي شود كه هر سه هدف را در کنار هم پيش برد. پيشرفت در هر يك از اين اهداف ميتواند به پيشرفت دو هدف ديگر نيز كمك كند و يا حداقل از ضرورت دستيابي فوري به آنها بكاهد. در عين حال ميان اين سه هدف، يا دست کم سياستهايي كه قرار است آن اهداف را پيش برد، مشکلاتي وجود دارد. در اين گزارش با اشاره به اين که مهار و تحريم موجب حمايت مردمي بيشتر از تمايلات هستهيي ايران خواهد شد و تلاش آمريكا براي
تقويت اصلاحات سياسي نيز به نتيجه مطلوبي دست نخواهد يافت افزود: از انقلاب 1357 در ايران تاكنون، هدف محوري آمريكا مهار نفوذ خارجي ايران بوده است كه اين امر با تلاشهاي موردي براي تعامل و نيز در برخي موارد شك و ظنهايي براي درگيري مسلحانه همراه بوده است. بنا بر اين گزارش، مساله موشكي عراق و نه ايران در سال1990 نيروي زميني و هوايي آمريكا را به خليج فارس كشاند و اين نيروها از آن زمان تاكنون در آنجا باقي ماندهاند. اشغال افغانستان و عراق توسط آمريكا، رژيمهاي دشمن با ايران و آمريكا را با رژيمهايي دوست براي هر دو، جايگزين کرد. ايران و آمريكا پس از حذف اين دو دشمن، يكديگر را به عنوان چالش اصلي خود خواندند. اين گزارش حاکي است: ايران و آمريكا هر دو دلايلي اساسي براي نفرت متقابل دارند. ناراحتيهاي ايران به نقش آمريكا در سرنگوني دولت منتخب ايران در سال 1332 باز ميگردد كه در پي آن با حمايت واشنگتن از شاه (مخلوع ايران)، سلطنت وي 26 سال ديگر ادامه يافت. پس از آن نيز آمريكا در جنگي تجاوزكارانه از صدام عليه ايران حمايت کرد و در جريان اين جنگ، نيروي دريايي آمريكا يك هواپيماي غيرنظامي ايران را بر فراز آبهاي بينالمللي
در خليج فارس سرنگون کردند. در ادامه اين گزارش يکي از دلايل ناراحتي آمريکا از ايران تسخير سفارت پيشين آمريکا در تهران معرفي شده و آمده است: در دهه گذشته، برنامه هستهيي ايران به نگراني اصلي آمريكا تبديل شد. بخش امنيت ملي موسسه رند در اين گزارش ضمن ادعاي حمايت ايران از گروههاي افراطي در منطقه تصريح ميکند: عناصر ضداسراييلي (صهيونيستي) و ضدآمريكايي در سياست ايران ريشههاي تاريخي و ايدئولوژيك دارد، ولي از نظر ژئوپليتيكي ابزاري را در اختيار تهران قرار ميدهد كه ميتواند مستقيما بر مردم دولتهاي عرب تاثيرگذارد. ايران در تاريخ خود، سابقه هيچ گونه تجاوز نظامي را ندارد. در عين حال عامل اصلي هراس همسايگان ايران، ارتش اين کشور نيست، بلكه نداي جمهوري اسلامي خطاب به مردم كشورهاي همسايه به عنوان اردوگاه ضدآمريكايي، ضداسراييلي و احساسات شيعي است. اين گزارش حاکي است: رژيمهاي عرب، بهخصوص شيخنشينهاي کوچک خليج (فارس)، رفتار ايران را با ترکيبي از ترس و احتياط پاسخ دادهاند و براي محافظت از خود گوشه چشمي به آمريکا دارند، در حالي که سياست آنها عبارت از نگهداشتن خطوط باز ارتباط با تهران و اجتناب از تعهد بيش از حد باز در
قبال واشنگتن است که مهمترين آن نيز برنامه هستهيي ايران است. اروپا به نوبه خود، تمايلي به استقبال از نظر جورج بوش ـ رييسجمهور پيشين آمريکا ـ كه بر اقدام پيشدستانه به عنوان پاسخي به توسعه هستهيي تاکيد ميکرد، ندارد. قدرتهاي بزرگ اروپايي مانند بوش در دوره دوم رياست جمهورياش و پس از آن باراک اوباما که لحن تند خود در قبال ايران را تعديل کردند، به تلاشهاي واشنگتن براي به کارگيري تحريم با هدف برچيدن برنامه هستهيي ايران پيوستند. البته روسيه و چين نيز با وجودي که احتياطي بيشتر به خرج دادند اما در نهايت همين کار را کردهاند. اين گزارش با ادعاي اين که در حال حاضر کشورهاي منطقه و قدرتهاي جهاني در مخالفت با برنامه هستهيي ايران نسبتا متحدند، افزود: اما تعداد انگشت شماري از آنها با همان جديتي که سياست آمريکا بر آن تاکيد دارد، با ايران برخورد ميکنند. با اين وجود دولت اوباما کاملا در جلب حمايت گسترده بينالمللي براي اعمال تحريم بر ايران موفق بوده است. اغلب کشورهاي بزرگ اروپايي و متحدان آمريکا به تحريمهاي بينالمللي عليه ايران پيوستهاند و روابط تجاري خود را با جمهوري اسلامي را محدود کردهاند. با اين حال
