۸۰ سال خاطره، زیر بولدوزر
شما فکر کن تو خونه ات نشستی یهو میان میگن تخلیه کن میخوایم خراب کنیم. چه حالی بهت دست میده؟ ما واسه این خونهها پول دادیم به قرآن.» اینها را میگوید و تکهای از چادرش را میان دندانهایش میگذارد.
شهرنوشت: «شما فکر کن تو خونه ات نشستی یهو میان میگن تخلیه کن میخوایم خراب کنیم. چه حالی بهت دست میده؟ ما واسه این خونهها پول دادیم به قرآن.» اینها را میگوید و تکهای از چادرش را میان دندانهایش میگذارد. در خلال جنگ جهانی دوم و در ابتدای دوستی دیر یافته رضا شاه پهلوی با هیتلر بود که آلمانها کارخانه شماره پنج را در ده ونک ساختند. ده ونک هیچ امکاناتی که لازمه ادامه حیات باشد را نداشت تا اینکه خانههای کوچکی برای کارکنان کارخانه در این منطقه ساخته شد. نازیهای کی خیالش را میکردند ۷۰ سال پس از خودکشی هیتلر بر سر خانههایی که به دستور او برای کارگران یک کارخانه ساخته شده چنین مناقشهای برپا شود. یک طرف دعوای مردم و سوی دیگر دانشگاه دخترانهای در پایتخت ایران. ساعت ۹ صبح است و محله ده ونک از همیشه آرامتر. اولین راهنما مردی حدود ۵۰ ساله است. به محض ورود به محله یکی یکی در همه خانهها را میزند. اهالی یکی یکی توی کوچه جمع میشوند، عصا به دست و با کمرهای خمیده. یک نفر را هم با واکر آوردهاند بیرون. توی کوچه همهمهای برپاست. «اینجا بیابون بوده، آدمیزاد پاشو نمیذاشت اینجا، ۸۰ سال پیش که اینجا رو واسه ما ساختن دانشگاهی وجود نداشت. ما بودیم و چند تا اتاق با این کارخونه ماسک سازی که پدرامون توش کار میکردن.» اینها را مردی بلند قد با سبیلهای سفید و تاب داده میگوید. سرش مو ندارد، اما خط ریشش تنه به تنه ریشهای نداشتهاش میزند. این را که میگوید دوباره همهمه برپا میشود. دستش را بالا میبرد و سعی دارد جمعیت را آرام کند. احمدآقا هنوز دارد با کلید فلزی اش در چند خانه را میزند. یکی را با اصرار بیشتر و بلندتر از بقیه میکوبد. «اکبر (پسرش) سر کاره، ولی خود حاج خانوم باید باشه، نمیدونم چرا باز نمیکنه، زبونم لال اتفاقی نیفتاده باشه براش» کمی آنطرفتر از این کوچه نزدیک به ۱۰ خانه را خراب کرده اند. احمدآقا خودش میگوید: ۵ صبح زنگ خونهها رو زدن، هرکی ام باز نکرد با لگد درو شکوندن رفتن داخل، با خودشون کارتن و کامیون آورده بودن. اسباب رو خودشون ریختن تو کارتن و سوار کامیون کردن. مرد و زن و بچه و بالغ رو هم با لباس خواب کردن تو ماشین و بردن.»
-کجا بردن؟
-کسی چه میدونه، یکی میگه بردن پردیس، یکی میگه بیرون شهر ولشون کردن.
-خبری ازشون دارید؟
-یکی دوتا خونواده همین اطراف یه خونه اجاره کردن، اونا که هیچی نداشتن لابد یا چادر زدن تو پارک یا رفتن خونه اقوامشون.
اینها را زن میان سالی میگوید که مادرش را با واکر آورده اند توی کوچه. چند لحظه پیش یکی از جوان ترها یک صندلی پلاستیکی رنگ و رو رفته برایش آورد و حالا یک گوشه نشسته و اهالی را تماشا میکند. حرف نمیتواند بزند، اما نگاهش طوری است که انگار غم آواره شدن همه آن چند خانوار یکجا روی قلب او سنگینی میکند. میگویند او قدیمیترین ساکن اینجاست. یکی از همسایهها داستان زندگی اش را روایت میکند، خودش، حرف نمیتواند بزند: «۱۴ سالش بوده که با شوهرش اومده اینجا، همه بچههاش رو تو همین خونهها به دنیا آورده. نزدیک ۹۰ سالشه، مادر و پدر شوهرشم با اینا زندگی میکردن. شوهرش ۱۴-۱۵ سال پیش مرد. از وقتی گفتن میخوان خونهها رو خراب کنن شب و روز نداره. حرف که نمیتونه بزنه، ولی گاهی گریه میکنه.»
