آقای بازیگر: به دلیل سربازی از رشته تئاتر انصراف دادم!

شهروز ابراهیمی دلایل پذیرش نقش فرزین در سریال «به رنگ خاک» را تشریح کرد.

کد خبر : 964422

باشگاه خبرنگاران: سریال «به رنگ خاک» که این شب‌ها از شبکه یک سیما پخش می‌شود، در جزایر زیبای هنگام، هرمز، لارک و... تصویربرداری شده و به همین دلیل دل بسیاری از بینندگان را برده است.

این مجموعه به کارگردانی حسن لفافیان قصه غواصی را روایت می‌کند که برای یافتن شیئی قدیمی به نقاط عمیق دریا سفر می‌کند و در این میان ماجرا‌هایی در جزیره رخ می‌دهد.

شهروز ابراهیمی یکی از چهره‌های شناخته شده این مجموعه تلویزیونی است. او با کاراکتر فرزین به جزیره لارک می‌آید و بعد از سی سال با اقوام خود دیدار می‌کند.

با این بازیگر نام آشنا گفت و گویی داشتیم که متن آن را می‌خوانید:

آقای ابراهیمی شما از دوران نوجوانی به بازیگری علاقه‌مند بودید؛ با این حال چطور شد که از تحصیل در رشته تئاتر انصراف دادید؟

به این دلیل که در آن زمان قصد داشتم سربازی ام را بخرم و شرایطی پیش آمده بود که می‌توانستم قانونی این کار را انجام دهم؛ یعنی این موضوع در مقطعی بود که قانون و دولت تصمیم گرفته بودند، سربازی را بفروشند. به همین دلیل من هم از تحصیل در رشته تئاتر انصراف دادم.

مدتی است که حضورتان در سینما و تلویزیون کمرنگ‌تر از گذشته است. دلیل خاصی دارد؟ آیا خودتان می‌خواهید که گزیده کار باشید؟

به نظرم حضورم کمرنگ نشده و دلیل خاصی هم ندارد؛ اما به هر حال این موضوع را باید از کارگردانان پرسید. من تلاش خودم را می‌کنم. اگر حضورم کمرنگ‌تر به نظر آمده دست خودم نبوده است. من همیشه از پیشنهاد کار به ویژه کار‌های خوب استقبال می‌کنم. به هرحال زمانی که یک کار از یک بازیگر پخش می‌شود، او در دید مردم است و مورد پیشنهاد قرار می‌گیرد؛ اما متاسفانه زمانی که کار نمی‌کند کمرنگ‌تر می‌شود. به هر حال خوشحالم که اخیراً در چند کار موفق از جمله سریال ستایش و به رنگ خاک بازی کردم.

آقای ابراهیمی علاوه بر سریال «اولین شب آرامش» به نظرتان کدام کار از شما در ذهن مخاطب ماندگار و مانا شده است؟

در آن سریال خیلی‌ها مرا با کاراکتر فرزاد ملکی شناختند و خودم هم آن کاراکتر را بسیار دوست داشتم. برای من آن کار جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چرا که همزمان در تله فیلم «پیدا و پنهان» در خدمت آقای لبخنده بودم. او مرا به آقای شاهسواری تهیه کننده سریال معرفی کرد و سپس توسط تهیه کننده به آقای امینی کارگردان معرفی شدم.

اولین شب آرامش، گروه بسیار خوبی داشت. کار کاملاً دلی بود و این باعث شد که در اذهان ثبت شود. خوشحالم که بعد از سال‌ها توانستم این حجم از بیننده را در سریال «ستایش» هم تجربه کنم. اکنون «به رنگ خاک» هم بسیار دیده شده و مورد توجه قرار گرفته است. این سریال برای من بسیار جذاب بود، زیرا هم مجموعه خوش ساختی شده و هم لوکیشن‌های زیبا در جنوب کشور و استان خلیج فارس دارد.