اين ائتلاف شکننده باقي ميماند و احتمالا نميتواند به تحريمهاي بيش از حد منجر شود. اين گزارش با اشاره به بهار عربي افزود: پادشاهيهاي خليج (فارس) به بهار عربي بهعنوان تهديدي براي ثبات خود مينگرند. اين رويداد هراس آنها را از چالش ايدئولوژيک نه تنها از جانب ايران، بلکه از دموکراتيزه شدن کشورهاي عربي و پشتيباني که آمريکا از اين فرآيند ميكند، افزايش ميدهد. بنابراين اين رژيمها با احتياط بيشتري در روابط خود با هر دو حکومت تهران و واشنگتن برخورد خواهند کرد. در ادامه با ادعاي اين كه سوريه با به قدرت رسيدن يک حکومت مردمي احتمالا روابطش با تهران ضعيف و با آمريکا تقويت خواهد شد مي افزايد که اين امر بازي در منطقه را به شکلي واقعي تغيير ميدهد. در ادامه گزارش رند آمده است که اهرم ديپلماتيک آمريکا در قبال ايران به دليل تاريخ تلخ روابط ايران و آمريکا محدود است و بعيد است ايران به تلاشهاي واشنگتن براي تعامل با اين دولت وقعي بنهند. اين گزارش با اشاره به اين که هدف آمريکا محدود کردن نفوذ و قدرت ايران بوده است، مدعي است: تحريمهاي بينالمللي عليه ايران و قانون آمريکايي تحريم جامع ايران (CISADA) حتي اگر اثر کمي بر
سياست ايران داشته باشد، اما تنزل بسيار قابل ملاحظهاي را در توانايي اقتصادي و نظامي ايران موجب شده و در نتيجه ظرفيتش را براي گسترش نفوذ و قدرت محدود کرده است. در ادامه اين گزارش به عمليات اطلاعاتي در رابطه با ايران از جمله حمله ويروس رايانهيي استاکسنت و ترور دانشمندان هستهيي ايران اشاره شده و آمده است که چنين اقداماتي شايد پيشرفت برنامه هستهيي ايران را کند و ايران را به پاي ميز مذاکره برگرداند اما احتمالا ايران را براي ادامه برنامه هستهيي خود مصممتر ميكند. اين گزارش حاکي است: جهتگيري ايران براي خودکفايي اقتصادي، تکنولوژيکي و نظامي، اهرم فشار اقتصادي و ديپلماتيک آمريکا در رابطه با برنامه هستهيي ايران را تضعيف ميکند. جمهوري اسلامي به عنوان يک دولت انقلابي، آمادگي تحمل ميزان قابل توجهي از درد و انزوا به منظور دستيابي به استقلال، قدرت منطقهيي و اعتبار را دارد. در ادامه اين گزارش در بررسي گزينههاي پيشروي در سياست آمريکا در قبال ايران آمده است: سياست تعامل محض بر استفاده از ديپلماسي براي حل و فصل اختلافات تاکيد دارد در حالي که به دنبال افزايش رفت و آمد، تبادلات فرهنگي و تجارت ميان آمريکا و ايران
است. بعيد است چنين سياستي بتواند در شرايط فعلي اهداف آمريکا را پيش برد. سياست مهار محض نيز موجب ائتلافهاي دفاعي، تحريمها و نبودن ارتباط به منظور منزوي كردن و مجازات ايران ميشود. اين استراتژي ميتواند در برابر رفتار خارجي مانع ايجاد کند اما به افزايش حمايت مردمي از برنامه هستهيي منجر ميشود. پيشگيري فراتر از مهار صرف است و شامل تهديد تهاجمي يا استفاده از نيروي نظامي براي جلوگيري از برخي حوادث ناخواسته است. چنين رويکردي ميتواند روند برنامه هستهيي ايران را آهسته کند، اما موجب همدردي خارجي و حمايت داخلي در جهت تقويت دولت و نيز احتمالا تسريع تلاشهاي ايران در زمينه هستهيي خواهد شد. بنابراين، مهار نفوذ منطقهيي ايران را در دوره پس از حمله نظامي، مشکلتر خواهد کرد. اما سياست بازدارندگي با تهديد به اقدامات تلافيجويانه براي منصرف کردن ايران از هستهيي شدن، اگر ايران از آستانه هستهيي عبور کند، يک همراه و همدم براي سياست مهار خواهد بود. اگر بازدارندگي با سطح بالاتر و بيشتري از تعامل همراه نباشد، ريسک وخامت غيرقابل مهار را بسيار بالا خواهد بود. اين گزارش حاکي است: عاديسازي روابط ميتواند به رسميت شناختن