اخطاریه پشت اخطاریه
احمدآقا بالاخره توانسته مادر اکبر را به کوچه بیاورد. پیرزن با چادر سفید که گلهای کوچک نارنجی دارد نشسته لب جو. خودش تعریف میکند: این خونهها رو به عنوان تشویق دادن به ما، بعدش برای اینکه بهمون سند بدن هر ماه یه چیز از حقوقمون کم میکردن، چند وقت بعدشم بهمون دست نوشته و بنچاق دادن. اما اینا میگن دست نوشته قبول نیست. میگن ما سند داریم.» جمعیت دوباره به همهمه میافتد. یک نفر رفته و برای جمع آب خنک آورده. سال ۸۲ بود که مدیر وقت دانشگاه الزهرا بر اساس سندی اعلام کرد که بهره برداری از زمینهای کارخانه به این دانشگاه واگذار شده است. بنا به درخواست دانشگاه الزهرا برای گسترش فضا وزارت علوم اسناد این خانهها را در اختیار این دانشگاه قرار داد. دانشگاه فضای فیزیکی بیشتر نیاز داشت و کجا بهتر از ۹۰ خانهای که مردمش سند درست و حسابی برای اثبات مالکیت اش ندارند. خانههایی که درست در ظلع شرقی دانشگاه ساخته شده بودند و از ۸۰ سال پیش تا کنون بارها هزینه بازسازی روی دست اهالی گذاشته اند. چند سال گذشت تا اهالی ده ونک از این بده و بستان مطلع شوند. با شروع فرستاده شدن اخطاریهها از سوی دانشگاه صدای اعتراض مردم هم بلند شد. در دولت محمود احمدی نژاد ماجرا به شورای حل اختلاف کشید و چند سالی هم مسکوت ماند. اهالی گمان کردند رئیس دولت نهم همان کسی است که زندگی آنها را نجات داده، اما پرونده فقط در حالت مسکوت رها شده بود تا بار دیگر در سالهای اخیر به جریان بیفتد. حالا نزدیک به ۶ ماه است که اخطاریه پشت اخطاریه برای مردم محله ده ونک که خانه هایشان پشت دانشگاه قرار دارد فرستاده میشود.
دانشگاه پاسخ هیچکس را نمیدهد اهالی محله ده ونک تاکنون بارها مقابل دانشگاه الزهرا تجمع کرده اند، اما هیچکدام از مسئولان دانشگاه حاضر به گفتگو با آنها نشده اند. تلاش خبرنگار شهر نوشت نیز برای گفتگو با مهناز ملازهی ریاست دانشگاه الزهرا بی نتیجه ماند. این دانشگاه یک بار قرار مصالحه را لغو کرد و پس از آن نیز حاضر نشد زمانی برای مراجعه و گفتگو به خبرنگارن اختصاص دهد. رئیس دانشگاه الزهرا، اما پیش از این گفته «رافت سلامی» شامل حال مردم این قسمت از ده ونک شده. مثلا دانشگاه در ازای خانههای فعلی برایشان خانههایی در منطقه پردیس به مدت ۶ ماه اجاره کرده و البته هزینه «تخلیه» خانهها یا همان «اسباب کشی» هم با دانشگاه بوده است. مردم، اما کوتاه نیامدهاند و میگویند از خانههایی که بابت خریدش پول داده اند جم نمیخورند.
خانههای قدیمی، پارکینگ ماشینهای شاسی بلند اتومبیلی کنار جمعیت توقف میکند. آنها که روی صندلی و کنار جو نشسته اند بلند میشوند تا سلام کنند. یک مرد نسبتا هیکلی با پوستی گندمی از یک ۲۰۶ سفید پیاده میشود. پیراهن سیاه به تن دارد و چند انگشتر عقیق. او آقای تفرشی نماینده اهالی است. احمد آقا همه را به سمت حسینیه راهنمایی میکند. انگار اینجا مکان برگزاری جلسات است. روی تابلوی حسینیه نوشته تاسیس:۱۳۲۲. «هیچکس به ما جواب درست و حسابی نمیده، رفتیم شورای شهر، اما جواب نگرفتیم. شکایتمون رو میبریم پیش خدا، مگه خودش صدای ما رو بشنوه. خونههای ما رو خراب کردن ماشین مدل بالا گذاشتن توش. شده پارکینگ دانشگاه» اینها را تفرشی میگوید. خودش از کسانی است که دو هفته پیش با بولدوزر به جان خانه و ۶۰ سال خاطره مشترک او با خانواده اش افتادند. جمعیت دور تا دور حسینیه نشسته. تفرشی ادامه میدهد: به ما میگن شما این خونه رو غصب کردین. اگه غصب کریدم چرا تو این ۸۰ سال هیچکس ازمون نگرفته. اگه غصب کردیم پس این بنچاقها واسه چیه؟ پدرای ما واسه این خونهها پول دادن، خود ما واسه بازسازیش به شهرداری عوارض پرداخت کردیم. قبض آب و برق این خونهها به اسم خود ما میاد. کدوم خونه سازمانی اینجوریه؟ به ما میگن بعد بازنشستگی باید خونهها رو تحویل میدادیم. خونه خودمون رو به کی تحویل بدیم. شاه بخشیده وزیر نمیبخشه؟ نماینده دانشگاه اومده اینجا بهمون پیشنهاد داده که ۵۰ میلیون بهتون میدیم تا خونه رو تخلیه کنید. میگن اینجا الان شده متری ۲۵ میلیون و دیگه کاری از دست ما بر نمیاد. همین ۵۰ میلیونم خیرین کمک کردن، یعنی میخوان صدقه بدن بهمون.»