درباره نقش فرزین سریال «به رنگ خاک» برایمان بگویید. چه شد که این نقش را پذیرفتید؟

اصلی‌ترین دلیل برای پذیرش نقش فرزین حضور آقای لفافیان بود که از دوستان قدیمی من است. قبلا هم در یک تله فیلم با او کار کرده بودم، اما قسمت نشد که در ۲ کار دیگر باهم کار کنیم. بعد از تماس دستیار کارگردان متوجه شدم که آقای بشیری تهیه کننده کار هستند. آقای بشیری را از زمانی که ۱۷، ۱۸ ساله بودم می‌شناسم، اما هیچ وقت افتخار همکاری با او را نداشتم تا اینکه در این مجموعه همکار شدیم. «به رنگ خاک» فرصتی را پیش آورد که کنار دوستان قدیمی و کاربلد خود کار کنم و خوشحالم که این نقش را بازی کردم.

آیا فرزین به شخصیت حقیقی شما نزدیک بود؟ در حقیقت هم تا این حد آرام هستید؟

قطعا هیچ کاراکتری به خود بازیگر نزدیک نیست و بازیگر باید آن کاراکتر را خلق کند. من به اندازه‌ای که در نقش فرزین آرام بودم، شخصیت آرامی ندارم. حتی ممکن است بعضا عکس العمل‌هایی نشان دهم که همه را غافلگیر کند. ممکن است به شدت عصبانی شوم و یک جا‌هایی بسیار شیطنت کنم. نقش فرزین کاملاً با شخصیت حقیقی من متفاوت بود و تلاش کردم که این شخصیت را از اول خلق کنم.

با توجه به اینکه شما بسیار خانواده دوست هستید، بازی در نقش شخصی که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده است چه حس و حالی داشت؟

قطعا بازیگران نقش‌هایی را بازی می‌کنند که ۱۸۰ درجه با خودشان متفاوت است. همین موضوع باعث می‌شود که یک بازیگر بتواند نقش‌های متفاوت بازی کند، زیرا قرار نیست که به خودش نزدیک باشد؛ بلکه قرار است آن کاراکتر را خلق کند. من کاملاً تلاش کردم از صفر تا صد نقش فرزین را بسازم و یک فرزین خلق کنم که هیچ شباهتی به خودم نداشته باشد.

جایی گفته اید که بازیگری از سخت‌ترین مشاغل است. می‌شود دلیل این دیدگاه را برایمان بیان کنید؟

بله؛ هنوز هم می‌گویم که بازیگری سخت‌ترین کار دنیاست؛ البته این نظر شخصی من نیست و بسیاری از هنرمندان، هنرپیشگی را همسان و یا بیشتر از کار معدن سخت می‌دانند. البته وقتی یک نفر در معدن کار می‌کند فقط بخش بدن و عضلانی او درگیر است، اما در حرفه بازیگری، عضلات بدن، بیان، حس و تمام سلول‌ها درگیر می‌شوند.

وقتی جوان‌تر‌ها به من می‌گویند که می‌خواهیم بازیگر شویم، در پاسخ به آن‌ها می‌گویم که شما علاوه بر تکنیک بازیگری باید تکنیک‌های سینما را هم بلد باشید. وقتی کارگردان تعیین می‌کند که لنز شما چند باشد، باید بدانید که کدام جزء از صورت یا بدنتان حرکت خواهد داشت. از طرفی وقتی یک کارگردان دکوپاژی را انجام می‌دهد و جای ایست شما مشخص می‌شود، اگر یک اپسیلون چپ و راست یا بالا و پایین قرار بگیرید، هم بوم صدا و هم فوکوس دوربین و... به هم می‌ریزد.

یعنی شما به عنوان یک بازیگر، در یک لحظه هم باید حستان را خلق کنید و هم جای ایست مشخص شده قرار بگیرید. علاوه بر این، در پلان‌های حرکتی که در یک خط مشخص است، باید با پارتنر هماهنگ باشید؛ دیالوگ خود را بگویید، همزمان حرکت داشته باشید و به این فکر کنید که بهترین موقعیت را در اختیار فیلمبردار و صدابردار قرار دهید. این مسائل باعث می‌شود که تمام ذهن و فکر و اجزای بدن بازیگر درگیر جریان شده و بازیگری جزو مشاغل سخت باشد.