متقابل ديپلماتيک، تبادل سفيران و باز کردن سفارتخانهها را شامل شود. با توجه به اين که ايران در حال حاضر ديپلماتهاي مستقر در نيويورک و واشنگتن دارد، اين آمريکا خواهد بود که در صورت ازسرگيري روابط ديپلماتيک نفع بيشتري خواهد برد. به همين دليل، هيچ چشماندازي براي چنين تحولي در آيندهاي نزديک وجود ندارد. در ادامه با اشاره به سياست "تغيير رژيم" در ايران تاکيد ميشود که بيشتر روشهاي ممکن براي نيل به چنين هدفي ميتواند نتيجه معکوس داشته باشد و بر عکس به تقويت و تداوم دولت ايران منجر شود، و مي افزايد: بنابراين، هيچيک از اين رويکردها به تنهايي چشماندازي براي پيشبرد هر سه هدف اصلي آمريکا را نشان نميدهد. در تعامل محض هيچ راهحلي رهنمون نميشود. سياست مهار فقط محدوديتهاي رفتاري در سياست خارجي ايران را موجب ميشود. سياست پيشدستي تنها با مساله هستهيي سروکار دارد که آن نيز موقتي است، در حالي که پيشرفت در زمينه دو هدف ديگر را مشکلتر ميكند. بازدارندگي تکميل کننده مناسبي براي مهار است، اما، تنها بر رفتار خارجي ايران تاثير ميگذارد. نه عاديسازي روابط و نه تغيير رژيم نيز هيچکدام در کوتاه مدت محقق شدني نيستند.
در ادامه اين گزارش گزينه کنار آمدن با ايران هستهيي مطرح شده و آمده است: اگرچه آمريکا و ساير کشورها مايلند برنامه هستهيي ايران را در پايينترين سطح خود ببينند، اما حمايت قوي از طرف تمامي جناحهاي سياسي در داخل کشور از چرخه سوخت و احتمالا حمايت مردمي از آن وجود دارد. رند در اين گزارش مي افزايد: سياست فعلي آمريکا اين است که تحريمها عليه ايران تنها در صورتي لغو ميشود که ايران غنيسازي را کنار بگذارد. هيچ طيفي در ايران از اين سياست آمريکا حمايت نميکند، بنابراين اميدي براي تحقق اين سياست وجود ندارد. بنابراين آمريکا بايد به دنبال اهداف تضمين شدهتري باشد تا اهرم لازم براي واداشتن ايران به عمل به تعهداتش در چارچوب ان.پي.تي را حفظ کند. اين گزارش حاکي است: تلاش براي قانع كردن ايران شروع نميشود مگر آن که آمريکا بپذيرد که برنامه هستهيي ايران قابل بازگشت نيست. رند مي افزايد: رويکرد «همه چيز يا هيچ چيز» که بر توقف غنيسازي در ازاي توقف تحريم مبتني است، اين خطر را به دنبال دارد که آمريکا مجبور به انتخاب بين بد و بدتر شود، زيرا نه دولت فعلي ايران و نه هيچ دولتي در آينده با محدوديتهايي فراتر از چارچوب ان.پي.تي
موافقت نخواهد کرد. بنابراين تحريمها بايد براي اهداف کوتاه و درازمدت ادامه يابد. در ادامه اين گزارش با اشاره به اين که آمريکا با موفقيت، قدرتي بسيار بزرگتر مانند شوروي را مهار کرد ميافزايد: برخي استدلال ميکنند که ايران متفاوت است، اما هيچ چيزي در رفتار فعلي جمهوري اسلامي در سراسر مدت عمر آن نميتواند اتهام رفتار غيرمنطقي را اثبات کند. در ادامه اين گزارش با توصيه تداوم سياست چماق و هويج در قبال ايران به سياست تعامل با تهران اشاره شده و آمده است که در شرايط فعلي ديپلماسي نميتواند راهحلي را در رابطه با ايران ارائه کند "با اين حال آمريکا به کانالهاي ارتباطي مطمئن در رابطه با ايران نياز دارد تا بتواند اطلاعات به دست آورد، اعلام خطر کند، از درگيري ناخواسته جلوگيري کند و براي هنگامي که گشايشي ايجاد شود، آماده باشد." اين گزارش حاکي است: بايد به سفيران آمريکا در پايتختها و در سازمان ملل اجازه داده شود تا با همتايان ايراني خود در چارچوب وظايف و دستورالعملهاي جاري خود به گفتوگو بپردازند. اين تماسها ميتواند در سکوت و بدون جنجال انجام شود. اگر ايران از اين تماسها استقبال کرد، ميتوان کانالهاي مناسبتر و
جامعتري را براي گفتوگو برقرار کرد. آمريکا بايد درباره يک موافقتنامه حوادث دريايي با تهران مذاکره کند و ساير مجاري اضطراري براي ارتباط را برقرار كند.
دیدگاه تان را بنویسید