تهدید به تخریب شبانه
تفرشی در حال توضیح پیگیریها است که در پشتی حسینیه باز میشود. مردی حدود ۴۰ سال با صورت تکیده و موهای نامرتب و بلند. «ببخشید حاج آقا، ولی اینم گفتی که تهدیدمون کردن نصف شب از همین پشت (با دست به خانههای پشت حسینیه اشاره میکند) بولدوزر میندازیم خونهها رو خراب میکنیم. شب تا صبح از ترس خوابمون نمیبیره. هی میگیم امشب خراب میکنن، فردا شب خراب میکنن.» هر جملهای که میگوید صدایش بالاتر میرود و دندان هایش را با قدرت به هم فشار میدهد. مردم سعی میکنند آرامش کنند. یکی از زنان از میان جمعیت فریاد میزند: اعصاب خودتو خورد نکن آقا جمشید، درست میشه ایشالا، بعد آرام رو به جمع میگوید: این اعصابش خرابه، حالش بد میشه الان.» تفرشی حرف هایش را ادامه میدهد: از اون روز که داستان تخلیه خونهها پیش اومد ۲ نفر دو این محله از غصه مردن. شوهر این خانوم و یه نفر دیگه هم سکته کردن و افتادن گوشه خونه.» بیرون حسینیه شلوغ شده، موضوع اخطاریه جدید تخلیه برای یکی از همسایهها است. زن برگه اخطاریه را به نماینده محله نشان میدهد: نوشته تخریب میکنیم. نوشته اگه تا دو هفته دیگه تخلیه نکنید تخریب میکنیم آقای تفرشی. این را میگوید و گوشهای روی دو زانو مینشیند. از میان جمعیت زن سالخوردهای با قامت خمیده جلو میآید. به چشمهایش سرمه کشیده و دندانهایش یکی در میان نیست: برو بهشون بگو ما از اینجا جم نمیخوریم. انگشت اشاره اش را بالا میبرد که جمله دیگری هم بگوید، اما اشک گوشه چشمهایش جمع میشود و بغض راه گلویش را سد میکند.
اجازه ورود به شهرداری داده نمیشود مسئولان شهرداری منطقه ۳ میگویند شهرداری سالها پیش برای نوسازی در آن مناطق اقدام کرده، اما ساکنان توانایی مالی برای نوسازی نداشتند. بیش از این هم اجازه ورود به شهردار داده نشده است. دانشگاه سند دارد و حکم تخلیه و تخریب را هم به صورت قانونی گرفته است. میثم بصیرت معاون مطالعات و برنامه ریزی امور زیرساخت و طرح جامع مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران در این مورد میگوید: بحث گسترش فیزیکی در همه دانشگاههای تهران مطرح شده است. روزگاری فقط دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف درگیر این موضوع بوده اند، اما در حال حاضر این به همه دانشگاهها سرایت کرده است. دانشگاهها گسترش فیزیکی را اولین قدم در پیشرفت علمی خود میدانند. او معتقد است: در موضوع ده ونک آنچه اهمیت دارد این است که ما حق سکونت این افراد را به رسمیت بشناسیم و در گام بعدی ما به ازایی که به آنها برای ترک خانهها پرداخت میشود مبلغی منطقی و منصفانه باشد.
او میگوید: در طرحهای اینچنینی که شهرداری به آن ورود کرده سعی داشته تا مالکان را مجاب و کسانی که حق مالکیت دارند هم از حق و حقوقی قانونی برخوردار شوند. در این مورد، اما دانشگاه متولی است. با این حال در هر فرایند بهسازی شهری که مشارکت و توافق شهروندان گرفته نشود طرح با مشکل مواجه خواهد شد.