با توجه به اینکه در این سریال با بازیگران جوان و کم سن همبازی بودید، استعداد بازی و هنر را در نسل جوان چطور ارزیابی می‌کنید؟

استادان باید درباره این موضوع نظر بدهند و من در جایگاهی نیستم که درباره استعداد نسل جوانان صحبت کنم؛ اما به هرحال بچه‌های با استعداد در اقصی نقاط ایران وجود دارند. وقتی به شهرستان‌ها می‌رویم بسیاری از آن‌ها مراجعه می‌کنند و خودشان را بازیگر می‌دانند و می‌خواهند بازیگر شوند، اما ممکن است آن استعداد اولیه را نداشته باشند. این در حالی است که بسیاری از آن‌ها هم استعداد‌های خیلی خوبی دارند، در شهر‌های دورافتاده زحمت می‌کشند، اما زمینه‌ای ندارند که استعدادشان را بروز دهند. البته الان فضا خیلی بازتر شده است. بسیاری از بازیگران خوب ما کسانی هستند که از نقاط دور آمده، تئاتر تمرین کرده و خودشان را اثبات کرده اند.

سفر به جنوب و فیلمبرداری در آن منطقه چطور بود؟

جنوب کشور به ویژه منطقه خلیج فارس خطه‌ای زیبا، مملو از امکانات و در عین حال محروم است و بابت این موضوع افسوس می‌خورم. سرزمینی که سرمایه‌های بسیار دارد و به نوعی می‌توان گفت که نیاز‌های ایرانیان از آنجا تامین می‌شود، مردمان محروم دارد. ‌ می‌توان زیبایی‌های بی نظیر آن منطقه را به تصویر کشید و به یک پایگاه توریستی فعال تبدیل کرد. خوشبختانه حین پخش سریال «به رنگ خاک» از دوستان می‌شنوم که مردم از تصاویر جنوب بسیار خوششان می‌آید و خیلی‌ها تصمیم گرفته اند که به این مناطق سفر کنند. مردم جنوب در عین محروم بودن بسیار دوست داشتنی هستند.

به نظر شما پیامد‌های مثبت و منفی لوکیشن‌های غیر شهری چیست؟ اگر خودتان کارگردان باشید، دوست دارید در فضای متمرکز کار تولید کنید یا گسترده؟

لوکیشن‌های غیر شهری بسیار جذاب هستند و اگر ما بتوانیم با توجه به درامی که وجود دارد فضا‌های جذاب را به تصویر بکشیم، تبلیغ بسیار خوبی برای آن مناطق است. به نظرم جای جای کشورمان این پتانسیل را دارد. پیامد منفی ندارد، فقط دوری از محل زندگی و خانواده میتواند موجب ایجاد دلتنگی شود. از طرفی ما وقتی تهران هستیم می‌توانیم در ساعت‌های خالی به کار‌های شخصی خود برسیم؛ در صورتی که در شهرستان این امکان وجود ندارد. از طرفی انتخاب لوکیشن‌ها به داستان بستگی دارد و یک جا‌هایی فضای شهری را می‌طلبد، اما سریال‌هایی که در خارج تهران کار شده، برای خود من هم بسیار جذاب بوده اند.

به نظر شما راز ماندگاری یک بازیگر در ذهن و قلب مردم چیست؟

راز ماندگاری یک بازیگر در قلب و ذهن مردم کاراکتر اوست. اینکه شما یک بازیگر خوب باشید، اما اخلاق و رفتار اجتماعی تان خوب نباشد مردم به مرور زمان از شما فاصله می‌گیرند. در مقابل اگر بازیگر خوبی باشید و با مردم هم رابطه صمیمانه داشته باشید و آن‌ها شما را از جنس خودشان بدانند، همیشه در قلب مردم خواهید ماند. از آن پس مردم می‌دانند نقشی که بازیگر بازی می‌کند، کاراکتر حقیقی خودش نیست.

صحبت پایانی؟

خوشحالم که سریال به رنگ خاک دیده شد. از تمامی عوامل سریال به ویژه دست اندرکاران پشت صحنه بسیار تشکر می‌کنم. از نگاه ویژه مردم به این سریال ممنونم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: